حجة الاسلام میرزامحمدیروضه روز شهادت حضرت رقیه(س)-1395_1396-8-2-17-49.mp3
زمان:
حجم:
8.1M
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم
روضه سوزناک حضرت رقیه سلام الله علیها
السلام علیک یا ابا عبدالله
▪️از راه دور سلام میدم ،سمت حرم باهر بهانه
▪️با اشک و ناله تا که بشه کرب و بلا به من حواله
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
@rozehayemirza_matn
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم
السلام علیک یا ابا عبدالله
▪️از راه دور سلام میدم ،سمت حرم باهر بهانه
▪️با اشک و ناله تا که بشه کرب و بلا به من حواله
ان شاء الله اربعین
▪️از راه دور سمت حرم سلام میدم با هر بهانه
▪️تا که بشه کرب و بلا با اشک و ناله به من حواله
آقا
▪️تویی قتیل العَبرات حسین زهرا
▪️تویی اسیر الکُرُبات حسین عزیز زهرا
حنجرت رو خرج کن صدا بزن
▪️تویی قتیل العَبرات حسین زهرا
▪️تویی اسیر الکُرُبات حسین عزیز زهرا
▪️می خوام کنم گریه برات حسین زهرا
▪️فدای خشکیِ لبات حسین زهرا
مثل نیمه شب دیشب ، از خواب بیدار شد
اگرچه من نمی تونم باور کنم این بچه خوابیده باشد
چون گرسنگی ، درد ، زخم ، شکستگی ، آبله ، سوختگی ،تشنگی
اینا هیچ کدوم اجازه نمیده بتونه بخوابه
فهمیدی چی گفتم؟
دیگه بازش نمی کنم
اما آقا
آنچه که نوشتند رو ما میگیم
و الّا حقیقتش چیز دیگریه
امام زمان میدونه و بس
وقتی بلند شد
گفت عمه ، من بابام رو می خوام
اونم نه برای اینکه بگه دلم تنگ شده
نه
از عصر عاشورا دلتنگ باباش بود
توی کوفه سر باباش رو روی نیزه دیده بود
اما نگفت عمه من بابام رو میخوام
توی تشت طلای ابن زیاد دیده بود
اما نگفت من بابام رو میخوام
توی مسیر بارها دیده بود که دارند با سر بابا بازی می کنند
اما نگفت من بابام رو میخوام
اینجا خیلیا تعجب کردند
چطور شد اینجا بهانه ی بابا گرفت...
فرمود عمه جان
دیدم بابام توی تشت طلا داره استغاثه میکنه
الله اکبر
یعنی اگه مطالبه ی باباهم می کنه
نه به خاطر دلتنگیه خودشه
به خاطر نجات باباست
عمه جان دیدم
زیر چوب خیزران یزید ، اونقدر بابام استغاثه می کرد،
یه جوری ناله زد،
نوشته اند ، یزید رو از خواب بیدار کرد
بعضی ها هم گفتند ، سر بریده ، یزید رو از خواب بیدار کرد
سر یزید ، روی زانوی طاهر بن عبدالله دِمَشقی بود
سر ابی عبدالله هم توی تشت طلا، کنار تخت یزید ،
یه مرتبه دیدند از درون تشت ، یه صدایی بلند شد
سر بریده ، به سمت خرابه داره نظر می کنه،
هی میگه
أُختی سَکّتِی إبنَتی
یعنی خواهرم ، رقیه ام رو ساکت کن
یزید از این صدا از خواب بیدار شد.
