#امام_حسن #مدح_امام_حسن
هر کجا که صحبت از اهل کرامت میشود
ناخودآگاه از «کریم الله» صحبت میشود
در ازل گفتند ، میخواهی که مداحش شوی ؟!
چشمهایم برق زد ؛ گفتم اطاعت میشود
با ثناگویش چه خواهد کرد ؟! وقتی از کرم
ناسزاگوی درش هم غرق نعمت میشود
کیست این شخص کریم الله ، غیر از «مجتبی» ؟
او که حتی خاکِ پایش نیز ، ثروت میشود
ذرهای از کوهِ لطفش سهم این دنیا شده
مابقیاش خرج ، در روز قیامت میشود
این کرمخانه درش باز است ؛ دَقُّالباب چیست ؟
اصلا اینجا در زدن رویای رعیت میشود
عرضِ حاجت را ببر جایی به جز نزد کریم
چونکه قبل از خواستن ، اینجا اجابت میشود
میشود وابستهی دست کریمش ؛ سائلش
باز میآید ؛ اگر چه غرق مِکنت میشود
غصهها را میخورد تنها ؛ ولی وقت غذا ...
سفره میاندازد و اهل شراکت میشود
وقت طاعت در عبادت غرق ، مثل مرتضی
در زمانِ جنگ ، کوهی از شجاعت میشود
«جامِعُ الاَضداد» یعنی که کریمی دستگیر ...
ناز شصتش در نبرد اسباب حیرت میشود
گر چه یک دنیا گدا از سفرهاش نان بردهاند
سهمش از دنیا مزاری غرق غربت میشود
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
شعرِ من واژه ی من لُبِّ کلامم حسن است
شب سلامم حسن و صبح سلامم حسن است
با حسن زنده و با عشق حسن خواهم مُرد
حُسنِ مطلع حسن و حُسنِ ختامم حسن است
هرکسی زنده به عشق است نمیرد هرگز
زنده ی عشق منم ، رمزِ دوامم حسن است
مثلِ رودم که حسن ذکرِ قعود است مرا
مثل کوهم که شب و روز قیامم حسن است
پدرم هرچه مرا نام نهاده است گذشت
من از این لحظه از این ثانیه نامم حسن است
سرِ من سبز ، زبان سرخ ، سرم هم برود
أیُهاالناس بدانید ; امامم حسن است
#محسن_ناصحی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
تا که ذکر تو بجوشد دهن آمد به وجود
از دم و بازدم تو سخن آمد به وجود
بین ابروی تو پیوسته و بازو در هم
موقع جنگ دو شمشیر زن آمد به وجود
شاعران قبل تو بودند پریشان تک تک
زلف تو باز شد و انجمن آمد به وجود
بین این قدر محاسن،لب تو چونکه شکُفت
یک گل سرخ میان چمن آمد به وجود
جنگ آن رسم عرب بود ولی بعد از تو
صلح بی واسطه و تن به تن آمد به وجود
آستین تا شد و بازوی حسن پیدا شد
آهن از کوره درآمد چُدن آمد به وجود
ماه کامل شده ی حُسن بدون تردید
نیمه ی ماه به شکل حسن آمد به وجود
عزت حیدر و پیغمبر و زهرا و حسین
غربت مشترک پنج تن آمد به وجود
روضه ها نور تو گشتند و شدی روشن تر
مثل خورشید که از سوختن آمد به وجود
بسکه تیر از پی تیر آمده غیر از تن تو
روی تابوت هم آخر کفن آمد به وجود
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
ناگهان آسمان بهاری شد
عشق در کوچه ها جاری شد
نور ماه مدینه را تا دید
عرق شرم ماه جاری شد
عطر شوق ملک چکید از عرش
قطره قطره چه آبشاری شد
آسمان غرق بوسه اش میکرد
گونه هایش ستاره کاری شد
آسمان خنده کرد و خانه وحی
از غم روزگار، عاری شد
روی پیشانی اش که چین افتاد
خم ابروش ذوالفقاری شد
چه صف کفر را به هم میریخت
بر دل کفر، زخم کاری شد
لحظه ها ماندگار و زیبا بود
روزها مثل روزگاری شد . . .
