#ولادت_رسول_اکرم
عالـــم همه از طُفیــل «احمد» باشد
خلقت همه اوست ، او ز سرمد باشد
دیگر چــه کلام و سخنی می مانـــد
وقتی که «علی» عبدِ «محمد» باشد
#سیدحسین_میرعمادی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
دلی که پر زده تا آستان احسانت
که غرق نور اجابت کنی دقایق را
نگاه کن به دلی خسته از تحیر و جهل
ببار جرعهای از کوثر حقایق را
نگاه و مرحمت تو به دل بها داده
و با رضای تو دارم رضای خالق را
مرید صبح نگاه تو میبرد از یاد
مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟
تویی تو ضامن صبح سعادت شیعه
تویی تو روشنی هر عبادت شیعه
تو آمدی و جهان غرق در خِرَد میشد
دلیلها همه با عشق مستند میشد
تو آمدی پر و بالی دهی به این دلها
به پای درس تو هفت آسمان رصد میشد
خوشا به حال دلی که عروج را فهمید
مسیر روشن تو از بهشت رد میشد
میان آن همه شاگرد شد سعادتمند
کسی که مذهب عشق تو را بَلَد میشد
نفس زدی و جهان را حیات بخشیدی
تجلیات الهی، الی الابد میشد
شدهست جلوهگر از هر کرانه آیاتت
جهان نشسته سر سفرۀ روایاتت
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
همان حریم بهشتی، همان بهشت بدیع
همان دیار الهی که از نسیم خوشش
شدهست شهر مدینه پر از شمیم ربیع
«و یطعمون علی حبّه...» نمایان است
کرانههای کرامت چه بیکران و وسیع
گدایی حرمش اعتبار هر عاشق
امید ماست توسل در این سرای رفیع
کلید معرفت اینجا ارادت و عشق است
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
مگیر از دل من یا رب این سعادت را
گدایی حرم اهلبیت عصمت را
غبار مقدم تو عطر آشنا دارد
برای دیدهام اعجاز کیمیا دارد
گدای خانه به دوش توام، قبولم کن
گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟
دگر چه جای گلایه ز فقر میماند
کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد
دل شکستۀ من حرفهای ناگفته
دل شکستۀ من شوق التجا دارد
کسی که بوده تمام وجودش از جودت
در آستانهات امشب دو خط دعا دارد
همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع
همیشه حسرت دیدار کربلا دارد
چه می شود همۀ عمر با شما باشم
غبار صحن تو و صحن کربلا باشم
🔸شاعر:
#یوسف_رحیمی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
کريم السّجايا، جميل الشّيم
نبّى البرايا، شفيع الامم
امام رسل، پيشواى سبيل
امين خدا، مهبط جبرئيل
شفيع الورى، خواجۀ بعث و نشر
امام الهدى، صدر ديوان حشر
کليمى که چرخ فلک طور اوست
همه نورها، پرتو نور اوست
شفيعٌ مطاعٌ نبىُّ کريمٌ
قسيمٌ جسيمٌ نسيمٌ وسيمٌ...
شبى بر نشست، از فلک بر گذشت
به تمکين و جاه از ملک در گذشت
چنان گرم در تيهِ قربت براند
که بر سدره جبريل از او باز ماند
بدو گفت سالار بيت الحرام
که؛ اى حامل وحى، برتر خرام
چو در دوستى مخلصم يافتى
عنانم ز صحبت چرا تافتى؟
بگفتا: فراتر مجالم نماند
بماندم، که نيروى بالم نماند
اگر يکسر موى برتر پرم
فروغ تجلّى بسوزد پرم...
چه نعت پسنديده گويم تو را؟
عليک السلام، اى نبّى الورى
درود ملک بر روان تو باد
بر اصحاب و بر پيروان تو باد
خدايا به حقّ بنىفاطمه
که بر قولم ايمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنى ور قبول
من و دست و دامان آل رسول
چه کم گردد، اى صدر فرخنده پى
ز قدرِ رفيعت به درگاه حىّ؟
که باشند مشتى گدايان خيل
به مهمان دار السّلامت طفيل...
بلند آسمان پيش قدرت خجل
تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل
تو اصل وجود آمدى از نخست
دگر هر چه موجود شد، فرع توست
ندانم کدامين سخن گويمت؟!
که والاترى ز آنچه من گويمت
تو را عزّ لولاک تمکين، بس است
ثناى تو، طه و ياسين بس است
چه وصفت کند «سعدى» ناتمام؟
عليک الصلوة اى نبّى السّلام
🔸شاعر:
#سعدی_شیرازی
_______________________
:
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم ص
چشم تا وا میکنی چشم و چراغش میشوی
مثل گل میخندی و شببوی باغش میشوی
شکل عبداللهی و تسکین داغش میشوی
میرسی از راه و پایان فراقش میشوی
غصهاش را محو در چشم سیاهت میکند
خوش به حال آمنه وقتی نگاهت میکند
با حلیمه میروی، تا کوه تعظیمت کند
وسعتش را ـ با سلامی ـ دشت تسلیمت کند
هر چه گل دارد زمین یکباره تقدیمت کند
ضرب در نورت کند بر عشق تقسیمت کند
خانه را با عطر زلفت تا معطر میکنی
دایهها را هم ز مادر مهربانتر میکنی
دید نورت را که در مهتاب بیحد میشود
آسمانِ خانهاش پر رفت و آمد میشود
مست از آیین ابراهیم هم رد میشود
با تو عبدالمطلب، عبدالمحمد میشود
گشت ساغر تا به دستان بنیهاشم رسید
وقت تقسیم محبت شد، ابوالقاسم رسید
یا محمد! عطر نامت مشرق و مغرب گرفت
وقت نقاشی قلم را عشق از راهب گرفت
نازِ لبخندت قرار از سینهٔ یثرب گرفت
خواب را خال تو از چشم ابوطالب گرفت
بیقرارت شد خدیجه قلب او بیطاقت است
تاجر خوشذوق فهمیدهست: عشقت ثروت است
نیم سیب از آن او و نیم دیگر مال تو
داغ حسرت سهم ابتر، ناز کوثر مال تو
از گلستان خدا یاس معطر مال تو
ای یتیم مکه! از امروز مادر مال تو
بوسه تا بر گونهات اُمّ أبیها میزند
روح تو در چشمهایش دل به دریا میزند
دل به دریا میزنی ای نوح کشتیبان ما
تا هوای این دو دریا میبری توفان ما
ای در آغوشت گرفته لؤلؤ و مرجان ما
ای نهاده روی دوشت روح ما ریحان ما
روی این دوشت حسین و روی آن دوشت حسن
«قاب قوسینی» چنین میخواست «أو أدنی» شدن
