eitaa logo
روضه دفتری مجمع الذاکرین اهلبیت (ع)
4.7هزار دنبال‌کننده
48 عکس
49 ویدیو
9 فایل
شامل اشعار و متن روضه با مدیریت خادم الحسین کربلایی محمد مسلمی ارتباط با مدیر @moslemi_124 لینک کانال @rozehdaftari پذیرش تبلیغات👈 @moslemi_124
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ای یادگار مادرم ✨ای مهربان برادرم ✨آهسته رو آهسته رو 2 ✨ای جان من جانان من ✨مشکن دل سوزان من ✨آهسته رو آهسته رو 2 (هم ناله شو با زینب) ✨آهسته رو آهسته رو4 ✨بر خواهر زارت نگر ✨بر طفل بیمارت نگر (بگم و التماس دعا) ✨آخ کرده وصیت مادرم ✨در وقت میدان رفتنت ✨ بوسم گلو و حنجره ات 2 🍁ای پاره تن حسینم 🍁خونین بدن حسینم 🍁 آرام جان خواهر 🍁 ای تشنه لب حسینم2 ⬅️زینب گفت حسین جان.. وقتی حرکت کردی طرف میدان یاد وصیت مادرمون زهرا افتادم... میگن امام حسین تا تام مادررو شنید از اسب پیاده شد... زینبم مگه مادرم زهرا چه وصیتی کرده... ⬅️صدا زد حسین جان.. مادرم وصیت کرده ... روز عاشورا تو آخرین لحظه وقتی حسینم... بی پناه شد ... دیگه یاور نداشت... به طرف میدان میره... (اوج) زیننبم مادر... من اون لحظه کربلا نیستم مادر... مادر عوض من زیر گلوی حسینمو ببوس 🔴 امان از دل زینب....3 🔴 چه خون شد دل زینب ⬅️اینجا زیر گلوی حسینو بوسید برادرو راهی میدان کرد... چند ساعت بعد اومد کنار جنازه برادر... الهی خواهری داغ برادر نبینه... به خدا سخته... الهی نبینی اونچه که زینب دید.. (فرود) ⏪ اومد کنار جنازه برادر... چه جنازه ای.. بی سر، عریان، قطعه قطعه.... چه کرد عمه سادات یه وقت دیدن خم شد لبها رو گذاشت له رو رگهای بریدهٔ حسین..... 💔ديدم غمت ای دلبر ای کاش نمی ديدم 💔تنهایی و بی ياور ای کاش نمی ديدم 💔دنبال تو تا گودال من آمدم و ديدم 💔بالای سرت مادر ای کاش نمی ديدم ✳️بابی انت و امی یا حسین... ✳️جان عالم به فدای لب عطشانت ✳️بلند بگو یا حسیـــــن... @rozehdaftari
چند تا کانال برات اوردم که با عضو شدن دیگه نیاز به هیچ کانال یا کتابی نداری 😍 مهم تر از اون اینه که این کانالها جداسازی شده و هر مطلب مجزا داخل کانال مربوط به خودش بارگزاری میشه اینطوری راحت جستجو میشه👌 فقط کافیه انگشت مبارکتو رو کانال مورد علاقه ت بزنی و عضو بشی❤️👇 ۱)متن روضه مجمع الذاکرین ۲)نوحه و زمزمه مجمع الذاکرین ۳)ختم و ترحیم خوانی مجمع الذاکرین ۴)مولودی خوانی مجمع الذاکرین ۵)عروسی مذهبی مجمع الذاکرین ۶)اشعار چاووشی خوانی عتبات عالیات ۷)گروه پاسخ به درخواستهای مداحی مجمع الذاکرین ضمنا مطالب کانالها به تمام زبانها ترکی،فارسی،کردی،مازنی،لری و....ارسال میشه
.   🔸بشیر آمد و شهرِ مدینه بر هم ریخت 🔸مدینه بر سرِ خود خاکِ غصّه‌وغم ریخت بشیر بن  جذلم میگه: هنگامى که به مدینه نزدیک شدیم، على بن الحسین دستور داد که ، خیمه ها را برپا کنند و بمن فرمود: اى بشیر! خدا پدرت رو رحمت کند، او شاعر بود، آیا تو نیز مى توانى شعر بگویى؟ گفتم: آرى، اى پسر رسول خدا، من نیز شاعرم. فرمود: وارد مدینه شو و خبر شهادت ابى عبدالله(علیه السلام) و ورود ما رو به مردم مدینه برسان 🔸مدینه از غمِ کـرب و بلا به سر می‌زد 🔸صدایِ قاصدِ غم شعله بر جگر می‌زد بشیر میگه به مسجد النبى رسیدم و صدامو به گریه بلند کردم و گفتم: «یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ بِها * قُتِلَ الْحُسَیْنُ فَأَدْمُعی مِدْرارُ اَلْجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءَ مُضَرَّجٌ * وَالرَّأسُ مِنْهُ عَلَى الْقَناهِ یُدارُ» (اى مردم مدینه، دیگر مدینه جاى ماندن شما نیست، زیرا حسین [آقاى شما] کشته شد که اشک من این گونه سرازیر است. پیکر او در کربلا به خاک و خون غلطیده و سر مقدسش بالاى نیزه، شهر به شهر گردانده شد). 