. . . که خدا قلب کعبه را وا کرد
و جهان غرق بیقراری شد
اسوه صبر بود و صلح و صفا
او خداوند بردباری شد
*
زیر پایش خدا غزل می ریخت
غزلی را که از ازل می ریخت
آن امامی که تا سحر امشب
روی لبهای من غزل می ریخت
شب شعر مرا چه شیرین کرد
بین هر واژه ای عسل می ریخت
آن که در جیب کودکان یتیم
قمر و زهره و ذحل می ریخت
آن کریمی که در پیاله دهر
هرچه میریخت لم یزل می ریخت
از هر آن کوچه ای که رد می شد
حسن یوسف در آن محل می ریخت
تیغ خصمش ولی به وقت نبرد
رنگ از چهره اجل می ریخت
شتر سرخ را به خون غلطاند
لرزه بر لشگرجمل می ریخت
آن امامی که روز عاشورا
از لب قاسمش عسل می ریخت
*
روی لبهایتان دعا دیدیم
در نگاه تو ما خدا دیدیم
ای کریمی که پشت خانه تو
ملک لاهوت را گدا دیدیم
بخدا لحظه لحظه لطف تو را
تک تک ما تمام ما دیدیم
ای مقامت در آسمان بهشت
روی دوش نبی تو را دیدیم
با تو ما در میان خوف و رجا
جبر در اختیار را دیدیم
صبر گاهی حماسه مرد است
پشت صلح تو کربلا دیدیم
. . .
در نگاه تو یاس را عمری
خسته در بین کوچه ها دیدیم
🔸شاعر :
#سیدحمیدرضا_برقعی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
یک سرو، ولی سرو هزاران چمن است این
یک ماه، ولی ماه هزار انجمن است این
یک نور، ولی نور همه پنجتن است این
یک روح، ولی روح علی در بدن است این
زیبارخ و شورافکن و شیریندهن است این
ای ماه خدا چشم تو روشن حسن است این
-این خلق عظیم است عظیم است عظیم است
-فرزند کریم است کریم است کریم است
گلبوسۀ احمد، گل بستان جمالش
قرآن، ورقی از صُحُفِ خُلق و خصالش
پیغمبر و زهرا و علی، محو جمالش
شیری که به او فاطمه داده است، حلالش
بالاتر از اوهام همه، اوج کمالش
جاری ز کف او کرمِ احمد و آلش
-این محشر کبراست بیایید ببینید
-این یوسف زهراست بیایید ببینید
خورشید، دمیده به شب تار مدینه
گردیده چراغ دل بیدار مدینه
روییده گل وحی ز دیوار مدینه
خیل ملک آیند به دیدار مدینه
ارواح رسولان شده زوار مدینه
گردیده فلک غرق در انوار مدینه
-تابد به سرِ دست محمّد، قمر امشب
-تبریک بگویید!علی شد پدر امشب
ای صبح الهی!اثرت باد مبارک
ای بحر نبوت!گهرت باد مبارک
ای باغ ولایت!ثمرت باد مبارک
ای ماه خدایی!اثرت باد مبارک
ای شمسۀ عصمت!قمرت باد مبارک
میلاد گرامی پسرت باد مبارک
-ای حُسن فروشان!حسن آمد حسن آمد
-با آمدنش جان محمّد به تن آمد
این است که در پاسخ دشنام، دعا کرد
این است که از دشمن بیشرم، حیا کرد
این است که پیوسته جفا دید و وفا کرد
این است که از خلق، ستم دید و دعا کرد
در صبر، همان کار علی- شیرخدا- کرد
در صلح، همان معجزۀ کربوبلا کرد
-گر جنگ کند، صلح، حرام است حرام است
-ور صلح کند، حکم قیام است قیام است
از صلح حسن، دین خدا یافت سلامت
این صلح، قیامیست به معنای قیامت
با آنکه همانند علی داشت شهامت
هر ظلم که دید آن خلف پاک امامت
تا حفظ شود دین خدا کرد کرامت
چون کوه برافراشت به هر حادثه قامت
-با آنکه غریب وطن و غرق مِحن بود
-پیروزترین رهبر تاریخ، حسن بود
او مَحکمۀ مُحکمۀ صبر و رضا داشت
با صبر و رضا پرچم توحید بپا داشت
در صلح و قیامش به زبان حکم خدا داشت
پیوسته ولایت به همه ارض و سما داشت
ده سال، امامت به امام شهدا داشت
در حنجرۀ سوخته این طرفه ندا داشت:
-من کیستم؟ احیاگر قانون خدایم
-بنیادگر واقعۀ کربوبلایم
من وارث شمشیر علی، رهبر صبرم