خوشتر از داوود میخوانی، زبور آوردهای؟
یا کتاب عشق را از کوه نور آوردهای؟
جای آتش، باده از وادی طور آوردهای
کعبه و بَطحا و بتها را به شور آوردهای
گوشهچشمی تا منات و لات و عُزا بشکنند
اخم کن تا برجهای کاخ کسرا بشکنند
ای فدای قد و بالای تو اسماعیلها
بال تو بالاتر از پرهای جبرائیلها
ما عرفناکت زده آتش در این تمثیلها
بُردهای یاسین! دل از توراتها، انجیلها
بی عصا ماندهست، طاها! دست موسی را بگیر
از کلیسای صلیبی حق عیسی را بگیر
باز عطر تازهات تا این حوالی میرسد
منجی دلهای پر، دستان خالی میرسد
گفته بودی میم و حاء و میم و دالی میرسد
نیستی اینجا ببینی با چه حالی میرسد
خال تو، سیمای حیدر، نور زهرا دارد او
جای تو خالی! حسین است و تماشا دارد او
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
شهدِ عشقت از ازل در کام دلها ریخته
این محبت را به دلها حق تعالی ریخته
آتشِ آتشکده خاموش گشت و در عوض
آتشِ عشق تو در دلها سراپا ریخته
بر ندارم سر اگر از سجدهء شکرش رواست
کاین محبت را خدا در سینۀ ما ریخته
زیرِ گامت وقتِ میلادت زمین لرزید سخت
پس نبوده بی سبب گر طاقِ کسری ریخته
نیست بی علت که ما اینگونه از خود بیخودیم
دستِ حق در جامِ ما شُربِ طهورا ریخته
اول خلقت خدا هنگام خلقِ روی تو
نقش رویت را به عشق روی زهرا ریخته
دورهء ظلمت سر آمد شد جمالت جلوه گر
مکه از فیض وجودِ پاکِ تو شد مفتخر
وعدهء ادیان تحقق یافت و موعود شد
سرزمین مکه هم بی تابِ این مولود شد
انتظار حق تعالی هم به پایانش رسید
بین مخلوق خدا تقدیر ، آنچه بود شد
مثل خورشیدی دلِ ارض و سما را گرم کرد
دلبری آمد که محبوب دلِ معبود شد
نور رویش خانه های ظلم را تاریک کرد
خانۀ سفیانیان یوم الابد نابود شد
دورهء ظلمت سر آمد تیرگی از یاد رفت
حرکت دنیا به سمتِ روشنی مشهود شد
دامن بنت وهب شد چشمۀ فیض خدا
دشمن فرزند او مغضوب شد مطرود شد
آمده تا که شود انگار ختم المرسلین
جان دو عالم فدای رحمت للعالمین
مکه از روز ازل در بیعت پیغمبر است
فاطمه میراث دارِ این زمین تا آخر است
مکه هم مثل مدینه خانۀ زهرای ماست
کعبه خود مشغول گردیدن به دور مادر است
می زند عالم همه فریاد که حق با علیست
هر که این فریاد را نشنیده تا حالا کر است
شک نکن این آرزو آخر محقق می شود
حقِّ کعبه یک اذانِ کامل و روشنگر است
می رسد روزی که آوایِ موءذن زاده ها
می رسد آنجا به گوش از روز هم روشن تر است
بعد از آن بر منبرِ کعبه اذان شیعیان
اولش الله اکبر آخرش یا حیدر است
ملک پیغمبر به دست شیعه افتد زودِ زود
یک نفس باقیست تا نابودیِ آل سعود
🔸شاعر:
#مهدی_مقیمی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم #مدح_امام_صادق
اوج پروازم آستانه ی توست
مقصد بالم آشیانه ی توست
سبک زیبای زندگانی من
به لبم بازهم ترانه ی توست
آمدی و محبّت آوردی
مهربانی فقط نشانه ی توست
ای وَرای تصور دنیا
از زمین تا خدا کرانه ی توست
آمدی طبع شاعرم گل کرد
غزلی را که عاشقانه ی توست
آرزوی همه پیمبرهاست
شال سبزی که روی شانه ی توست
معجزات رسیدنت گویاست
که بگویی زمان زمانه ی توست
روشنی بخش ظلمت دنیا
نخل اسلام از جوانه ی توست
با تو نام زبانزدی داریم
دین ناب محمدی داریم
ای رسول خدا امین خدا
رحمت الله مسلمین خدا
ای نثارت درود جبرائیل
ای به معراج همنشین خدا
ای رسیده به گوش تو در عرش
صوت زیبا و دلنشین خدا
ای اصولت کرامت و خوبی
ای مرامت دوام دین خدا
مثل ماه شب چهارده بود
دست تو بین آستین خدا
لحظه ی خلقتت یقین دارم
به تو بوده است آفرین خدا
مکه از مقدمت تبرّک شد
باتو شد مکه سرزمین خدا
معدن خیر و رحمت و برکات
به قدوم مبارکت "صلوات"
🔸شاعر:
#محمدحسن_بیات_لو
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
ای عرش زمین بوست ای چرخ زمین گیرت
ای دست قضا دائم در پنجه تقدیرت
هم پای رسل بسته در حلقه زنجیرت
هم قلب ملک روشن در مکتب تنویرت
پاکان دو عالم پاک از آیه تطهیرت
حسن ازلی پیدا بر خلق ز تصویرت
در روی تو می بینم مهر رخ سرمد را
در وصف تو می خوانم ماکان محمد را
خورشید اگر وام از رخسار تو نستاند
تا حشر ز بی نوری بر کام افق ماند
جبرئیل امین خود را محتاج تو می داند
بر خیل ملک دائم اوصاف تو را خواند
حق عالم خلقت را برگرد تو گرداند
حیدر در مدح از لب بر پای تو افشاند
با آن که بود مولا مخلوق دو عالم را
فرمود که من عبدم پیغمبر اکرم را
ای روح قدس را بال از طایر اقبالت
آیات کتاب الله در حسن و خط و خالت
این هفت فلک خشتی از پایه اجلالت
خادم شده جبریلت سائل شده میکالت
حوران جهان یک یک مرغان سبک بالت
شیطان طمع رحمت دارد ز تو و آلت
احسان ز کف بارد ، رحمت ز دمت خیزد
روح از نفست جوشد فیض از سخنت ریزد
بر خیل رسل بودی ز آغاز پیمبر تو
قرآن و نبوت را اول تو و آخر تو
مینای ولایت را ساقی تو ساغر تو
قانون نبوت را قاضی تو و داور تو
خوبان دو عالم را مولا تو و سرور تو
ما ذره ناچیز و خورشید منور تو
ای در پوشدجا با ما از خویش مران ما را
چون ذره جدا گردد از مهر جهان آرا
تو مشعل ایمانی تو باغ گل دینی
تو جلوه آغازی تو فیض نخستینی
تو آینه حقی تو صاحب آئینی
تو رهبر امکانی تو لنگر تمکینی
دارنده و الیلی آرند و التینی
مدثر و مزمل طاهائی و یاسینی
تو باغی و زهرا گل تو شهری و حیدر در
زهرا تو و تو زهرا حیدر تو و تو حیدر
طوفان شده رام نوح از یمن ولای تو
بشکافته دریا را موسی به عصای تو