🔸آهای شهرِ مـدینه... حسین را کشتند 🔸تمـامِ آبـرویِ عالـَمـین را کشتند على بن الحسین(علیه السلام) با عمه ها و خواهرانش در آستانه شهر فرود آمده اند 🔸عزیزِ فاطـمه را تشنه سَر بریده ستم 🔸 به یادِ فاطمه و فاطمیّه سوخت حرم بشیر میگه:، حتّى زنان مدینه از خانه هایشان با موهاى پریشان بیرون ریختند و درحالى که از شدّت مصیبت صورت هاى خود را مى خراشیدند و بر صورت هاى خود لطمه مى زدند، صدا به گریه و زارى بلند کردند. (هیچ مرد و زنى را گریان تر از آن روز ندیدم و بعد از وفات رسول خدا، روزى تلخ تر از آن روز بر مسلمانان نگذشت) 🔸بگو به حضرتِ امُّ البنـین چه شد پسرهایش 🔸دو دست و چشم و علمدار و مشکِ سقّا پَر بشیر اومد محضر عرضه داشت خانم جان... بچه هات رو در کربلا کشتند... بی بی فرمودند... ای بشیر... أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین بشیر! از حسینم چه خبر... عرضه داشت... بی بی جان نبودی... دستهای عباست رو قطع کردند... عمود آهنین به فرقش زدند... فرمود ای بشیر... اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام تمام بچه هام فدای حسین... همه عالم فدای حسین... 🔸 نشسته است سرِ شاهِ دین رویِ نیزه 🔸 تـَنی به زیرِ سمِ اسبها شـده روضه مردم به سرعت به مکانى که کاروان در آنجا بود، رفتند دیدم على بن الحسین بیرون آمد، در حالى که پارچه اى در دست داشت که با آن اشک هایش را پاک مى کرد. کسى چارپایه اى آورد و حضرت روى آن نشست، در حالى که پیوسته اشک هایش جارى بود و نمى توانست جلوى گریه اش را بگیرد. مردم که این صحنه ها را دیدند، صداى گریه آنان بلند شد و از زنان و دختران مدینه نیز ناله و شیون برخاست؛ 🔸 بـِبار تا به قیامت که حرفِ غارت شد 🔸نصیبِ دخـترِ زهرا چرا اسارت شد؟! عبدالله بن جعفر هم اومده و داره دنبال خانمش می‌گرده ،یک به یک محمل ها رو داره سر می‌زنه،رسید به محمل زینب،نشناخت خانومش و ،پرسید: خانوم من زینبُ ندیدی ؟بی بی یه نگاه کرد به عبدالله،وگفت:عبدالله، حق داری من و نشناسی آره من اون زینبی نیستم که از پیش تو رفتم، آخه: 🔸آن شب که از مدینه سفر کردم اختیار 🔸 همراه بود؛ قاسم و عباس و اکبرم 🔸 مویم سیاه بود ولی معجرم سپید 🔸 مویم سفید شد، سیه گشت معجرم عبدالله جلو چشایِ من سر حسین رو بریدند ... هی روضه خوند و هی عبدالله گریه کرد ،همه حرفا که تموم شد گفت بی بی! یه گلایه دارم ازت ... شنیدم برا علی اکبر زودتر از داداشت رفتی ... بالا سر قاسم رفتی،بالا سر شهدای بنی هاشم رفتی،... مگه بچه های من قابل نبودند،چرا نرفتی بالا سرشون؟! گفت:عبدالله! تو دیگه چرا از من این سوال و می‌کنی؟ب‌حق داداشم قسم،ترسیدم نگاش به نگاه من بیفته از من خجالت بکشه،گفتم حسین ،خجالت زده ام نشه حسین... مدینه النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله و سلم
. 🎤 السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَمَرَ أَهله وَ عِيَالَهُ بِالبکاء عَلَيْهِ قَبْلَ وُصُولِ الْمَوت سلام بر اون آقایی که وقت رفتن از مدینه اهلبیتش و جمع کرد،فرمود پشت سر من گریه کنید،این مسافر دیگه بر نمیگرده ... (آماده ای یا نه؟!) وقت رفتن زشهر پیغمبر گفت باید به غربتم گریید دیگر این شهر را نمی بینم بر غم بی نهایتم گریید گریه بر من رواست،معصومه این مسافر که بر نمی گردد دیدن قبر مادرم زهرا روزی من دگر نمی گردد ... رفت و قسمت نشد که این خواهر همسفر با برادرش باشد ... رفت و قسمت نشد که برگردد زائر قبر مادرش باشد ... رفت و دور از مزار پیغمبر در غریبی ز زهر کین جان داد ... رفت و دور از .... *خوب شد این خواهر جون دادن داداشش رو ندید ...* رفت و دور از مزار پیغمبر در غریبی ز زهر کین جان داد ... کنج حجره به خویش می پیچید همچو مادر به روی خاک افتاد ... اثر زهر کینه کاری بود صورتش شد کبود واویلا ذکر پایانیش در این عالم لب خشکیده بود .... یا زهرا .... *من نقل محدث قمی رو بگم" ایشون فرمود : امام رضا رم شب دفن کردن ، تازه عروسای نوقان داشتن میرفتن خونه ی شوهر ، اون موقع هم رسم بود چندتا خانواده جمع میشدن ، برا این که هزینه ها کمتر بشه ، چند تا عروسی رو با هم برگزار میکردن تو یه مجلس ، عروسو دارن میبرن ، طایفه ها و فامیلا دنبال عروسای نوقان شادی کنان دارن میرن ، یه وقت دیدن یه بدنی رو غریبانه دارن میبرن تشیع کنن ، الله اکبر ، بعضی ها چه معرفتی به امام داشتن ، بدن امام هم میتونه ابزار هدایت باشه ، تازه عروس ها به شوهراشون گفتن مهریه هامون حلالتون ، اجازه بدید ما بریم این بدن فرزند زهرا رو دفن کنیم ... هر چی گل آورده بودن ، هر چی هدیه برا عروس ها آورده بودن ، ریختن رو بدن امام رضا ..." ای ... درستشم همینه ، بدن پسر زهرا باید گل باران بشه ...