من ذات خدا را به خدا مظهر صبرم
من روح شکیبایی در پیکر صبرم
من وارث صبر پدر و مادر صبرم
من صاحب فتح و ظفرِ لشکر صبرم
من حیدر شمشیر و پیامآور صبرم
-این صبر، همان صبر خدای ازلی بود
-تفسیر کلام الله و شمشیر علی بود
با آنکه بوَد بازوی من بازوی حیدر
با آنکه مرا دست خداییست به پیکر
این صبر بوَد سختتر از غزوۀ خیبر
این صبر بوَد یک اُحد و خندق دیگر
این صبر بوَد نهضتِ ثاراللهِ اکبر
سوگند به اسلام و به قرآن و پیمبر
-ما بیم ز بیداد معاویّه نداریم
-حاشا که ستمگر را راحت بگذاریم
ما نخل ولاییم و شهادت ثمر ماست
بر جان عدو هر نفس ما شرر ماست
چون تیر برآید جگر ما سپر ماست
در بحر بلا موج خطر همسفر ماست
پیکار جمل نیز گواهِ دگر ماست
هرگز نهراسیم، که حیدر پدر ماست
-بازوی علی حیدر خیبر شکنم من
-«میثم،»حسنم من حسنم من حسنم من
🔸شاعر :
#استاد_غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
خادمان حرمت جن و ملک ، جبرائیل
می کند حضرت خالق ز مقامت تجلیل
گشته عرش از خم ابروی کمانت تشکیل
کی کنم ماه جمال تو به یوسف تمثیل
از خدا خواسته ام کلب درت باشم چون
می شود کلب ز مهر تو به انسان تبدیل
در کف تربت پاک تو به طف افتادم
طف اشکم که ز هجر تو به کف افتادم
از خدا خواسته ام مرغ مهاجر باشم
برترین قاصدک قرن معاصر باشم
گر بنا هست که هجرت بنمایم از خود
بهتر آنست به سوی تو مسافر باشم
بال و پر باز کنم اذن زیارت گیرم
در کنار حرم پاک تو زائر باشم
گوشه چشمی بنما شمع مزار تو شوم
بی امان گریه کنم ابر بهار تو شوم
دانه اشکی بده تا از غمت آواز کنم
تا که با سوز خودم ساز تو را ساز کنم
گریه کن های تو از اهل بهشتند حسن
باید این دفعه کمی اشک پس انداز کنم
بگذارید که من تیر خلاصی بزنم
روضه را از طرف تشت جگر باز کنم
روی یک تشت .... جگر ریخت .... بمیرد زینب
علقمه.... چشم قمر ریخت ... بمیرد زینب
🔸شاعر :
#جعفر_ابوالفتحی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن #مدح_امام_حسن
خانه وحی که عطر گل مریم دارد
جلوه های علوی جذبه خاتم دارد
خانه وحی اگرچه درِ عالم دارد
کلبه ای هست که یک قبله نما کم دارد
سفره هر سحرش بال ملک میخواهد
سفره حضرت زهراست نمک میخواهد
جلوه ای کرد خدا باز در این خانه و بعد
باز شد پنجره با دست کریمانه و بعد
خانه پر شد ز گل و لاله و پروانه و بعد
چشم ها مات شد از خنده دردانه و بعد
گوئیا روح علی باز به تن آمده است
باز اسفند بریزید حسن آمده است
چشم وا کردی و دل رفت ز دل هایی که
در تماشای تو بودند تماشایی که
همه مجنون شده از دیدن لیلایی که
برده دل از علی و حضرت زهرایی که
با نگاهش به همه عرض و سما عیدی داد
نه فقط مادر سادات خدا عیدی داد
یکی از کوچه نشینان تو دنیا شده است
یکی از کاسه به دستان تو موسی شده است
آنکه از جام تو نوشیده مسیحا شده است
آنکه روی تو ندیده است زلیخا شده است
یوسفان گرم تماشای شما مست شدند
کوچه ها وقت عبورت همه بن بست شدند
آنکه سودا زده ات نیست که آدم نشود
آنکه سر باخته ات نیست که محرم نشود
نشود آنکه اسیر تو مکرم نشود
نشود هرکه گدایت به جهنم... نشود
که خدا بیرق خود را لب بامت زده است
هرچه در ملک خودش بود به نامت زده است
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#ادعیه_ماه_رمضان
🌺🌺 دعای روز پانزدهم ماه رمضان 🌺🌺
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین.