بر چرخ چهارم شد عیسی به هوای تو
از چاه برون آمد یوسف به دعای تو
داود ز بورش را خوانده به نوای تو
یونس به دل ماهی مشغول ثنای تو
داور به تو میبالد قرآن به تو مینازد
زهرا به تو دل داده حیدر به تو جان بازد
ای گرگ ز صحراها آورده سلامت را
ای شیر زیان برده بر دوش غلامت را
دشمنت همه جا دیده احسان مدامت را
جبریل ثنا گوید مرغ لب بامت را
قرآن به جبین بسته زیبائی نامت را
لبخند زنان کوثر بوسد لب جامت را
ای فهم رسل کوته از اوج جلال تو
گلبوسه صد یوسف بر روی بلال تو
ای خیل رسل را دست بر دامن آل تو
ای چار کتاب الله اوصاف کمال تو
سیل همه رحمت ها جاری ز جبال تو
با وحی کند پرواز کعراج خیال تو
مخلوق نه بل خالق مشتاق جمال تو
ره بسته شود بر صبح بی صوت بلال تو
فرمانده افلاکی ماه کره خاکی
چون ذات خدا پاکی ممدوح به لولاکی
ای پرچم توحیدت بر شانه نه طارم
ای خیل نبیین را هم اول و هم خاتم
خار تو گل عالم خاک تو گل آدم
هم لرزه ز میلادت افتاده به کاخ جم
لرزان چو تن کسری ایوان مدائن هم
برخیز و بزن بانگی ار نو به سر عالم
نجم فلک آرائی شمس قمر افروزی
چشم دو جهان سویت تا باز برافروزی
ای کوه غمت بر دوش وی خصم زده سنگت
ای سنگ ، دلش پر خون از چهره گلرنگت
سوگند به رخسار خونین و دل تنگت
با آن که شده گیتی دانشگه فرهنگت
کفار جهان با هم دارند سر جنگت
آن بسته کمر بهر خاموشی آهنگت
جنگند ز هر جانب تازند به هر عنوان
یک سلسله با عترت یک طایفه با قرآن
بر سینه اسلامت صد درد نهانی بین
پیوسته به تن زخمش از کفر جهانی بین
آن باغ که پروردی باز آی و خزانی بین
هم درد نهان بنگر هم ظلم عیانی بین
گرگان جهان خواری در سلک شبانی بین
فریاد درون بر چرخ ازعالی و دانی بین
بر امت مظلومت ای دین زدمت زنده
تا خصم شود حاکم صد تفرقه افکنده
ای دست احد ما را با هم ید واحد کن
بر ضد ستمکاران بازوی مجاهد کن
پیروز در این عرصه بر دشمن فاسد کن
در بین ملل ما را خادم کن و قائد کن
سرتاسر گیتی را خرم چو مساجد کن
وین مردم عالم را عابد کن و زاهد کن
اجرای کمال دین در همت ما باشد
احیای همه عالم در وحدت ما باشد
تا چند ستمکاری از دشمن دون آید
ظلم و ستم و بیداد از خصم زبون آید
وز دیده این امت درد فریاد درون کن
ای کاش دگر مهدی از پرده برون آید
از سینه اهل درد فریاد درون آید
ای کاش دگر مهد ی از پرده برون آید
پیوسته چو مظلومان (میثم) به دعا کوشد
تا رخت فرج را حق بر قامت او پوشد
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم #مدح_امام_صادق
در گرگ و میش صبح پر از ظلمتی که باز
افکند پرده روی سر مردم حجاز
نور حقیقت از طرف عرش سر زد و
لرزید روی فرش تن هر چه که مجاز
شیطان دوباره رانده تر از قبل خویش شد
بت ها به سجده آمده با نیت نماز
آری محمد؛ آنکه رسولان قبل از او
محض نیاز آمده تا او رسد به ناز
او می رسد که بیرق عشقی عمیق را
بر بام روزگار درآرد به اهتزاز
او می رسد که باز خدا منجلی شود
او آمده منادی عشق علی شود
ای آخرین طلوع نبی ها پیام ها
وی اولین شروع وصی ها امام ها
دریا رسیده ای به مصاف سراب ها
دریا رسیده ای به لب تشنه کام ها
افتاده پای معجزه ی آسمانیت
تیغ بیان صاحب علم و کلام ها
باید فقط ز وصف تو و اهل بیت گفت
تا آن زمان که هست زبانی به کام ها
سلمان محمدی شده چون عاشق علی ست
مولاست کیل سنجش تو در مقام ها
نابرده رنج، گنج، میسر نمی شود
هر ثروتی محبت حیدر نمی شود
آوردی از بهشت، به دنیا نسیم را
با خود نسیم مهر خدای رحیم را
آورده ای برای همه سائلان دهر
پشت سر خود ایل و تباری کریم را
آه ای یتیم مکه! تو بابای امتی
زیر پرت امان بده مشتی یتیم را
پر می کشد به گنبد سبزت دلی سیاه
در حائرت مکان بده این یاکریم را
برگرد در غدیر و بگو که صراط کیست
گم می کنیم گاه ره مستقیم را
زخم مرا رهین مداوای خویش کن
من را گدای خانه ی زهرای خویش کن
آرام از کنار پیمبر قدم بزن
شاعر! برو بقیع و در آنجا قلم بزن
حالا برای حضرت صادق غزل بگو
اما کمی به شادی خود رنگ غم بزن
آن قبرهای خاکی غمبار را ببین
این وضع را درون خیالت به هم بزن
بر روی هر مزار، ضریحی درست کن
بر آن ضریح های خیالی حرم بزن
خود را کنار پنجره فولاد فرض کن
و سرنوشت عاشقی ات را رقم بزن
قدری ببار و گریه کن و سلسبیل شو
بر آن مزارهای خیالی دخیل شو
شاعر! دوباره مست شو از فیض ساغری
به به چه ساغری چه شرابی چه کوثری
مردی که شیعیان ز عنایات مکتبش
معروف می شوند پس از این به جعفری
جان ای امام عشق! که می روید از لبت
گل های تازه با نفحات پیمبری
صدها چون ابن حیان یا چون زراره را
باید که پای مکتب علمت بپروری
یا قال باقر است و یا قال صادق است
هر عالمی که خوانده حدیثی به منبری
سرسختی مرا به نگاهی ملیح کن
من را در عشق ایل و تبارت فقیه کن
حالا منم که با دل بی تاب و عاشقم
سرمست بزم عشق تو و این دقایقم
مشتاق حرف های توام آیه ای بخوان
محتاج حرف های تو و قال صادقم
بین حدیث های تو تا حرف کربلاست
من جزو بیقرارترین خلایقم
حرف از حسین می زنی و گریه می کنم
کافی ست که نگاه کنی به سوابقم
این بنده را روانه کن امشب به کربلا
در حائری که زائر آنجاست خالقم
ما را بیا و مثل خودت روضه دار کن
در کشتی سعادت جدت سوار کن
🔸شاعر:
#محمدعلی_بیابانی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#امام_صادق #مدح_امام_صادق
شب تجلی عشق و عقیده است امشب
شب ظهور هزاران سپیده است امشب