؛ قربونت برم که زنها واسطه ی دفنت شدن فهمیدی چی میخوام بگم؟!!،،، یه همچین اتفاقی تو تاریخ یه بار دیگه هم افتاده،،، اونم مال کربلاست،،، زنای بنی اسد اومدن به نامرداشون گفتن،،،مهریه هامون حلال،،، اجازه بدید این بدن ها رو بریم دفن کنیم،،، لذا تو زیارت ناحیه به ابی عبدالله می گی: أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى قربونت برم که روستایی ها دفنت کردن،،، اما من میخوام بگم یا امام رضا،،، خود حضرت رضا فرمودا:إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ اگه میخوای برا کسی گریه کنی،،،بر حسین ما گریه کن،،، یا امام رضا بدنتو وقتی میخواستن دفن کنن،تلی از گل و کنار زدن،،، اما لایوم کیومک یا اباعبدالله،،،، به به ،،، رحمت خدا بر این ناله ها،،،، شصت شبه داری میگی حسین،،،دیگه بستونه،بازم دلت کربلا میخواد؟!!،،، نشست کنار گودال،چه کنه زینب؟!! _نیزه شکسته ها رو کنار بزن،،، نه نه،،،دونه دونه اینا رو بیرون آورد،،،شمشیرا رو از بدن بیرون آورد،تازه بدنی که زیر سم اسب رفته،،،اما ادب اقتضا میکنه روضه ی خود امام رضا رو بگم،،،برا ابی عبدالله اینجوری روضه خواند،،، به خدا ما که هنوز یه دل سیر براش گریه نکردیم،،،چقد زود داره این سفره جمع میشه،،،چه شبای خوبی بود چه روزای خوبی بود،،، صبح و شاممون با تو شروع میشد،،، ان شاالله عمرمونم با تو تموم بشه آقا؛،،، ان شاالله تو بیای بالا سرمون،،، امام رضا فرمود: یابن شبیب إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ چرا؟ علتشم فرمود،اگه نمی گفت جرات نمیکردیم اینجوری بگیم: فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ اخه مثل یه مذبوح سر از بدنش جدا کردن،،، یدونه شباهتشو بگم،،،میخوام بگم شباهتش اینه،تو ماها اگه بخوان یه گوسفندی رو سر ببرن،،،یه مذبوحی رو ذبح کنن،همه دورش جمع میشن،همه خوشحالن، هر کی میگه من از این مذبوح سهمی دارم،،، ( فهمیدی چی گفتم؟!!) همه دورش حلقه زدن،،، اخنس گفت عمامه ش رو من میبرم،،،بجدل گفت انگشترشو من میبرم،،، خولی گفت سرشو من میبرم،،،، همه دارن شادی می کنن،،، حسین،،،،، ......... امشب که غـم شـام غـریـبـان تو داریم چشم کرم از سـفـرۀ احـسـان تو داریم دل را همه بر پنجـره فـولاد تو بـستیم نـور بـصر از گـنـبد و ایوان تو داریم با کاسـۀ دل بر سـر راه تو نـشـسـتـیـم ما خیل گـدا، چـشم به دستان تو داریم لب‌های تو خشکـند چونان جد غریبت در سینه عزای لب عـطـشان تو داریم در حجرۀ در بسـتۀ خود فکـر جوادی ما هـم هـوس دیـدن مـهـمـان تو داریم بر خوان کریمانـۀ معـصومه نـشـستیم یا فاطـمه! ما دست به دامـان تو داریم یا حضرت معصومه سرت باد سلامت ما بعد رضا گوش به فـرمان تو داریم گاهی دل تو مشهد و گاهی به مدینه است ما نـیـز خـبر از غـم پـنـهـان تو داریم
تـا آمــدن مـنـتـقــم ضـربـه و سـیــلـی دیـده به ره یـوسـف کـنـعـان تـو داریم . @rozehdaftari
‍ ❣﷽❣ 🥀 🔰 🥀 🔰 🥀 ⏪شب جمعه ست با امام رضا(ع) بریم کربلای معلی،کربلایی که امام صادق علیه السلام فرمود:مادرم فاطمه حاضر میشه،نزد زوار قبر جد بزرگوارم حسین ....،اولین کاری که مادرم میکنه اینه : "فتستغفر لهم ذنوبهم" مادرم برا گنه کارا،اونایی که زائر حسینن،استغفار می کنه،امشب فاطمه مادرش کربلاست ... 🌾 وقتی دعبل آمد محضر امام رضا(ع) حضرت فرمود شنیدم برا جد غریب ما مرثیه گفتی؟عرض کرد بله یابن رسول الله" فرمود قدری تامل کن،قبل از اینکه دعبل قصیدش رو بخونه،میگه دیدم امام رضا بلند شد،پارچه ای بین ما و محارم زد" دستور داد زن ها اومدن پشت پارچه، همه قصیده ی من دعبل رو بشنون،بعد به من فرمود "ارثل الحسین" حالا قصیدت رو برا جد غریبم بخون، دعبل قصیده رو اینجور شروع کرد: ⚜افاطم لو خلت الحسین مجدلا .... *به بهانه ی امام رضا بریم زیارت کربلا* ⚜افاطم لو خلت الحسین مجدلا .... وقد مات عطشانا بشط فرات .... *یعنی بی بی جان حسینتو بین دو نهر آب ، با لب تشنه سر از بدنش جدا کردن ...." آماده ای یا نه؟!! 