ترجمه :
خدایا روزى کن مرا در آن فرمانبردارى فروتنان وبگشا سینه ام در آن به بازگشت دلدادگان به امان دادنت اى امان ترسناکان.
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_حسن
نا امیدی نرود دست تهی از در او
ای فقیران دلتان شاد کریم آمده است
نکندفرق به وقت کرمش دشمن ودوست
خانه هاتان همه آباد کریم آمده است
#مصطفی_صابرخراسانی
https://eitaa.com/rozeneshinan
#سنگین
#شب_نوزدهم
#ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
#شهید_محراب
بند اول:
نگاهه شیرخدا ٬ به آسمونه
خسته تر از٬ نامردیه این زمونه
سینه ی آسمون پرشدازدرد وهرغم
بادل این آقا قامت کوفه شدخم
یا امیرالمومنین_یاعلی مولا(۲)
➖➖➖➖➖➖➖
بند دوم
اروم اروم رولباش٬ اسمی میخونه
دلتنگ زهراشده _ تواین زمونه۲
با دل پر زغم میکند یادهمسر
پیرمردی غریب پای افطار دختر
یا امیرالمومنین _یاعلی مولا(۲)
➖➖➖➖➖➖➖
بندسوم..
رفته به سمت مسجد٬ سحر رسیده
به یاد زهرا٬ داره اشک دو دیده
علی حاجت روا شده آه واویلا
کوفه غرق عزاشده آه و واویلا
یا امیرالمومنین*_آه و واویلا(۲)
➖➖➖➖➖➖➖
بندچهارم
با زهرا امشب خدا من وعده دارم
ببخش که دارم میرم دل تنگه یارم
ذکرحق وعلی توی محراب میخونه
آخه راحت شده علی از این زمونه
➖➖➖➖➖➖➖
بندپنجم
علی تومسجد میره به سوی محراب
خون سره تو ٬ میریزه توی محراب
بی حیا تیغشو. داره میبره بالا
واشده فرق سر امان از دل مولا
✍ آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع)
صورت خیس خودش را طرف چاه گرفت
آسمان تیره شد از بسکه دل ماه گرفت
بر سر سفره کمی درد دل خود را گفت
یک نفس گفت؛ ولی آینه را آه گرفت
راه افتاد میسحا که نفس تازه کند
زیر سنگینی گامش نفس راه گرفت
خانه آوار شد و روی قدم هاش افتاد
اشک هی آمد و تا پای قدمگاه گرفت
سمت در رفت ولی در به تقلّا افتاد
و از این حادثه یک فرصت کوتاه گرفت
درب بسته شد و قلاب به پهلوش گرفت
روضه ای شد که دل حضرت درگاه گرفت
باز هم روضۀ دیوار و در و یک مادر...