گلی به گلشن یاسین شکفته شد که فلک
نظیر چهرۀ او را ندیده است امشب
دمید صادق آل رسول همچون ماه
مهی که آینه دار سپیده است امشب
سپهر علم و فضیلت دوباره نورانی است
ستارۀ سحر ما دمیده است امشب
حضور حضرت باقر فرشتۀ رحمت
برای عرض تهیت رسیده است امشب
به "ام فروه" بیا تهنیت بگو که گلش
به مهد مهر و وفا آرمیده است امشب
به پاس مقدم این گل نثار کن صلوات
که درخور صلواتی حمیده است امشب
همان گلی که خدا را ستود و مرغ سحر
صدای زمزمه اش را شنیده است امشب
خوشا کسی که خداوند عاشقانش را
برای خدمت او برگزیده است امشب
ز باغ دانش او سوی تشنگان علوم
نسیم رحمت و دانش وزیده است امشب
همیشه پیرو این مکتب پر از نور است
کسی که جام ولایت چشیده است امشب
چو یاد اوست عبادت به یاد حضرت او
دلم به سوی خدا پر کشیده است امشب
بیا و سر به حریم مقدسش بگذار
که مرغ دل به مدینه پریده است امشب
بگو به خلق «وفائی» چراغ دانش را
خدا ز جلوۀ او آفریده است امشب
🔸شاعر:
#سیدهاشم_وفایی
______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
عاقبت قرعهی نامت به لبِ ما افتاد
شده سیراب، کویری که به دریا افتاد
گلِ لبخند، به باغِ لبمان کاشته شد
خبرِ آمدنت روی زبانها افتاد
وقتی از چهرهی تو پردهگشایی کردند
رونق از سکهی هر چهرهی زیبا افتاد
نفسش زندگی آموخت به مردن؛ وقتی
به شفاخانهی تو راه مسیحا افتاد
از تو و معجزههایت چه بگویم؛ وقتی
شاخهی باغچهات از یَدِ بیضا افتاد
چون زمین جای کمی بود برای قدمت
ردّ پایت به سر عالم بالا افتاد
آنقدَر اوج گرفتی به شبِ معراجت
بال جبریل، به دنبال تو از پا افتاد
و در آن راه، که میرفت، به "اَوْ اَدْنی"ها
باز هم چشم تو بر چهرهی مولا افتاد
چشم تو آینهی قدّیِ خوبیها شد
هر زمانی که نگاه تو به زهرا افتاد
سبز شد عشق، به لم یزرعِ تاریکِ دلم
تا نگاهم به گُلِ گنبد خضری افتاد
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
نام تو را نبرده مجسم نمیشوند
پیغمبران، گزیدهی عالم نمیشوند
در خیل انبیا، همه تنها پیمبرند
بیگفتن از وجود تو ، آن هم نمیشوند
حتی پیمبران اولوالعزم در قیاس
هموزن با رسالت خاتم نمیشوند
صاحب کتاب مردم دنیا چرا ، ولی
شرط قبول توبهی آدم نمیشوند
افلاکـِ بی تو معنی بودن ندارد و
منظومههای بی تو منظم نمیشوند
هم بی تو این زمین به تعادل نمیرسد
هم کوهها بدون تو محکم نمیشوند
بی تو تمام حی علاهای مأذنه
بعد از شهادتین فراهم نمیشوند
ناگفتههای سرٌ تو با خالق تو را
غیر از علی و فاطمه محرم نمیشوند
ای آفرینش از تو گرفته است تار و پود
ای وسعت مقام تو بی مرز و بی حدود
ای کوهها به بردن نام تو در قیام
ای رودها به گفتن ذکر تو در قعود
ای در اذان مأذنهها زنده تا ابد
ای در گلوی هرچه مؤذن پر از سرود
برگرد و از دوباره حرایی بیافرین
پرشد دوباره عرصه ی تاریخ از یهود
آل امیٌه شکل جدیدی به خود گرفت
شد کعبه در محاصرهی آلی از سعود
وقتش رسیده، باز الم یجعلی بخوان
شد وقت آنکه باز ابابیلها فرود...
می بینم اینکه مردمِ در شعب روسفید
می بینم آنکه روی ابوجهل ها کبود...
٭
یاغی شده است کفر ، زمان مقابله است
طوفان شده است و شهر مهیای زلزله است
پای صلیب در شب نجران شکسته شد
برخیز یا رسول که وقت مباهله است
دنیای ظلم یک طرف اسلام یک طرف
ناحق و حق همیشه دوسوی معادله است
از جزیه و مصالحه دیگر گذشته کار
اصلا چه جای حرف چه جای معامله است
چرخی بزن به معرکهی ثم نبتهل
حالا که انزوای تو را کفر ، یک دله است
میبینم اینکه ظلم جهان را گرفته است
از ما دوباره تاب و توان را گرفته است
دستان استغاثهی ما رو به آسمان
حس قنوت ، پیر و جوان را گرفته است
در استجابت غزلی را که گفتهاند
دست بهار، جان خزان را گرفته است
از شام تا یمن پر از الله اکبر و
شور علی زمین و زمان را گرفته است
آل سعود، شعله ور از بشکه های نفت
خون عقیق، دامنشان را گرفته است
فریادهای سیصد و چندی سوار سبز
از لشگر سیاه ، عنان را گرفته است
بر بام کعبه نام علی را نوشته و
بوی خدا تمام اذان را گرفته است
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
ازاین مولود فرُّخ پی هزارو چارصد سال است
زمین دور خودش میگردد و بسیار خوشحال است
فقط این جمله در تایید میلاد نبی کافی ست
که شیطان از نزولش تا همیشه ناخوش احوال است
زمین و آسمان مکه طوری نور بارانند
که دیدار دوتاشان هم تماشا هست هم فال است
پریشان کرده ایران رابه وقت آمدن این طفل
که خاموشی و خشکیدن دراین اجلال، اقبال است
محمد یا امین یا مصطفی یا احمد و محمود
من اَر گنگم جهان هم در بیان او کر و لال است
به پایش ریختند از نورها آن قدر از بالا
که سینه ریز خورشید این وسط ناچیز مثقال است
نگهبان دارد اسمش از پس و از پیش حتی او
برایش حضرت از پیش است و صَلّوا هم به دنبال است
جهان را میزند برهم چنین اسمی که پایانش
به علم جَفْر، دست میم روی شانهی دال است
به رخ در جاذبه لب دارد و در دافعه لَن را
که پایین لبش نقطه ست و بالای لبش خال است
اگرچه نیستم مثل قَرَن گرم اویس،
اما دلم از عشق تو مثل فلسطین است اشغال است
اگر امروز آغاز است بر دین خدا با تو
غدیر خم ولیکن روز اتمام است و اکمال است
تَرَک برداشت ایوان مدائن پیش تو یعنی
که ایوان نجف بر مشکلات شیعه حلّال است
هم اکنون مستم و این شعر تا روز جزا مست است
ملاک سنجش افراد، قطعا سنجش حال است
به پایان آمد این ابیات، اما خوب میدانم
