✅ اشعار #شب_سوم_محرم
___________________
#حضرت_رقیه
اگر چه زخمی و خاموش و بی صدا آورد
تو را برای من از عرش ِ نی خدا آورد
تو را درون طبق رویِ دست های بلند
برای گرمی این بزم ِ بی نوا آورد
قدم گذار به چشمي كه ريخت مژگانش
سرت به گوشه ي ويرانه ام صفا آورد
نه دست مانده برایم نه پا، ولی عمه
مرا برای تو از زیر دست و پا آورد
عدو شده سبب خير تا تورا بوسم
ولي نپرس عزيزم سرم چها آورد
دلم براي عمو سوخت پيش ِ نامردي
كه قرص ِ نان تصدق براي ما آورد
به قصد كشت سراغم گرفت با سيلي
و باز نيت خود را ادا به جا آورد
به پاره معجر ِ من هم طمع نمود آنكه
مرا به حلقه ي چشمان بي حيا آورد
مرا تو كُشتي و زينب براي تدفينم
اگرچه شام كفن داشت بوريا آورد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_سوم_محرم
_____________________
#حضرت_رقیه
نیست کوچک او بزرگ عالم است
کی سه ساله ؟ پیر بازار غم است
وای اگر می ماند ، اگر قد میکشید
دلبر عالم در این عمر کم است
مُحرم حج حسین بن علیست
در حریم کبریایی مَحرم است
کسب فیض از دامن عباس کرد
پس یقین مانند او صاحب دم است
در مسیر جذب عشاق حسین
بر سر دوش رقیه پرچم است
روز محشر دستگیر ما همه است
دست او در دستهای فاطمه است
🔸شاعر:
#سیدحسین_میرعمادی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_سوم_محرم
___________________
#حضرت_رقیه
حق خواسته که دست عطا داشته باشی
بالا بنشینی و گدا داشته باشی
والله که حق است که در جمع بزرگان
بالای سر عمّه تو جا داشته باشی
رزّاقی و روزی خور این سفره دوعالم
ای کاش برایم تو غذا داشته باشی
تو جمع صفاتی تو خودت جلوه ذاتی
باید حرمی نزد خدا داشته باشی
از آن همه شهزاده ی ارباب تو باید
مخصوص خودت صحن و سرا داشته باشی
صد مریم و حوا به درت سجده نمایند
گر قصد کنی که خاک پا داشته باشی
گر قصد کنی نیل شکافی به نگاهی
محتاج نباشی که عصا داشته باشی
تو فاتح شامی سزد آن کس که مقامت
فرمانده ی کل قوا داشته باشی
بد نیست که در اریکه سلطنت خود
تو چند غلام رو سیه داشته باشی
پیغمبر عشاق حسینی و عجب نیست
صد تازه مسلمان همه جا داشته باشی
ای کاش که در رهگذر عرش؛ توقف...