📿میدونی امام رضا با این شعر چه کرد دعبل خزاعی میگه قصیدم هنوز توم نشده بود 🌾 *وبكَاء رضا بُكَاءً شَدِيداً* دیدم امام رضا به شدت داره گریه میکنه .... 🌾واتامی علیهم مَرَّتَيْن"ِ اونقدر گریه کرد دو مرتبه از حال رفت ( الله اکبر..) 💔شنیدم صدای ناله زن ها روز پشت پرده "و علی سراخ من وراء السطح" زنها لطمه به صورت میزدن،آماده ای یا نه ..." 🍁اگر این است تاثیر شنیدن 🍁آخ ..شنیدن کی بود مانند دیدن .. امان از آون ساعتی که دختر امیرالمومنین عقیله بنی هاشم بالای بلندی داشت میدید ، عزیز فاطمه رو محاصره کردن ، هر کی با هر چی دستشه داره پسر فاطمه رو میزنه ، چه کرد دختر علی؟!! دست روی سر گذاشت، شنیدن هی می گه: "يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ"،اما دیدن لحن مناجات زینب عوض شد... هی زمین میخوره،هی بلند میشه میگه وا حسینا ... " اخه دید:«و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه ....» هر جا نشستی ناله بزن .... یا حسین .... @rozehdaftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
▪️ @rozehdaftari ♻️بر رضا ضامن غریبان صلوات ♻️برپادشه ملک خراسان صلوات ♻️یارب به رضای تو رضابود رضا ♻️خشنودی قلب اهل ایمان صلوات 🍁🌾« اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ الغُرَباء اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مُعینَ الضُّعَفاءِ وَ الفُقَراء اَلسُّلطانَ اَبَاالحَسَنِ عَلیَّ بنَ موُسَی الرِّضا وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ »🍁🌾 🌾خوشا آن غریبی که یارش تو باشی 🌾قرار دل بی قرارش تو باشی 🌾خوشا آن گدایی که تنهای تنها 🌾کناری نشیند کنارش تو باشی (آقا جان یا امام رضا) 🌾خوشا آن که یک عمر پروانه ات شد 🌾که یک لحظه شمع مزارش تو باشی 🌹(یا امام رضا ع) 2 ⬅️آی کسی که هر وقت دلتنگ حرم شدی صداش زدی یا امام رضا ... آی کسی که هر وقت گرفتار شدی صداش زدی یا امام رضا ... آی کسی که هر وقت گره به زندگیت افتاد صداش زدی یا امام رضا ع.. جوون داری ـ مشکل داری ـ در خونه امام رضا بیا... 🌹(یا امام رضاع)2 ⬅️ امروز برا امام رضا بلند بلند گریه کن.. خودش سفارش کرده وقتی از مدینه بیرون می اومد اهل و عیالُ دور خودش جمع کرد فرمود برام بلند بلند گریه کنید... 🍂(گفتن آقا جان پشت سر مسافر گریه مِیمَنَت نداره) فرمود میدونم اما من دیگه از این سفر بر نمیگردم ـ مسافری که امید برگشت نداره براش بلند بلند گریه کنید... 🌹 (یا امام رضا)2 خیلی غریبه، خیلی مظلومه، از همین جا دلامونو روونه حرم کنیم ایشاالله کنار حرمش ناله بزنی... ⏪ پیغمبر فرمود دو تن پاره تن مَنَند ـ یکی مادر سادات زهرای مرضیه ....فرمود فاطمه پارهٔ تنِ منه ـ یکی هم امام رضاست... ◀️ بگم یا امام رضا ...تو خراسان چه کردند با امام رضا.. امام رضا رو زهر دادن... اباصلت میگه دیدم آقا اومد داره میره تو حجره.... صدا زد اباصلت بیا فرشای حجره رو جمع کن... ( آقا جان چرا..) @rozehdaftari آخه میخوام مثل جد غریبم حسین رو خاکا جون بدم... اباصلت میگه فرشا رو جمع کردم... اما دل تو دلم نبود... هر بار می رفتم یه نگاش میکردم میدیدم مثل مار گزیده ها بخودش می پیچه.. هی میگه (جگرم سوخت)3 ⬅️ (اباصلت میگه).....میگه دیدم آقا چشمش به دَره... چی میخوام بگم... میخوام بگم این آرزوی هر پدریه دوست داره لحظهٔ آخر سرش به دامن عزیزش باشه.... امام رضا منتظره کی جوادش میاد... ⬆️ (اوج)اگه میخوای امام رضا امروز جوابت بده بگو یا امام رضا... به جوونیّه جوادت منم جوون دارم ... آقا گرفتارم... به جوونیّه جوادت منم بهر امیدی اومدم ... امروز نزار دست خالی برگردم... ⏺ میگه یه مرتبه دیدم یه آقایی حیاطه خیلی شباهت به امام رضا داره.... پرسیدم آقا زاده شما کی هستی..... صدا زد اباصلت.... أنا حجة الله عليك ...من حوادالائمه ام....  ⬅️(سوز) میوهٔ دل امام رضا اومد... وارد حجره امام رضا شد.... امام رضا تا چشمش به جوادش افتاد دیدن آروم آروم از جا بلند شد.... جوادشو بغل گرفت ما بین دو چشم جوادشو بوسه زد... سر امام رضا تو بغل جوادش بود از دنیا رفت ... ⬆️ (اوج)اما اگه ناله داری دلتو ببرم کربلا آی کربلائیا... آی ناله دارا تو کربلا بر عکس شد حسین اومد کنار بدن ارباً اربای علی اکبر صدا زد..... تو ستارهٔ سحر منی ...(باباعلی اکبرم) 🍁تو ستارهٔ سحر منی... 🍁تو که پارهٔ جگر منی... 🍁ولدی علی ولدی علی... 🍁ای نور بصرم ولدی علی... 🍁آخر پدرم، ولدی علی... ⏪ بر سر تربت لیلا نبرید نام علی ⏪ بگذارید جوان مُرده قراری گیرد ⏪ نو جوان مُرده خبر از دل لیلا دارد ⏪ به خدا مادر اکبر چه سحر ها دارد 💔ناله داری به سوز دل ابی عبدالله میگن یکی از جاهایی که امام حسین تو کربلا بلند بلند گریه کرد کنار بدن علی اکبر بود.. خدا رو قسم بدیم به حق اون لحظه حاجتت رو مد نظر بگیر 3 مرتبه ناله بزن بگو 💔 ⏪ هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)⏩ کانال روضه دفتری 👇👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozehdaftari
❣﷽❣ 💥 🎋 🍂برخُلق خوشُ خوی محمد صلوات 🍂بر عطر گُل روی محمد صلوات 🍂در گلشن سرسبز رسالت گویند 🍂بر چهره گل بوی محمد صلوات ▪️در روی زمین و آسمانها و کُرّات ▪️در بین مناجات و تمام کلمات ▪️زیباتر ازاین دعاندیده است کسی ▪️بر خاتم الانبیا محمد صلوات اناتوجهنا. 🔘 ای ملائک سوی یثرب همه پرواز کنید‌ 🔘شمع سان ناله ز سوز جگر آغاز کنید 🔘مُهر غم، نقش به بال و پرتان می‌گردد 🔘مرگ دور سر پیغمبرتان می‌گردد 🔘کاروان اجل از جانب صحرا آید 🔘نگذارید در ِ خانه ی زهرا‌ آید 🔘قاصد مرگ کجا، کعبه یت مقصود کجا 🔘ملک الموت کجا، خانه معبود کجا ◀️صدا زد بابا یه جوونی هست چند بار در زده اجازه ورود خواسته ندادم ...فرمود:فاطمه جان... اون جوونی كه دیدی از  هیچ كسی اجازه نمیگیره....،بی اجازه واردمیشه...،اون ملك الموت عزرائیله فقط در خونه ی تو رو در زده اجازه گرفته...هیچ کجا اجازه نمیگیره...زهرا جان اجازه بده بیاد تو..... امان امان.... ⏪دل بده با هم بریم مدینه... بیاد اون پیغمبری که تو بستر بود... الهی هیچ دختری لحظه جون دادن بابا،،کنار بستر بابا نباشه... آخ بمیرم..تو مدینه یه دختری کنار بستر بابا گریه میکرد 💔بابای خوب و مهربون 💔حرفامو از چشام بخون 💔من التماست میکنم 💔یه شب دیگه پیشم بمون کنار بستر باباش پیغمبر گریه میکرد... بابا بابا میگفت... امیرالمومنین هم ایستاده... یه مرتبه صدا زد فاطمه جان جلوتر بیا بابا... صدای گریه فاطمه بلند شد... فاطمه جان گریه نکن بابا... ناله نکن بابا....به فراق من مبتلا میشید...دومرتبه صدازد فاطمه جان جلوتر بیا بابا....وقتی بی‌بی جلو اومد صدازد فاطمه جان اولین کسی که به منه پیغمبر ملحق میشه تویی بابا... ▪️بنشین دمی کنارم ▪️ای دختر حزینم ▪️تا خوب وقت رفتن ▪️روی تو را ببینم ▪️من میروم از اینجا ▪️با حال خسته بابا ▪️اما در انتظارت ▪️آنجا نشسته بابا ⬅️آی مردم هنوز آب غسل کفن پیغمبر خشک نشده بود...اومدن دسته های هیزم آوردند....در خانه زهراشو آتش زدند 🍁شهر از فتنه ایام پر از واهمه بود 🍁اولین اجر رسالت زدن فاطمه بود ⬅️ رسمه هر کی میخواد از دنیا بره....دکمه های پیراهنشو باز میکنند...میگن رو سینه اش سنگین نباشه.... آخ لحظات آخر عمر پیغمبر... حسنین خودشون انداختند رو سینه پیغمبر... امام حسن صورت به صورت پیغمبر گذاشت... امام حسین رو سینه پیغمبر.... یه وقت امیرالمومنین اومد بچه هارو از سینه پیغمبر برداره... که پیغمبر با آرامش جون بده... تا اومد بچه ها رو برداره... پیغمبر فرمود:علی جان رهاشون کن....حسین باید رو سینه ام باشه..حسنم باید باشه.... پیغمبر نگذاشت امیرالمومنین بچه هارو برداره... 🎋🎋اما اما اما 🔘75یا 95 روز نگذشت که نیمه شبی این قضیه تکرار شد... امیرالمومنین بدن زهرا رو کفن کرد... نگاه کرد دید بچه ها دارند بال بال میزنند .... صدا زد بچه ها بیایین از مادرتون توشه بردارید.... آخ حسنین رو سینه مادر افتادند... امام حسن رو سینه مادر... امام حسین صورت کف پای مادر گذاشت...آخ مادر من حسینتم مادر اگه بلند نشی دق میکنم مادر... ⏪اینجا امیرالمومنین بچه هارو بلند نکرد... یه مرتبه هاتفی ندا داد علی جان بچه هارو از روی مادر بلند کن...