باز با دختر خود ذکر "وا اُمّاه " گرفت
لحظه ای بر در این خانه به زانو افتاد
"اشکِ بر فاطمه" را توشۀ این راه گرفت
وقت رفتن شده بود و سحرش آمده بود
پا شد و جلوه ی "یا فالق الاصباح" گرفت
رفت معشوق خودش را بکشد در آغوش
رفت و وقتی که تنش حالت دلخواه گرفت
بوسه ای زد به سرش تیغ و تنش آتش شد
آتشی که به دل سنگ و پر کاه گرفت
مثل زهرا به زمین خورد و به سجده افتاد
آنچنان که دل محراب و دل ماه گرفت
آه یک دست بر آن فرق شکسته که گذاشت
خم شد و دست به پهلوش به ناگاه گرفت
پا شد و رو به مدینه شد و با فاطمه گفت
عاقبت حاجت خود را اسدالله گرفت
🔸شاعر:
#رحمان_نوازنی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع)
سلام ما به علی و نماز آخراو
به حال راز و نیاز و به دیدۀ تر او
سلام ما به علی و به عدل و ایمانش
سلام ما به رخ غرق خون و منبراو
سلام ما به سجودش که رنگ خون دارد
سلام ما به رخ غرق خون اطهراو
سلام ما به پریشانی حسین وحسن
سلام ما به دل پُر زآه دختراو
سلام ما به نفس های نفس پیغمبر
سلام ما به فروغ نگاه آخر او
سلام ما به غمی کز مدینه دارد او
سلام ما به ملاقات او و همسراو
چوخاک اوست سزای ابوذر ومقداد
فتاده است «وفائی» به خاک قنبراو
🔸شاعر:
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع)
صورت خیس خودش را طرف چاه گرفت
آسمان تیره شد از بسکه دل ماه گرفت
بر سر سفره کمی درد دل خود را گفت
یک نفس گفت؛ ولی آینه را آه گرفت
راه افتاد میسحا که نفس تازه کند
زیر سنگینی گامش نفس راه گرفت
خانه آوار شد و روی قدم هاش افتاد
اشک هی آمد و تا پای قدمگاه گرفت
سمت در رفت ولی در به تقلّا افتاد
و از این حادثه یک فرصت کوتاه گرفت
درب بسته شد و قلاب به پهلوش گرفت
روضه ای شد که دل حضرت درگاه گرفت
باز هم روضۀ دیوار و در و یک مادر...
باز با دختر خود ذکر "وا اُمّاه " گرفت
لحظه ای بر در این خانه به زانو افتاد
"اشکِ بر فاطمه" را توشۀ این راه گرفت
وقت رفتن شده بود و سحرش آمده بود
پا شد و جلوه ی "یا فالق الاصباح" گرفت
رفت معشوق خودش را بکشد در آغوش
رفت و وقتی که تنش حالت دلخواه گرفت
بوسه ای زد به سرش تیغ و تنش آتش شد
آتشی که به دل سنگ و پر کاه گرفت
مثل زهرا به زمین خورد و به سجده افتاد
آنچنان که دل محراب و دل ماه گرفت
آه یک دست بر آن فرق شکسته که گذاشت
خم شد و دست به پهلوش به ناگاه گرفت
پا شد و رو به مدینه شد و با فاطمه گفت
عاقبت حاجت خود را اسدالله گرفت
🔸شاعر:
#رحمان_نوازنی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع)
وقتی خبر رسید که مسجد سری شکست
در گوشه ای ز خانه قد دختری شکست
باور نمیکند که علی را زمین زدند
آن حیدری که با نگه ش خیبری شکست
یاد مدینه کرد که در کوچه های شهر
دلبر مقابل نگه دلبری شکست
هجمه شدید بود، چهل ضربه خورد در
در وانشد که زیر لگدها دری شکست
در پشت در که رفت زمین خورد و بعد از آن
تا در شکست پهلوی مادری شکست
اینجا اگر فقط سر و پهلو شکسته شد
کرب و بلا ز نعل و سنان پیکری شکست ...
وقتی عقیله دید که الشمر جالس ...
افتاد و قد حیدری خواهری شکست
حجم سه شعبه بیشتر از حجم حنجر است
پاره نشد گلوی علی حنجری شکست
خیره شده به دست کسی چشم ساربان
حالا خبر رسید که انگشتری شکست
وقتی که حرف لعل لب و خیزران رسید
از اهل خانواده دوباره سری شکست
🔸شاعر:
#حسین_ایزدی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع)
می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود
شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود
با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی!
ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود
مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا
ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود
دور محرابت نمیبیند ملائک را مگر؟
با چه رویی دارد این شمشیر میآید فرود
ساقیا در سجده هم جام شهادت میزنی
اولین مستی که میخوانی تشهد در سجود
کینهای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش
تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود
رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان
از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود
در وداعت با حسین اشک تو جاری میشود
دیدهای گویا از اینجا خیمهها را بین دود
بین فرزندانی اما این حسینت را غریب
میکشندش با لبان تشنه در بین دو رود
با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت
شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
خسته از مردمِ دنیاست ، چه تنها مانده
چند سالی است که در حادثه ای جا مانده
وقتِ رفتن ز درِ خانه به خود میگوید:
روی "در" ، چند نخ از چادرِ زهرا مانده
زیرِ لب زمزمه اش ذکرِ " اَغِثْنِی یا رَب "
فاطمه رفت ، خدا... حیدرش اینجا مانده
بعدِ سی سال غریبی و غمِ در به دری
باز ، چشمانِ علی سوی "دری" وا مانده
او فقط منتظرِ فاطمه ی زهرا بود...