....در بین حسینیه ما داشته باشی
🔸شاعر: ؟؟؟
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_سوم_محرم
__________________
#حضرت_رقیه
قافله رفته بود و من بيهوش
روي شن زارهاي تفتيده
ماه با هر ستاره اي مي گفت:
بي صدا باش! تازه خوابيده
قافله رفته بود و در خوابم
عطر شهر مدينه پيچيده
خواب ديدم پدر ز باغ فدك
سيب سرخي براي من چيده
قافله رفته بود و من بي جان
پشت يك بوته خار خشكيده
بر وجودم سياهي صحرا
بذر ترس و هراس پاشيده
قافله رفته بود و من تنها
مضطرب، ناتوان ز فريادي
ماه گفت اي رقيه چيزي نيست
خواب بودي ز ناقه افتادي
قافله رفته بود و دلتنگي
قلب من را دوباره رنجانده
باد در گوش ماه ديدم گفت:
طفلكي باز هم كه جامانده
قافله رفته بود و تاول ها
مانعي در دويدنم بودند
خستگي،تشنگي،تب بالا
سد راه رسيدنم بودند
قافله رفته بود و مي ديدم
مي رسد يك غريبه از آن دور
ديدمش-سايه اي هلالي شكل-
چهره اش محو هاله ای از نور
ازنفس هاي تند و بي وقفه
وحشت و اضطراب حاكي بود
ديدم او را زني كه تنها بود
چادرش مثل عمه خاكي بود
بغض راه گلوي من را بست
گفتمش من يتيم و تنهايم
بغض زن زودتر شكست و گفت:
دخترم ، مادر تو زهرايم
ز بس که طعنه از هرکس شنیدم
که از این زندگی کردن بریدم
لباسم پاره بود و بین کوچه
ز دختر ها خجالت میکشیدم
من غرورم جریحه دار شده
شاکی از دست ساربان هستم
کعب نی ها مدام میگویند
دست و پا گیر کاروان هستم
دختر حرمله چه مغرور است
به من از بام دست تکان میداد
او خبر دار شده یتیم شده ام
پدرش را به من نشان میداد
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_سوم_محرم
____________________
#حضرت_رقیه
وای از آن دم که از سرِ طفلی
دستِ یک مرد روسری بکشَد
وای از آن دم که بر سر بابا
دختری دست مادری بکشَد
دختری که عجیب دلتنگ است
تنگِ بابا و تنگِ آغوشَش
دختری که شُدست سرخ و کبود
چون گلِ لاله ، لاله ی گوشش
طفلِ معصوم عاری از کینه ست
چیزی از جنگ هم نمیداند
زیر لب غرقِ بغض میگوید
زیر لب غرقِ بغض میخواند:
در مسیری که آمدم تا شام
دردِ دل ها به ماه میکردم
هرکسی چپ نگاهمان میکرد
به عمویم نگاه میکردم
ای یتیمانِ کوفه ی دیروز
قلبِ مارا عجیب آزردید
پدرِ ما علیست مَردی که
نان و خرما ز سُفره اش خوردید
🔸شاعر:
#محسن_کاویانی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_سوم_محرم
____________________
#حضرت_رقیه
از بس شکستنی شدی ای شیشه بلور
قدری بخواب و این بدنت را تکان مده
خواهی که خارها نرود در تنت فرو
آرام باش و پیرهنت را تکان مده
می بینی ای عزیز که نازت نمی کشند
پس این لبان خوش سخنت را تکان مده
دندان شیری تو به یک بوسه بسته است
با زحمت اینقدر دهنت را تکان مده
با آه آه تو بدنم تیر می کشد
از بس تنت شبیه تن مادرم شده
می پاشد از لبان تو خون لخته هر نفس
زان نیمه شب چه خاکی مگر بر سرم شده
ای دخترم هنوز سرت درد می کند؟
آیینه نگاهِ تو چشم ترم شده
از گیسوان سوختۀ بین مشت زجر
هر آنچه گفته ای به خدا باورم شده
از لحظه ای که حرف کنیز آمده وسط
خوابش نمی برد ز غم و ترس خواهرت
در این میانه جای ابالفضل خالی است
تا پس بگیرد از عدوی پست معجرت
در شهر مسلمین نشود دفن خارجی
لرزه فتاده بر دل ترسان مادرت
پیغام داده اند اهالی شهر شام
بیرون کشند از دل هر خاک پیکرت
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_سوم_محرم
___________________
#حضرت_رقیه
از چشم من گرفته عبور ِ تو خواب را
پنهان نكن ز صبح ِ خودت آفتاب را
هاجر شده ست عمه برايِ لبانِ من
صد مرتبه دويده نگاهش سراب را
تو ديده اي سه ساله ي تو نيز ديده است
يك لحظه هم اگر كه شده رويِ آب را
مويِ مرا سفيد نكرده ست آسياب
حس ميكنم تفاوت خون با خضاب را
از من دگر گذشته به عمه بگو پدر
جايِ من ِ رقيه بچسبد رباب را
حيفش نبود خرج لبِ خيزران كني؟!