هنوز این شعر در وصف محمد میوهی کال است
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
باید تو را بالاتر از بالا صدا کرد
باید تو را والای بی همتا صدا کرد
ای رحمه للعالمین ما محمد
ای بی کران باید تو را دریا صدا کرد
ثبت است بر طاق فلک نام بلندت
مثل خدا باید تو را یکتا صدا کرد
ما حلقه بر گوشیم پس یعنی همیشه
مولای من باید تو را مولا صدا کرد
نام تو نقش خاتم پیغمبران بود
باید تو را یس، تو را طه صدا کرد
از بین لب هایت هزاران ماه بارید
هر بار که زهرا تو را بابا صدا کرد
بر موج غم نوح نبی، موسی به دریا
نام تو را وقت عروج عیسی صدا کرد
نام تو حلال تمام مشکلات است
راه نجات مؤمنین و مؤمنات است
از جمله ی پیغمبران سر می شوی تو
یعنی که از خلقت فراتر می شوی تو
تو خاتم پیغمبرانی یا محمد
با حاصل آن ها برابر می شوی تو
وقتی خدا زهرا به تو بخشید یعنی
سر رشته ی آیات کوثر می شوی تو
«معراج تازه ابتدای راهتان است»
بین حرا وقتی پیمبر می شوی تو
در کوچه های قلب ما با خنده هایت
پرواز تا خورشید را پر می شوی تو
آقا هنوز عطرت میان شهر جاری است
با سیب زهرایی معطر می شوی تو
جان تو و جان علی نفسی است واحد
وقتی که با حیدر برادر می شوی تو
نام علی وقتی که از نامت جدا نیست
گاهی محمد را علی گفتن خطا نیست
همتایت ای والای بی همتا علی بود
مولای مولا تو، به ما مولا علی بود
بالاتر از بالاتر از بالا تو بودی
بالاتر از بالاتر از بالا علی بود
زیباتر از زیباتر از زیبا تو بودی
زیباتر از زیباتر از زیبا علی بود
ما از لب حق گوی تو این را شنیدیم
چرخیده حق دور علی، هر جا علی بود
این نور را بعد از تو حتی کور هم دید
حق با علی حق با علی حق با علی بود
وقت جدایی در شب معراج حتی
ذکر خدا هم با رسولش یا علی بود
در چین پیشانیت غم پیدا نمی شد
در لشکر تو یا محمد، تا علی بود
شکر خدا نام علی ذکر لب ماست
عشق علی و فاطمه نان شب ماست
عشق تو در جان علی، در جان زهراست
عشق تو ایمان علی، ایمان زهراست
ای سر لولا بین لبخند تو مستور
مستور لبخند تو در رضوان زهراست
نور خدا جاریست در پیشانی تو
روی تو بدر کامل تابان زهراست
یک قطره از آب وضویت را گرفتیم
دیدیم آری، کوثر قرآن زهراست
خیلی گرفتارم ولی این بار را هم
آقا قبولم کن، بگو مهمان زهراست
وقتی شما مهمان زهرایید یعنی
امید عالم سفره احسان زهراست
قبر شهید بی پلاک خفته در رمل
پائین پای تربت پنهان زهراست
باید که بر بالای هر منبر بگوئیم
تو یادمان دادی به او مادر بگوئیم
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
___________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#امام_صادق #مدح_امام_صادق
مدینه غرق صفا شد ز روی حضرت صادق
دمید عطر محمد ز بوی حضرت صادق
فروغ روی نبی را که مکه یافت در امشب
مدینه دیده دوباره ز روی حضرت صادق
شب درخشش خورشید آسمان علوم است
که نور می دهد از چار سوی حضرت صادق
ششم امام که باشد ضمیر عالم و آدم
مثال آینه ها روی به روی حضرت صادق
تمام فقه بود وامدار مکتب فضلش
کمال عشق بود راز گویِ حضرت صادق
روایتی است کرامت از آن وجود مکرّم
حکایتی است شفاعت ز خوی حضرت صادق
پیمبران نرسیدند بر مقام نبوت
که جرعه ای نزدند از سبوی حضرت صادق
بسان زمزم و تسنیم و سلسبیل روان است
علوم آل محمد ز جوی حضرت صادق
ز کهکشان فضیلت طنین فکنده به عالم
خروش عدل علی از گلوی حضرت صادق
قیام علمی او چون قیام سرخ حسینی
فکنده لرزه به کاخ عدوی حضرت صادق
کمر به کشتن او بست دشمنش چو نظر کرد
که هست غالب دلها به سوی حضرت صادق
فرشته جسته تقرب بهشت یافته رونق
ز قطره قطره ی آب وضوی حضرت صادق
بود تجلی والشمس ز آن جمال مبارک
بود مفسّر والّیل موی حضرت صادق
چراغ راهنمای بشر به عالم توحید
همیشه وقت بود گفتگوی حضرت صادق
کتاب جابر حیان حدیث فضل مفضّل
یکی است ز آن همه راز مگوی حضرت صادق
اگر به علم درخشد ، چو آفتاب، گرفته
ذُراره ذرّه ای از مهر روی حضرت صادق
حُشام حشمت علمی گرفته از حَشَم او
که کرده تر، لب جان از سبوی حضرت صادق
بگو فلاسفه را تا برای درک حقایق
نهند رو به ره مهر پوی حضرت صادق
نماز پایه ی دین است و بود لحظه ی آخر
نماز و حرمت آن گفتگوی حضرت صادق
بخوان دعای فرج را به آرزوی اجابت
که بوده صبح فرج آرزوی حضرت صادق
شب دعاست برای فرج بیا که بخوانیم
خدای را همه بر آبروی حضرت صادق
قلوب شیعه حریمش بود ولی به بقیعش
دل شکسته کند جستجوی حضرت صادق
نبین به قبر خرابش ببین که چشمۀ خورشید
بجوشد از افق خاک کوی حضرت صادق
خدا کند که صبا بر مشام ما برساند
شمیمی از حرم مُشک بوی حضرت صادق
خدا کند من آلوده باز هم چو «مؤید»
سر نیاز بسایم به کوی حضرت صادق
🔸شاعر:
#استاد_سیدرضا_مؤید
______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
فرخنده جشن مسلمین،
بادا مبارک🌸🎉🌸
میلاد ختم المرسلین،
بادا مبارک🌸🎉🌸
آمد بدنیا، آن نور سرمد،
ذکر دو عالَم، شد یا محمدﷺ
جان جهان آن مصحف ناطق
خوش آمد🌸🎉🌸
فرزند زهرا ، حضرت صادق
خوشآمد🌸🎉🌸
میلاد با سعادت پیامبر مهربانیﷺ💚
و امـام جعفر صـادق علیه السلام💚
بر همه مسلمانان مبارک باد🎉 🎊 🎉
#شب_جمعه_کربلا_را_عشق_است
⚜اَلسَّلامُ عَلَيكَ يااَباعَبدِاللّه(ع)⚜
واجِب تَر اَز نَمـــــازِ شَبَم رُوضَةُالحُسِين
جــالِب تَر اَز بِهِشـــتِ بَرین جَنَّةُالحُسِین
باشَد قـــــَـرار وُ وَعــــــدِه یِ"عُشّاقِ کَربَلا"