پس بدیهی است که بیگانه ز دنیا مانده
زینبش گفت: پس از حادثه ی ”سیلی” و ”در”...
نه در این خانه "حسن" مانده ، نه "بابا" مانده...
سحرِ نوزدهم بود... علی راهی شد
میرَوَد سوی قراری که به فردا مانده
با چه شوقی طرفِ مسجد و محرابش رفت
در و دیوار و ستون ها به تماشا مانده
فاطمه ، منتظرِ دیدنِ روی علی و...
دو سه تا چشم ، ولی در پِیِ آقا مانده
یک طرف ، زینب و کلثوم و برادرهایش
یک طرف ، فاطمه و حضرتِ طاها مانده
یک طرف ، "خاک" عزادارِ غمِ بابایش...
یک طرف ، منتظرش عالمِ بالا مانده
ولی انگار که دلتنگِ رُخِ فاطمه است
رفت مولا و... جهان ، واله و شیدا مانده
وقتِ رفتن به لبش زمزمه ای داشت علی:
روی "در" چند نخ از چادرِ زهرا مانده
🔸شاعر:
#پوریا_باقری
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع)
سلام ما به علی و نماز آخراو
به حال راز و نیاز و به دیدۀ تر او
سلام ما به علی و به عدل و ایمانش
سلام ما به رخ غرق خون و منبراو
سلام ما به سجودش که رنگ خون دارد
سلام ما به رخ غرق خون اطهراو
سلام ما به پریشانی حسین وحسن
سلام ما به دل پُر زآه دختراو
سلام ما به نفس های نفس پیغمبر
سلام ما به فروغ نگاه آخر او
سلام ما به غمی کز مدینه دارد او
سلام ما به ملاقات او و همسراو
چوخاک اوست سزای ابوذر ومقداد
فتاده است «وفائی» به خاک قنبراو
🔸شاعر:
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع)
حالا که نیست مادر من هست دخترت
حتی حسین هم به فدای تو و سرت
از مسجد مدینه که خیری ندیده ای
یادت که هست کوچه و پهلوی یاورت
دل شوره ام شبیه هراس مدینه است
رنگ کبود پر شده در دیده ی ترت
آیا زمان رفتن تو سوی مادر است؟
خیلی به یاد فاطمه ای روز آخرت
من قصد کرده ام که اگر رفتنی شدی
گیسوی خویش پهن کنم در برابرت
چه ضربه ای زدند که ای کاش می زدند
آن ضربه را به جای تو بر فرق دخترت
چه ضربه ای زدند که ابرو شکاف خورد
چه ضربه ای زدند که افتاد پیکرت
خون از بدن کنار زدن عادت من است
آن روز خون سینه و حالا سحر سرت
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع)
با گریه ایستاد، دوباره نگاش کرد
تسبیح را بدست گرفت و دعاش کرد
معلوم می شود که نمک گیر زینب است
وقتى بجاى شیر نمک را غذاش کرد
افتاد یاد کوچه و پاى برهنه اش
وقتى مقابلش پدرش گیوه پاش کرد
از بس به وصل فاطمه اش اشتیاق داشت
در خواب بود قاتلش اما صداش کرد
بین دو سجده بود که فرق سر على
مانند ذوالفقار دودم شد...دوتاش کرد
شمشیر تا میان دو ابروى صورتش
طورى نشسته بود نمی شد جداش کرد
می خواست دست و پا زدنش بیشتر شود
شمشیر را میان سرش جابجاش کرد
اى روزگار! آخر على را زمین زدند
باید ازین به بعد جگر را فداش کرد
وقت وصال بود، دوباره خضاب کرد
وقت خضاب خون سرش را حناش کرد
بین حصیر پاره پدر را حسین برد
تا اینکه از قضا پسرش بوریاش کرد
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطيفيان
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
☑️ شب 19 رمضان ضربت خوردن مولا
«درد دل با حضرت زهرا (س)»
سفره دار قديمي ام امشب
شده ام ميهمان دخترمان
شده سي سال كار من يادِ
سفره ي روزهاي آخرمان
سفره دار قديمي ام سي سال
تكه نان و نمك مرا بس بود
جاي نان جاي آب هر افطار
غصه هاي فد مرا بس بود
يادِ آن روزها كه تا دم صبح
چادرت عطر و نور مي آورد
گرچه دستت شكسته بود اما
نان گرم از تنور مي آورد
گندمي آرد ميشد و بعدش