آن بوسه هايِ گرم ِ قديميِ ناب را
هم شكل فاطمه شده ام هم ابوتراب
وقتي بر اين خميده گره زد طناب را
🔸شاعر: ؟؟؟
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_سوم_محرم
_________________________
#حضرت_رقیه
در علقمه از لحظه ای که آن قمر افتاد
امنیت طفلی سه ساله در خطر افتاد
مشغول گریه بود و با احوال غمبارش
در کنج خیمه ناگهان یاد پدر افتاد
رو سوی مقتل کرد ، قدری آب هم برداشت
دنبال یار تشنه اش با چشم تر افتاد
تا دید بابا را به زیر نیزه ها غش کرد
تا گفت: " ای عمه بیا من را ببر " افتاد
لکنت زبان گاهی دلیلش خشکی لبهاست
از تشنگی طفلک زبانش از اثر افتاد
با سر به خاک کربلا آنقدر زد آن طفل
از گیسوانش عاقبت سنجاق سر افتاد
🔸شاعر:
#جعفر_ابوالفتحی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_سوم_محرم
_________________________
#حضرت_رقیه
در علقمه از لحظه ای که آن قمر افتاد
امنیت طفلی سه ساله در خطر افتاد
مشغول گریه بود و با احوال غمبارش
در کنج خیمه ناگهان یاد پدر افتاد
رو سوی مقتل کرد ، قدری آب هم برداشت
دنبال یار تشنه اش با چشم تر افتاد
تا دید بابا را به زیر نیزه ها غش کرد
تا گفت: " ای عمه بیا من را ببر " افتاد
لکنت زبان گاهی دلیلش خشکی لبهاست
از تشنگی طفلک زبانش از اثر افتاد
با سر به خاک کربلا آنقدر زد آن طفل
از گیسوانش عاقبت سنجاق سر افتاد
🔸شاعر:
#جعفر_ابوالفتحی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_سوم_محرم
_________________________
#حضرت_رقیه
ميانِ بستر خاكم...بيا كه غمگينم
بيا دوباره سر زانوى تو بنشينم
گمان نميكنم اصلاً مرا تو بشناسى
به باورِ تو نگنجد پدر كه من اينم
شبى به بزمِ شرابى شبى به كنجِ تنور
چه مىشود كه بيايى شبى به بالينم
زِ روى ناقه فتادم به خاک و دشمن زد
ز ضربِ ضربهى ظالم دگر نمىبينم
خدا كند كه بيايى...وگرنه میميرم
ميانِ بستر خاكم...بيا كه غمگينم
🔸شاعر:
#آرمان_صائمى
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار #شب_سوم_محرم
_______________________
#حضرت_رقیه
طفلی که در دستان بی تابش عصا دارد
شاید که قدّش رو به پایین انحنا دارد
از آن جراحت های عمقی بین پهلویش
ما که نمیدانیم... حتما چند تا دارد
آرام تر... آرام تر لمسش نما آخر
در پهلویش دو دنده ی از هم جدا دارد
مقتل نوشته دستکم صد بار سیلی خورد
متن "ابی مِخنَف" مگر در خود خطا دارد
من هیچ وقتی روضه ی سیلی نمی خوانم
سرخی روی او خودش صد ماجرا دارد ...
من معذرت میخواهم از اولاد زهرا(س)آه...
یک طفل آیا طاقت صد ناسزا دارد
طفلی که پایش در بیابان ها ورم کرده
در هر قدم از خون پایش ردّ پا دارد
مانند زهرا از صدایش سایه ای مانده
زینب... شنیدم ...گفت... با....با... ته صدا دارد...
تا که کتک می خورد عمه زینبش میگفت
کمتر بزن بر صورتش او هم خدا دارد
دستی به سوی معجرش نه ...نه ... زبانم لال...
چه عقده هایی در دل از آن بی حیا دارد
فرقی ندارد در خرابه یا میان قصر
او دختر شاه است پس مهمانسرا دارد
تا دید مهمانش ندارد در دهان، دندان
با مشت بر دندان خود زد چون وفا دارد
غساله با لمسش فقط، فهمید این کودک
چه خاطراتی از زمین کربلا دارد
🔸شاعر:
#جعفر_ابوالفتحی
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️