شَبهایِ جُمعِه نیمِه یِ شَب قُبَّةُالحُسِين
#شاعر #خادم_الرقیه
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
#امام_صادق #مدح_امام_صادق
ای دو صد یوسف صدّیق به صدق تو گواه
ای علوم همه با کوه کمالت پر کاه
دو جهان زنده ی چشم تو به یک نیم نگاه
تا زمان هست تو از گردش چرخی آگاه
شهریاران سر کوی تو گدای سر راه
شیخ والای ائمّه ولی امر الّه
صدق تابنده چراغی بود از مکتب تو
علم تا علم شود بوسه زند بر لب تو
عرشیان دسته ای از خاک نشینان تواند
فرشیان از همه سو دست به دامان تواند
علم ها گوهری از لعل دُر افشان تواند
حلم ها ذکر خوشی بر لب خندان تواند
بحرها تشنه ی یک قطره ی باران تواند
سرو قدّان جهان سر به گریبان تواند
علم از روز ازل سائل دیرینه ی تو است
آنچه در سینه خلق است در آیینه ی تو است
لاله ای نیست که از دامن بستان تو نیست
طایری نیست که در باغ ثنا خوان تو نیست
آیه ای نیست که محتاج به برهان تو نیست
گوهری نیست که از بحر خروشان تو نیست
ذرّه ای نیست که از مهر درخشان تو نیست
پدر شیمی جز جابر حیّان تو نیست
علم تو مشعل و خلق و دو جهان انجمنی
آیة الکرسی از کرسی درست سخنی
سرّ سروّ علن از تو است امام صادق
فیض هر انجمنی از تو است امام صادق
حسن خلق حسن از تو است امام صادق
سبزی این چمن از تو است امام صادق
سیر چرخ کهن از تو است امام صادق
همگان را سخن از تو است امام صادق
تا که این چار ام و هفت اب و نه طاق است
مؤمن طاق تو در عالم هستی طاق است
دهر دانشگه و استاد سخن دانش تو
کلّ قرآن سخن داور و برهانش تو
حق به دور تو کند گردش و میزانش تو
مؤمن پاک بود پایه ی ایمانش تو
درد جان نیز طبیبش تو درمانش تو
علم نور است ولی مشعل تابانش تو
تا زمان است و به هر مرحله می تازد علم
از تو می گوید و دائم بتو می نازد علم
پشرو تر بسی از دور زمان مکتب تو است
ثمر خون حسین ابن علی بر لب تو است
راه حق مذهب تو مذهب تو مذهب تو است
آسمان شیفته ی زمزمه های شب تو است
نفس سوختگان شعله ی تاب و تب تو است
نور قرآن ز درخشنده گی کوکب تو است
اهل توحید که این قدر مجلّل دارند
هر چه دارند ز توحید مفضّل دارند
باغبانی و بود ملک جهان گلزارت
گرم تا دامنه ی حشر بود بازارت
گوهر وحی فرو ریخته از گفتارت
بوسه ی علم بود بر لب گوهر بارت
دیدن روی خداوند بود دیدارت
ای طبیبانِ همه خلقِ جهان بیمارت
ای خوش آن یار که تو یار و طبیبش باشی
خوشتر آن درد که تنها تو طبیبش باشی
ای که خوانده است خداوند به قرآن نورت
نوری و سینه خوبان دو عالم طورت
ملک جان خانه ی دلها همگان معمورت
انس و جنّ و ملک و حور و پری مأمورت
چه جفاها که رسید از ستم منصورت
کرد از خانه و از شهر پیمبر دورت
بود آگاه عدو از محن جانکاهت
برد با فرق برهنه سوی قربانگاهت
کثرت سنّ تو و این همه آزار ای وای
آفتاب حق و بیداد شب تار ای وای
برق شمشیر و رخ حجّت دادار ای وای
دوست در سلسه ی دشمن غدّار ای وای
خانه ی حجّت حقّ و شرر نار ای وای
صدمۀ خار ستم بر گل بی خار ای وای
پاسخ آنهمه خوبی شرر آذر بود
بیت آتش زده ارثیّه ای از مادر بود
آخر از زهر جفا رفت وجودت در تاب
جگر خونجگر پاره ی زهرا شد آب
ریخت از دیده ی یاران به عزای تو گلاب
جگر موسی جعفر شد از این داغ کباب
بعد از آن غریب و مظلومیت و رنج و عذاب
بوتراب دگری باز نهان شد به تراب
در عزای تو جهان صحنه ی محشر گردید
تازه در ماتم تو داغ پیمبر گردید
ای سلام همه بر تربت بی زوّارت
غم بسیار محبّان ز غم بسیارت
به چه تقصیر عدو این همه داد آزارت
وامصیبت که چه کردند به قلب زارت
برد سر بر فلک از خانه شرار نارت
ریخت اعجاز خلیل از لب گوهر بارت
شد خموش آتش و بهر تو دل عالم سوخت
بیشتر از همه زین غم جگر «میثم» سوخت
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#امام_صادق #مدح_امام_صادق
پیر بزرگ طایفه بود و کریم بود
در اعتلای نهضت جدّش سهیم بود
مسند نشین کرسی تدریس علم ها
شایسته ی صفات حکیم و علیم بود
نوح و خلیل جمله مریدان مکتبش
استاد درس حکمت و پند کلیم بود
بر مردمان تب زده ی شهر شرجی اش
عطر مبارک نفسش چون نسیم بود
زحمت کشید و باغ تشیّع شکوفه داد
مسئول باغبانی باغی عظیم بود
قلبش شبیه شیشه ی تُنگ بلور بود
عمری به فکر نان شب هر یتیم بود
از ابتدای کودکی اش تا دم وفات
نزدیکی محله ی زهرا مقیم بود
منّت نهاد و آمد و ما پیروش شدیم
امروز اگر نبود، شرایط وخیم بود
تازه سروده ام غزل مدحتش ولی
یادش میان قافیه ها از قدیم بود
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
__________________
#ولادت_رسول_اکرم
اُف بر زمین بگوید اگر اُف به آمنه
چشم زمان زمان توقف به آمنه
تسبیحی از ستاره به دستش گرفته است
حق می دهد مجال تصرف به آمنه
از سادگی صفا شده مهمان خانه اش
اصلا نیامده ست تکلف به آمنه
من فکر میکنم که خداوند در ازل
بخت بلند کرده تعارف به آمنه
عالم دخیل دامن راحیل دیگری ست
پیداست از توسل یوسف به آمنه
از برکت محمدش او هم به عرش رفت
حق داده است اذن تشرف به آمنه
شوق صله مجال تلفظ به من نداد
شعرم از احتیاج دلم گف(ت) به آمنه
این دل که با امید در ابواء دخیل بست
از طیف شاعران مدینه نرفته است
شخصیتی ستوده و برجسته مصطفی
معنا دهد به واژه ی وارسته مصطفی
او تا سپیده دم همه شب سر به سجده داشت
الگوی ناب ؛ بنده ی شایسته مصطفی
بالذات عقل کامل و بالفطره عالم است
کاری نکرده است ندانسته مصطفی