عرش خدا از ناله بهم ریخته.... (بچه هارو از سینه مادر بردار..عرش خدا به لرزه در آمده...) امیرالمومنین یتیم های زهرا رو با احترام بلند کرد... 🎋🎋(حق بچه یتیمه نوازشش کنند آرومش کنند ) ✔️اما آی حسینیا ....آی ناله دارا....آی کربلائیا....میخوای ناله بزنی دلتو ببرم کربلا.... من یه جای دیگه سراغ دارم... بچه رو بدن پاره پارهٔ بی سر بابا افتاد....چجور بلندش کردند...آیا کسی نوازشش کرد نه به والله ... آیا کسی آرامش کرد نه به والله.... با کعب نی و تازیانه آمدند.... 🖤یا ابتا اُنظُر الی عمتی المضروبه.... 🔳الا که غرق به خون اوفتاده پیکر تو 🔳بباید از که بگیرم نشانى سر تو؟ 🔳ز بس که بر بدنت ریخته است بارش تیر 🔳بسان غنچه دهن باز کرده پیکر تو ناله داری به ناله های دل خانم فاطمه زهرا کنار بدن. باباش پیغمبر حاجتت رو مد نظر بگیر 3 مرتبه ناله بزن بگو یا حســـــــــین ❣ای جهان ماتم سرایت یا حسین ❣کعبه جان کربلایت یا حسین ❣کائنات اندر عزایت یا حسین ❣جان به قربان صفایت یا حسین کانال روضه دفتری👇👇 @rozehdaftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
اربعین ◾️◾️◾️◾️◾️◾️ بنازم آنکه دائم گفتگوی کربلا دارد دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد بیاد کاروان اربعین با گریه می گوید به هر جا هست زینب رو بسوی کربلا دارد بیاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته به کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد اگر خاک رهش بنشست بر روی گنهکاری گرامی می شود چون آبروی کربلا دارد 🔹بیاد آن قافله دل شکسته ای که روز اربعین آمد کربلا ، شما دیدید اربعین شهدا ، با چه عظمتی ، پدر و مادر و خانواده شهدا را کنار مزار می برند مراقب شان هستند ، دلداری میدن 🔸اما دلها بسوزد برای این قافله ، تا چشم این زن و بچه به قبرها افتاد خودشان را از بالای ناقه ها به زمین انداختند هر کسی قبری را بغل گرفت... ▪️ عمه سادات هم آمد کنار برادر ، یادش میاد خاطرات روز عاشورا ، یادش میاد آن روزی که وارد کربلا شد با چه عزت و احترامی علی اکبر ، قاسم ، عباس زینب را پیاده کردند ، حالا هر چه نگاه می کند نه قاسمی دارد  ، نه عباس ، نه علی اکبری دارد... ▪️حسین جان من زینبم...😭 برادر یادتِ آن روزی که آمدم گودی قتلگاه ، خیره خیره ، به بدنت نگاه می کردم نمی شناختم از روی تعجب گفتم آیا تو حسین منی؟ هُنا ذُبِحَ الحسینَ بِسَیفِ شمرٍ هُنا قَد تَرَّبُوا مِنُُهُ الجَبینا گفت: اینجا همان جائی است که شمر سر حسینم را جدا کرد ، اینجا همان جایی بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند... 😭 هُنا العَباسُ فی یومٍ عَبوسٍ حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِینا ً (آمد کنار نهر علقمه ، زنها بیایید ، بنی اسد بیایید ، اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباسم را جدا کردند ) ▪️اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباس را کنار فرات نگه داشته شد نگذاشتند به خیمه بیاید . هُنا ذَبَحوا لرَّضِیعَ بِسَهمٍ حِقدِ فَما رَحِمُوا الصّغارَ المُرضَعِینا همین جا بود با تیر کینه ، سر علی اصغر شیر خوار را بریدند ، حتی به کودکان شیر خوار رحم نکردند...😭 هُنا مَزَقوا الخِیامَ و حَرِّ قُوها و َ قُسِّمَ فَیثُنا فِی الخائِنِینا همین جا بود که خیمه ها را آتش زدند اموال ما را به غارت بردند ▪️حسین جان ، برادرم اگر این جا نا محرم نبود اثر تازیانه را روی بدنم نشانت می دادم . برادر همه عزیزانت را آوردم اما سراغ رقیه ات را از خواهر نگیر ، که در خرابه شام جان داد.. 😭 همه بگین حسین.. صل الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله
(ع)(2)🥀 روضه وفات گریز ابا الفضل ‌(ع)🥀 بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم، حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‌ وَنِعْمَ النَّصِیر، أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ، ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ ، و اَتُوبُ اِلَیه ⬅️اجرومزد شما عزیزان با خانم ام البنین انشالا حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشالا امشب بریم درخونه خانم ام البنین آی حاجت دارا..مریض دارا..آی جوون دارا.. تویی که آرزو داری حرم اباالفضل رو ببینی.امشب دامن مادر ابالفضل رو بگیر.. دامن اباالفضل رو بگیر..باب الحوائجه.. درسته کربلا دستاشو ازبدن جدا کردن اما دست عالمی رو گرفته.. آقا خودش ناامید شد اماکسی را نا امید از در خانه اش رد نمی کنه مادرش ام البنین هم همینطوره.. اینا از خانواده کرمند.. از خانواده لطف و احسانند.. هر کی بیاد در خونشون دست خالی رد نمی کنه انشالا به هر نیتی آمدی حاجت روا بشی شب وفات خانم ام البنین است 🔸عمری برای داغ زهرا گریه کردی 🔸هر نیمه‌شب هم‌پای مولا گریه کردی 🔸در پای تو خاک بقیع ازاشک گِل شد 🔸وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی 🔸اول برای زینب و داغ حسینش 🔸بعدش برای دست سقا گریه کردی 🔸یکبار دیدی که رباب از حال رفته 🔸صدمرتبه مانند دریا گریه کردی 🔸دیدی رقیه نیست جای او سکینه 🔸هربار که میگفت بابا گریه کردی 🔸خوب است که شام غریبان را ندیدی 🔸با روضه‌های خار صحرا گریه کردی 🔸حرف سه شعبه آمد و ازحال رفتی 🔸دیدی کسی می‌افتد از پا گریه کردی 🔸تشت طلا و خیزران را که ندیدی 🔸ابری شدی با حرف زنها، گریه کردی 🔸حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد 🔸لطمه زدی هی صورتت را، گریه کردی ⬅️بی‌بی نبودی موی دختر بچه‌ها سوخت قدّ تمام سینه‌زنها گریه کردی دیدی میری تشییع جنازۀ یه مادری، اگه ببینی خلوته میگی حتما پسر نداره .. چون روابط عمومی هر خانواده پسرای اون خونواده‌ن. فردا میخوان بدن حضرت ام البنین (س) رو تشییع کنن؛ کاش یکی از بچه‌های حضرت بود زیر تابوت مادرُ می‌گرفت .😭 بی‌بی جان! شما بچه نداشتین که زیر تابوت رو بگیرن، ولی من یه خانم دیگه رو سراغ دارم؛ پسرهاش بودن، شوهرش هم بود، اما تو دل شب غریبونه بدن رو تشییع کردن 😭 بی‌بی جان! بازم خوبه شما رو روز تشییع کردن، بازم خوبه کسی به شما جسارت نکرد، اما مادر مارو تو مدینه زدن . سینه شکسته، پهلوشکسته، بازوشکسته . یازهرا دیدی یه حرف میشنوی، میگی: نه! باورم نمیشه! اصلا! هیچ جوری! دروغه این حرفا یا اگرم باور کنی، یعنی یقین پیدا کنی این حرف راسته، متحیر میشی .. میخوام چندتا صحنه از کربلا بگم که متحیر شدن؛ یکیش اینجا بود: اباعبدالله تا اومد بالای سر علی اکبرش؛ میگه “وَقَفَ مُتَحَیِّرا” (۱) اول متحیر شد: نه، این بدن علی اکبر نیست. آخه علی اکبر من اینجوری نبوده، رشید بوده صحنه دوم رو میخوام بگم: اون لحظه‌ای که بی‌بی زینب اومد تو گودال قتلگاه، خودشم بدن حسین رو نشناخت؛ اما تا اومد بیرون دید یکی میگه: “اُخَیَّ ، اِلَیَّ” تا اومد نشست کنار این بدن، روایت میگه سکینه اومد کنار عمه نشست: _عمه جان با کی حرف میزنی؟! گفت: مگه نمی‌شناسی این بدن باباته؟ گفت: نه؛ آخه بابای من اینجوری نبوده؛ چه‌جوری میگی این بدن بدن بابامه!؟ نه لباسی، نه سری یه صحنه هم تو شام سراغ دارم؛ اون لحظه‌ای که زینب(س) دید داره با چوب خیزران به لب و دندان میزنه.(۲) گفت: نه! اشتباه میکنی؛ این لب و دندان رو پیغمبر بوسیده یه صحنه هم ام البنینه؛ بشیر که اومد خبر شهادت رو به ام‌البنین بده، عرضه داشت که چهار بچه‌ت رو کشتن، گفت فدای حسین. یکی یکی نحوه شهادت‌ها رو گفت. تا رسید به عباس (مادره دیگه، هی تو ذهنش مرور میکنه؛ اون سه تا بچه‌م راه داشته که بهشون نفوذ کنن، اما عباس رو من یکی قبول نمیکنم. چی شده عباسم خورده خورده گفت تا رسید اینجا که؛ ام‌البنین عمود به فرقش زدن.😭 (هیچی نگفت.) تا حرفاش تموم شد، گفت: بشیر! من یه سؤالی ازت دارم؛چه‌جوری به عباس من نزدیک شدن؟ اصلا کسی جرئت نزدیک شدن به عباس رو نداره؛ چه‌جوری عمود به فرقش زدن؟😭 گفت: ام‌البنین، اول دست راستش رو انداختن، بعد دست چپش رو انداختن، بعد که دیگه دست نداشت دورش حلقه زدن، یه عده نامرد با نیزه، یه عده با شمشیر اول میترسیدن بیان جلو، چون با چشماش همه رو فراری میداد. اما یه مرتبه اون نانجیب اومد جلو؛ گفت عباسی که میگن تویی!؟😭 گفت: نانجیب یه موقعی اومدی من دست به بدن ندارم. گفت: تو دست نداری ولی من دست دارم. این عمود رو بلند کرد، یهو عباس صدا زد: یازهرا “ام‌البنین در کربلا نبودی، واویلا بر فرق عباست زدن عمودی، واویلا” حسین