دسته ي آسياب خوني بود
تا كه آبي به درد ميخوردي
لبه ي ظرفِ آب خوني بود
سفره اي پهن ميشد و طفلان
غيره نانِ تو را نمي خوردند
بعد روزي كه پشت در ماندي
كودكانم غذا نميخوردند
بعد روزي كه پشت در ماندي
ميشنيدم صداي شيشه ي خُرد
ميشد از لكه هاي پيرُهنت
زخمهاي تو را نديده شمرد
شعله روزي كه پشت در ماندي
حلقه زد معجر تو را سوزاند
زينبم خواست تا كه فضه شود
آتشي دختر تو را سوزاند
وقتِ افطار ِ من شده اما
باز هم روضه خوان تو شده ام
بعد سي سال نانِ تازه بپز
سحري ميهمان تو شده ام
🔸شاعر: ؟؟؟
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع)
تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین
دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین
بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو
تا که از ضَرب علی باسرش اُفتاد زمین
به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت
دید از ضربه ی در همسرش اُفتاد زمین
کَس نفهمید که عباس چگونه آمد
بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین
خواست تا خانه یِ زینب رویِ پا راه رَوَد
دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین
دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را
دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین
چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید
چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین
ذوالجناح آه ببین نیزه ای او را هول داد
از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین
دید پایین قدمهاش سَنان می خندید
دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
#ادعیه_ماه_رمضان
🌺🌺 دعای روز هفدهم ماه رمضان 🌺🌺
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ یا من لا یَحْتاجُ الى التّفْسیر والسؤالِ یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین صَلّ على محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین.
ترجمه :
خدایا راهنمائیم کن در آن به کارهاى شایسته واعمال نیک وبرآور برایم حاجتها وآرزوهایم اى که نیازى به سویت تفسیر وسؤال ندارد اى داناى به آنچه در سینه هاى جهانیان است درود فرست بر محمد وآل او پاکیزگان.
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
تا مگر ختم کند فاطمه راهی به علی
شب قدر است بخوانید الهی به علی
می کند درک پس از سجده خدا را بهتر
هرکسی سجده کند چند صباحی به علی
تکیه کرده به خودش تاکه چنان کوه شده
هرکجا کرده توکل پرِِ کاهی به علی
شک ندارم وسط باغچه آدم بشود
متوسل بشود گر که گیاهی به علی
نه ازاو، از کَرَم قنبر او فهمیدم
می رسد در دو جهان منسب شاهی به علی
بادها! میل نجف دارم و دستم خالی ست
گله ام را برسانید شفاهی به علی
بعد ازآن ضربه و آن تشنگی طولانی
نگران گاه به اربابم و گاهی به علی
مهدی رحیمی زمستان
پلکهای نیمه بازش آیه های درد بود
آخرین ساعات عمر حیدر شبگرد بود
چادر خاکی زهرا بالش زیر سرش
عکس دربی سوخته در قاب چشمان ترش
زخم فرقش،ترجمان عمق زخم سینه بود
کوفه هم مثل مدینه دشمن آیینه بود
آتش آه حزینش بر جگر افتاده است
این دم آخر،به یاد میخ در افتاده است
در نگاه زینب دل خسته زخمش آشناست
زخم فرقش شکل زخم پهلوی خیرلنساست
زخم های کهنه بر رفتن مجابش کرده اند
نا امیدانه طبیبان هم جوابش کرده اند
معنی فـُـزتُ وَ رَبِّ الکـَعبه ی او روشنست