تا حسن عاقبت به همه ارمغان دهد
با جان و مال خویش کمر بسته مصطفی
مرد جهاد بود که طائف به چشم دید
با ابروی شکسته نشد خسته مصطفی
نفرین نکرد امت خود را رسول مهر
سرشار از محبت پیوسته مصطفی
شور و شکوه و روح اذان است و می دهد
پس حیثیت به گنبد و گلدسته مصطفی
بیش از علی که عاشق زهرای اطهر است
باشد به عشق فاطمه وابسته مصطفی
هست علی ست بسته به هستی فاطمه
هستی فاطمه همه از هست مصطفی
بالا گرفت بین تمامی دست ها
دست امام فاطمه را دست مصطفی
وقتی دهد برات مدینه خدا کند
باشم میان جمله ی فهرست مصطفی
هستیم بر ارادت خود پایبند تر
هدیه به محضرش صلواتی بلندتر
در زمره ی بشر نه همانا پدیده است
او را خدا برای خودش برگزیده است
خورشید هم به یاد ندارد طلوع وی
چرخ و فلک شبیه محمد ندیده است
او را نخست قبل ظهور ستاره ها
با دست خویش حضرت حق افریده است
پایان شام زنده به گوری دختران
در ظل افتاب هدایت دمیده است
دل های ما به هم شده نزدیک شام عید
با دست او نسیم محبت وزیده است
دستش میان سفره ی ما نان گذاشته
همواره بانی نعمات عدیده است
از اسمان به سمت زمین میکند شتاب
باران برای بوسه به پایش رسیده است
بی مرتضی تمامی ابیات ابتر اند
ذکر علی به داد قصیده رسیده است
با این که هست جشن رسول خدا ولی
خشنودی پیمبر و زهرا بگو علی
بانی فیض فیض مجدد فقط علی ست
مستم دلیل مستی بی حد فقط علی ست
انگشتری دهد به گدا در رکوع خود
بر عجز مستمند مقید فقط علی ست
میراث مرتضاست کرامات مجتبی
عمری ابالکریم زبانزد فقط علی ست
میل سفر نمیکنم الا سوی نجف
مقصود من ولایت و مقصد فقط علی ست
بی خود که محو گنبد و گلدسته نیستم
نقش و نگار پرچم گنبد فقط علی ست
دزد است ان که تکیه زده جای مصطفی
اهل سقیفه صاحب مسند فقط علی ست
هر شیر پاک خورده قسم یاد میکند
نفس و دم و وصی محمد فقط علی ست
ان کس که میبرد عتباتم فقط رضاست
ان که دهد حواله ی مشهد فقط علی ست
در بند حیدرم نه که در بند قافیه
ارباب تا قیام قیامت فقط علی ست
اول سری به خاک نهاده ادب کنم
دوم از او برات مدینه طلب کنم
🔸شاعر:
#علیرضا_خاکساری
___________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم
عطرِ گل روی تو را گل ، آرزو داشت
یوسف هر آنچه داشت ، رویت ،مو به مو داشت
بر هر پیمبر حسرت دارای ات ماند
یعقوب همچون دخترت را آرزو داشت
تطهیر می شد هر چه با تو دست می داد
در سجده ات انگار سجاده وضو داشت
تا می شدی در بین مردم آفتابی
خورشید ، خورشیدی دگر در روبرو داشت
با دوستش الحق چه خواهد کرد ، محشر
با دشمنش وقتی که برخوردی نکو داشت
صلی علی احمد بر آل پاک احمد
آمد محمد ، تهنیت ، آمد محمد
صد شکر ما چون بوذر و مقداد وسلمان
آورده ایم از مهربانیِ تو ایمان
ازجذبهٔ چشمت مگر محروم بوده؟
آنکس که با شق القمر گشته مسلمان
با آنکه خاکستر به رویت ریخت آقا
آورده ایی در خانهٔ او روی خندان
از صبر تو در دین حق مات است یعقوب
ای رحمة لِلعالمین ای حضرت جان
فرعونیان بی کعبه گردیدند دیگر
بر بت کشیدی با عصایت خط بطلان
دشمن تو را در جنگ وقتی با علی دید
از زندگی کردن دگر می شد پشیمان
وقتی طلایه دارِ نسلت گشت زهرا
نومید شد دیگر ز دست خلق ، شیطان
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#ولادت_رسول_اکرم #مدح_امام_صادق
پیچید تا که نسخهی ما را به جامِ عشق
ما را که برد جاذبهی مستدام عشق
گفتیم یاعلی و علی شد قوامِ عشق
یعنی علی است حضرت قائم مقام عشق
آری تمامِ عشق تمام محمد است
"باور کنیم سکه بنامِ محمد است"
با اولین ظهور ،ظهورِ خداییاش
ای دل رسید نوبتِ کشور گشاییاش
جایی که هست چشمِ خدا هم هواییاش
با آمنه چه میکند این دلرباییاش
سوگند بر علی که قرینِ محمد است
عالم تمام مستّ طنینِ محمد است
لبخند زد که هستیِ دنیا طلوع کند
لبخند زد ستاره شعرا طلوع کند
لبخند زد بهشت همینجا طلوع کند
لبخند زد که حضرتِ زهرا طلوع کند
از بس که گفت اُمِابیهاست فاطمه است
گفتیم آمنه خودِ زهراست- فاطمه است
ای کوثرِ کثیر که تکثیر تو علی است
ای معنیِ غدیر که تقدیر تو علی است
ای وحیِ دلپذیر که تفسیر تو علی است
معراج بی نظیر که تعبیر تو علی است
نیمی زِ توست فاطمه نیمِ دگر علیست
احمد نگو بگو که علی ضربدر علیست
تو آمدی و هیبتِ کسری شکسته شد
تو آمدی طلسمِ یهودا شکسته شد
تا رونق رواق کلیسا شکسته شد
تو آمدی و لات و هُبل تا شکسته شد
تو آمدی که رحمت یکسر بیاوری
در امتدادّ خویش دو حیدر بیاوری
تکثیر شد جمال یکی تا چهارده
حیران این یکیم ، که یک یا چهارده؟
یعنی که جلوه کرد خدا تا چهاره
باید شمرد جمع شما را چهارده
فرمود این چهارده از نور احمد است
اول محمد است و سر آخر محمد است
دلدادهایم گرچه به ختم نبوتش
ما شیعهایم شیعهی ختم ولایتش
تا زندهایم زندهی انفاس عترتش
شُکرِ خدا شبیه خودش از عنایتش
ما را همیشه یک دل عاشق نوشته است
ما را اسیرِ حضرت صادق نوشته است
آنکه قعود آنکه قیامش حسین بود
از ابتدای بحث ، کلامش حسین بود
در انتهای درس ، سلامش حسین بود
حُسنِ شروع و حُسنِ ختامش حسین بود
با چشمهای خون شده بارش چقدر کرد
تا کربلا رویم سفارش چقدر کرد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
___________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ولادت_رسول_اکرم
تا نام تو بر زبان ما جاری شد
گویی عسل از دهان ما جاری شد
با یک صلوات، لحظهای بوی گلاب
از روزنه ی لبان ما جاری شد...