(ص) (ع) (ع) بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم، حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‌ وَنِعْمَ النَّصِیر، أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ، ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ ، و اَتُوبُ اِلَیه السلام علیک یا اَبَا الْقاسِمِ یا رَسُولَ اللهِ یا اِمامَ الرَّحْمَهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللهِ وَ قَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ. 🔶آرزو دارم شوم سوی مدینه رهسپار 🔶تا بگیرم همچو جان قبر نبی را درکنار 🔶دست امیدم رسد چون بر ضریح اطهرش 🔶سر نهم درخاک پایش با دو چشم اشکبار 🔶با گنه بر آن شفیع المذنبین وارد شوم 🔶بی گنه آیم برون با بخشش پروردگار 🔶اجرومزد همه شما با پیامبر اسلام (ص) انشاالله درهر گوشه ای از این مجلس نشسته ای حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشالا دلها را روانه کنید مدینه 🔸نبی در بسترو زهرا کنارش 🔸عزیزقلب او شد بی قرارش 🔸بگوید دخترم  کمتر نوا کن 🔸برای  رفتن   بابا  دعا   کن 🔸 نمی دونم مدینه رفتی یا نه... گنبد خضرای پیغمبرو دیدی یا نه... ان شالله روزی هممون باشه مدینه.. گنبد خضرای پیامبر رو زیارت کنیم.. (یارسول الله آقا جان ..) آقاجان...این دلا برا مدینه‌ات تنگه آقا.. 🕊آقا برات کاری نداره...امروز یه نگاه بکنی...برات کاری نداره یه مُهر تأیید بزنی، منم مدینه ای بشم.. آقا....هنوز خیلیا مدینه رو ندیدن... هنوز خیلیا قبرستان بقیع رو ندیدند... امروز بگو خدا.... به حق اون پیامبری که میگفت آی مردم من از شما اجر رسالت نمیخوام... اما دو چیز رو بینتون امانت و یادگار میزارم....یکی کلام خدا قرآنه....یکی اهل بیت منه... آی مردم فاطمه پاره تن منه.. آخ علی غریبه...(علی مظلومه....2) آی مردم حسنین میوه دلِ منه. آخ بمیرم برات یا رسول الله..چه کردند با فاطمه ات.بعد از شما   ◼️هر دختری بابا از دست بده مردم دورش جمع میشن...تَسلاش میدن...دلداریش میدن...تسلیت میگن...دسته های گل میارن.. اما بیمرم به جای گل درب خونه شه آتیش زدند یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر کسانی که بین من وشما بودند حالا جایشان بین من وشما خالیست پدران ومادران که از دنیا رفتند فیض ببرندگریزی هم داشته باشیم به روضه کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) وامام رضا(ع) همه اموات فیض ببرند فقط یک لحظه رایاد کنیم بعد هم روضه امام رضا برات بخونم عزیزان آن لحظه ای که آقا عبدالله نشست کنار بدن تیر خورده برادرش امام حسن.. انشاالله داغ برادر نبینی چه صحنه ای دید.. شروع کرد ناله زدن.. (دشتی) ◼️برای تو دلم دارد بهانه ◼️گرفت از آه من آتش زبانه ◼️به زیرلب‌حسین‌اینگونه میگفت ◼️الهی دفن می گشتی شبانه ◼️یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر الخصوص روح این پدر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد ◼️از همین جا دلها را روانه کنیم حرم امام رضا ، انشاءالله کنار حرمش ، پیغمبر دو تن را پارۀ تن خطاب کرده ، یکی مادر سادات زهرای مرضیه است ، فرمود : فاطمه پارۀ تن من است . یکی هم امام رضا ، یا رسول الله پارۀ تنت در خراسان به زهر جفا مسموم کردند چنان زهر کاری بود آقا مثل شخص مار گزیده به خود می پیچید . تمام تار و پود من بسوزد همه شمع وجود من بسوزد ◼️خدایا ناله هایم را اثر نیست کنار بستر من یک نفر نیست غریبم من غریبم من غریبم نمی دانم کجایی ای جوادم چرا از من جدایی ای جوادم عیادت از من دور از وطن کن بیا با دست خود من را کفن کن غریبم من غریبم من غریبم ◼️اباصلت می گوید : امام چشمش به در بود امام جواد آمد آن لحظات آخر سر بابا را به دامن گرفت ، اما کربلا (آماده اید بگویم یا نه ) زین العابدین نتوانست بیاید قتلگاه ، عمه اش زینب آمد دید حسینش تنهاست ، دید شمشیرها و نیزه ها در یک نقطه فرود می آید دستهایش را روی سر گذاشت هی فریاد می زد : وا محمدا ،