به من گفت طاهر
چه خبره، صدا ، صدای چه بود؟
گفتم امیر هر خبری هست ، سمت خرابه است
صدا مگه از خرابه میومد؟
نه
صدا مالِ سر بریده بود
پس چرا میگی هر خبری هست از خرابه است
امیر ،
این سربریده داره سمت خرابه نگاه میکنه
هر خبری هست مالِ خرابه است
نانجیب بی معطلی گفت
إرفَعُوا إلَیهٰا رَأسَ أبِیهٰا
فهمید ناله مالِ کیه
سربریده باباش رو براش ببرید
چجوری بردند؟
فقط یه لحظه تصور کن
کسی مزاحم خواب یزید شده باشه
چجوری بردند
اونم ، مأمورهای رومی بردند سر رو
وقتی آوردند
نوشته اند
و أطْرَحُوهُ إلَیهٰا
یعنی سر ابی عبدالله رو توی خرابه پَرت کردند
آی حسین......
وقتی سر رو بغل گرفت
اینجوری زبان حال با بابا سخن گفت
▪️آخ بابا سلام
أوَّلُ الکَلام سلامه
اما ببین گفت
▪️آخ بابا سلام ، برگشتی
▪️سفرت خوش گذشت بابا جان
▪️مثل یک هاله ی نور می مامند
▪️سر تو ، توی تشت بابا جان
▪️مثل یک هاله ی نور می ماند
▪️سر تو توی تشت باباجان
▪️عمه میگفت زود می آیی .
▪️سرزده سر زدی چرا حالا؟
▪️تو نبودی خلاصه میگویم
▪️یک نفر گوشواره هایم را برد
حسین...
حنجرت رو خرج کن
حسین.....
دیگه این نازدانه توانی نداره
▪️یک نفر زد به صورتم سیلی
▪️چشم خود را بدوز، معلوم است
▪️چند روزی گذشته است اما
▪️جای دستش هنوز معلوم است
▪️کمرم درد می کند اما
▪️نگرانم نباش چیزی نیست
▪️باید عادت کنم چنین دردی
▪️توی این خانواده موروثی ست
▪️دستی از پشت خیمه ها آمد
▪️ناگهان راه چاره ام گم شد
▪️در هیاهوی غارت خیمه
▪️ای پدر گوشواره ام گم شد
حسین....
این سر بریده رو بغل گرفت
یه نگاه کرد
دید تا حالا بابا رو اینجوری نا مرتب ندیده بود
قربونِ این موهای مُجَعَّدِت برم
تا حالا شونه نکرده ، ندیده بودمت
قربونِ این محاسنت برم
عمه برام گفته که ،
کُنجِ تنور خولی بردنِت
قربونِ این چشمای کبودِت
این لخته های خون رو چجوری پاک کنم
▪️او که دارد پنجه ای مشکل گشا
▪️قادر نبود
چیرو
▪️قادر نبود چشم های بسته ی بابای خود را وا کند
بابا میشه چشمات رو به روی من باز کنی
نه دخترم
این چشم ها رو اونجا بستم
که به زینب بگم شرمنده ام
شروع کرد از پیشونی بوسه زدن
چشما رو بوسه زد بلکه باز بشه ، باز نشد
آخ
موها رو شروع کرد با دست های کوچکش شانه زدن
آخ
همینکه رسید به لب ها
دید غرق خونِ
این لب ها رو اومد ببوسه
دید دندون ها شکسته ..
گفت بگذار این راز سر به مُهر بسته بمونه
لب ها رو گذاشت روی لبهای بابا
دیدند سر یه طرف
رقیه هم یه طرف
آی حسین.....
====================
✍کانال متن روضه های حجتالاسلام میرزامحمدی
@rozehayemirza_matn
حضرت رقیه.pdf
حجم:
68.8K
متن مقتل #شب_سوم محرم
🏴 #روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها 🏴
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
▪️ زبان حال رقیه خاتون س در خرابه شام
▪️روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
هدایت شده از کانال روضه
حضرت رقیه.pdf
حجم:
68.8K
متن مقتل #شب_سوم محرم
🏴 #روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها 🏴
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
▪️ زبان حال رقیه خاتون س در خرابه شام
▪️روضه حضرت رقیه سلام الله علیها