حیدر مظلوم سی سال ست،فکر رفتنست
کوفه شبها آشنا با اشک فانوسش شده
ماجرای کوچه سی سالست، کابوسش شده
اضطراب زینب او را بُرده در هُول و ولا
زیر لب با گریه می گوید که وای از کربلا
گریه های مرتضی دنیای رمزوراز بود
معجر زینب برایش روضه های باز بود
دانه های اشک او می گفت باصد شوروشین
کربلا عباسِ من!جانِ تو و جانِ حسین
وحید قاسمی
شکسته بالی و با دخترت سخن گفتی
کمی ز غربت خود را برای من گفتی
چقدر طعنه شنیدی چقدر دم نزدی
چقدر حرف خدا را به مرد و زن گفتی
چقدر حرف دلت را به چاه می بردی
چقدر درد و دلت را به خویشتن گفتی
دم غروب سلامی به همسرت دادی
گمان کنم که به زهرا ز آمدن گفتی
دلت گرفت پدر، یاد مادر افتادی
ز شعله های در و از لگد زدن گفتی
یتیم ها که برای تو شیر آوردند
ز بی وفایی این کوفیان به من گفتی
تو از شلوغی و ترس از ربودن اطفال
ز سنگ خوردن و سختی رد شدن گفتی
برایم از غم بزم حرامیان ای وای
برایم از غم معجر نداشتن گفتی
سحر به رسم سفارش کنار عباست
فقط حسین حسین و حسن حسن گفتی
نوشت بر کفنت جوشنی حسین غریب
تو از وصیت زهرا و پیرهن گفتی
ز کشتن نوه هایت ز کشتن پسرت
ز قتلگاه و بدن های بی کفن گفتی…
محمد جواد پرچمی
(روضه شب نوزدهم )
خوب کردی که سرِ سفره نمک هم داری
چون که زخم دلم امشب به نمک داشت نیاز
همسر من که زمین از نفسش بر پا بود
به مناجات شبش حور و ملک داشت نیاز
با خودش بود و به کار احدی کار نداشت
مهربان بود و به سوداش ، فلک داشت نیاز
خلق شد عالم هستی به وجود زهرا
به دعاهاش ، سما تا به سمک داشت نیاز
پشت در رفت حمایت کند از من ورنه
یک چنین فاطمه ای کِی به فدک داشت نیاز
یک زن و کودکِ بی تاب ، میان کوچه
کِی به بی حرمتی و فحش و کتک داشت نیاز
جای حیدر کمک از فضه گرفت و بر خاست
پشت در سقط جنین شد به کمک داشت نیاز
با نسیمی رُخِ گلبرگِ گُلم لَک می شد
تو بگو برگ گل یاس به چَک داشت نیاز ؟؟!!
.. حرمله …! تا ز عطش جان ندهد طفل رباب
چند قطره فقط از آب خنک داشت نیاز
مهدی مقیمی
جای خلوت کردن و بیتوته جلوت میکنم
پنبه ای در گوشم و یک ریز صحبت میکنم
من خودم وضعم خراب است و گنه کارم ولی
این و آن را دائما دارم نصیحت میکنم
جای شاکر بودن و تسلیم امر تو شدن
تا بلایی میرسد فورا شکایت میکنم
تازه فهمیدم چرا سوزی ندارد ناله ام
چونکه تهمت میزنم یا اینکه غیبت میکنم
من خودم را میشناسم، رو نده گاهی بزن
اینقدر بخشش نکن دارم بدعادت میکنم
سیئاتم را بدل کردی به خوبی ها، ولی
جای عبد تو شدن به تو خیانت میکنم
کربلا رفتن برای من شده یک آرزو
اربعینی قسمتم کن التماست میکنم
قبه اش با مجلس اش فرقی ندارد باطنا
بین روضه کربلایش را زیارت میکنم
دوستان من همه گریه کن و سینه زن اند
من فقط با نوکران تو رفاقت میکنم
لحظه ی افطار تا آب گوارا میخورم
قاتلانش را هزاران دفعه لعنت میکنم
از عطش لبهای او مثل دو تکه چوب شد
تا زمین افتاد دور خیمه ها آشوب شد
رضا قربانی
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع)
زبان حال حضرت زینب سلام الله
تا صبح گردِ بسترت آرام میپرم
شاید دوباره بال بگیری کبوترم
شد قسمتم دوباره پرستاریَت کنم
بابا بگویم و تو بگویی که دخترم...
از بس که قطره قطرهی خونات گرفتهام
خون لخته بسته است تمامیِ معجرم
شُکرِ خدا که خونِ سَرَت بند آمده
دیدی چه کرد چادر خاکی مادرم
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ☝️