#محسن_زعفرانیه
هدایت شده از کربلایی مجید مرادزاده
«غلام قنبر»
110مصرع مدح
💣💣💣
هو یاعلی (ع)
1⃣1⃣0⃣
#مدح_طوفانی_امیرالمومنین_علی_ع
#قطره_ای_از_دریا
#بسم_رب_الرسول
بسمِ ربِ الرِّسول ربِّ نبی
و پس از آن عَلیٌ الأَعلا
و سپس روی دفترم بافخر
مینویسم فقط علی مولا
مظهر برج انمایی و
شاهکار خدای منانی
طاهری و مطهر و شفاف
تو دقیقا شبیه قرآنی
چون گشودم کتاب قرآن را
دیدم آیات منجلی بودند
جزء در جزءُ کلّ احزابش
یک به یک مِدحت علی بودند
علما دربیان و تفسیری
ز حروف مقطع آوردند
و صِراطٌ عَلیُّ نُمسِکُهُ
عَلیٌ حق ؛ چنین ادا کردند
کل اشجار گر قلم گردند
آب دریا اگر شود جوهر
تا نویسند کل کاتبها
شمه ای از فضیلت حیدر
در هزاران کتاب و صد دفتر
وصف عین علی که جا نشده
کل عالم به مدح او اما
حق لام علی ادا نشده
ذکر نادعلی توست علی
که کندبنده را ز غم آزاد
و چه کس در رکوع بین نماز
چون تو انگشترش به سائل داد
زنگ درب بهشت ذکرتو و
بهترین اسم و افضل الاذکار
مردگان را حیات می بخشد
نام زیبات یکصد وده بار
آسمانها و نُه فلک نزدت
همگی احترام میکردند
انبیا ،اولیاءُ عِلِّیین
پیش پایت قیام میکردند
در زمین در زمان ز عرشُ فرش
و عوالم علی بود حاکم
سر در عرش حک نموده خدا
و یدالله فوق ایدیهم
وصف نام تورا چگونه کنم
عَجِزَ الواصِفون عن صفتک
که بشر قاصر است از وصفت
ما عرَفناکَ حق معرفتک
پدرِ آدمِ ابو البشری
پدرِخاک یا ابالاِربَه
حق پس از آفریدنت فرمود
فتبارک به خلقتت بَه بَه
پدر زینبی و ثارالله
جان فدای شکوفه ی یاست
کار صدها مسیح و موسی را
میکند دستهای عباست
پا نهادی به عالم امکان
دل اهل زمین هلاک تو شد
تو که بودی که بدو آمدنت
خانه ی کعبه سینه چاک تو شد
نه فقط بر زمینیانِ جهان
به سماواتیان امیری تو
ای شه لافتی بنی شوکت
شه نام آور غدیری تو
کوری چشمِ دشمنت مولا
درحدیثی نبی چنین فرمود
بافضیلت ترین عبادتها
ضربه ی تو به روز خندق بود
فاتحِ بدرُ خیبرُ اُحُدی
اسدالله شیر بی بدلی
تو امیری و شیر بی پروا
بر تو زیبنده است نام علی(ع)
تیز مانند ذولفقار دو دم
اِنحنای کمان ابرویت
لشکر و صدسپاه گردیدند
همه چیره ز زور و بازویت
عبدود،مرحب و هزاران یل
همچو کاهند درکف مشتت
تویی آن پهلوان که کنده شده
درب خیبر به ناز انگشتت
تو قدَر قدرتی و شیر افکن
که به گَردَت نمیرسد احدی
که نبی وقت رزم می گوید
اسدالله یاعلی مددی
تویی مقصود و مقصدم آری
عاشقت گر شدم هدف دارم
هوس بوسه از ضریح تو وُ
هوس چاییِ نجف دارم
مال و دارایی ام که چیزی نیست
ای تجلیِ عالم ِ ایجاد
خودمُ بچه ها و همسرمُ
پدرم و مادرم فدای تو باد
و بعید است از تو مولایم
دست رد روی سینه ام بزنی
لحظه مرگ بی قرارِ تو ام
ای که گفتی فَمَن یَمُت یَرَنی
حمل بر خود ستایی ام نشود
در برم ثروتی کلان دارم
شیعه ی حیدرم بدین منظور
سکه گردید کسبم و کارم
و چه دارد هر آن که درگیتی
حُبِّ حیدر میان قلبش نیست
بی ولایش به زیر صفر اما
باعلی نمره ی ولایم بیست
در ره عشق پاکتان مولا
سرِ سُرخَم رود ملالی نیست
آنکه منکر شده تورا قطعا
نطفه اش نطفه ی حلالی نیست
سخن این نیست قسمتم بشود
کز غلامان دخترت باشم
من کجا زیبنت کجا ای کاش
خاک نعلین قنبرت باشم
صدو ده خط نوشتم از مدحت
کم ما و کرامتت مولا
و کنون اذن و رخصتی بدهید
بنویسم ز مادرم زهرا(س)
💠💠1⃣1⃣0⃣💠💠
#شاعرسبکسازکربلایی_مجید_مرادزاده
#امام_حسین #شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
در دم مردن بیا یک دم کنارم یا حسین
جان زهرا مادرت چشم انتظارم یا حسین
در سؤال و پرسش قبرم بیا ای سرورم
بی کس و بی مونس و بی غمگسارم یا حسین
بی نوا را جان زهرا مادرت از در مران
مجرمم چشم شفاعت از تو دارم یا حسین
خادمم، عبدم، غلامم، نوکرم در مانده ام
سروری کن لحظه ی در احتضارم یا حسین
رو سیه، نامه سیه، رفتار بد، کردار زشت
من پناهی جز تو در محشر ندارم یا حسین
سایه ات را گر بگیری از سرم روز نشور
من یقین دارم که اندر قعر نارم یا حسین
این لباس نوکری را ای شه از نوکر مگیر
چون که یک عمری بود این افتخارم یا حسین
🔸شاعر: ؟؟؟
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️