eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
372 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) ﻋﻠﯽ از ﭘﺎ اﻓﺘﺎد ﺧﺒﺮ زﺧﻢ ﺳﺮش ورد زﺑﺎن ﻫﺎ اﻓﺘﺎد آﺳﻤﺎن ﻫﺎ ﻟﺮزﯾﺪ ﻧﺎﮔﻬﺎن وﻟﻮﻟﻪ در ﻋﺮش ﻣﻌﻠﯽ اﻓﺘﺎد روﺿﻪ ای ﺑﺮﭘﺎ ﺷﺪ مصطفی در وسط ﺻﺤﻦ ﻣﺼﻠﯽ اﻓﺘﺎد ﺗﺎ زﻣﯿﻦ ﺧﻮرد ﻋﻠﯽ ﮐﻨﺞ ﻣﺤﺮاب دﮔﺮ ﺣﻀﺮت زﻫﺮا اﻓﺘﺎد ﯾﺎدی از فاطمه ﮐﺮد غرق خون ﺑﺮ روی ﺳﺠﺎده ﺳﺮش ﺗﺎ اﻓﺘﺎد ﺑﻪ در ﺧﺎﻧﻪ رﺳﯿﺪ ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻤﺎن ﺗﺮ زﯾﻨﺐ ﮐﺒﺮی اﻓﺘﺎد ﺑﺎز ﻫﻢ زﺧﻢ زﺑﺎن ﺑﺎر دﯾﮕﺮ ﺷﺮری در دل آﻗﺎ اﻓﺘﺎد ﻫﻤﮕﯽ دﻟﮕﯿﺮﻧﺪ ﻣﺤﻨﯽ در دل ﻣﺮﻏﺎﺑﯽ درﯾﺎ اﻓﺘﺎد ﺑﺴﺘﺮی ﭘﻬﻦ ﮐﻪ ﺷﺪ ﯾﺎد ﺑﺎغ ﮔﻞ اﻧﺴﯿه ی ﺤﻮرا اﻓﺘﺎد ﻧﻪ ﻓﻘﻂ در ﮐﻮﻓﻪ ﮐﺮﺑﻼ ﻫﻢ ﻋﻠﯽ دﯾﮕﺮی از ﭘﺎ اﻓﺘﺎد إﺑﻦ ﻣﻠﺠﻢ آﻣﺪ ﺣﯿﺪری در دل دشمن تک و تنها اﻓﺘﺎد ﺑﺎز ﻫﻢ ﺿﺮب ﻋﻤﻮد ارﺑﺎ ارﺑﺎ ﭘﺴﺮی در دل ﺻﺤﺮا اﻓﺘﺎد ﺑﺎز ﻫﻢ ﻓﺮق دو ﻧﯿﻢ از سر زﯾﻦ ﺑﻪ زﻣﯿﻦ اﮐﺒﺮ ﻟﯿﻼ اﻓﺘﺎد پدر از راه رسید ﺗﺎ ﺑﻪ زاﻧﻮ ﺑﮕﺬارد ﺳﺮش اﻣﺎ اﻓﺘاد ساعتی بعد از آن سر طفلی به روی شانه ی بابا افتاد روضه در لفافه ست سیب سرخی بغل حضرت مولا افتاد ﻋﺎﺷﻘﯽ دردﺳﺮ اﺳﺖ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻫﻢ ﻧﺎم ﻋﻠﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺧﻄﺮﻫﺎ اﻓﺘﺎد 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) گره گشای دو عالم گره به ابرو داشت تمام عمر پس از فاطمه غم او داشت شبانه روز علی بود و گریه خون بود تمام عمر عزای شکسته پهلو داشت گره ز ابروی مولا فقط شبی وا شد که تیغ، بین دو ابروی او تکاپو داشت ندای قد قتل از آسمان کوفه رسید زمین کوفه زمین لرزه و هیاهو داشت تمام کینه دشمن به فرق مولا خورد ولی هنوز علی با خودش دو بازو داشت و تا حسین و حسن بازوی علی بودند به کوفه دختر زهرا امان ز هر سو داشت امان ز بی کسی و بی برادری روزی که کوفه قصد جسارت به معجر او داشت تقاص خطبه کوفه به شام اجرا شد اگر چه قافله هشتاد و چند بانو داشت مغیره های جدید و غلافهای قدیم و دست دختر زهرا هنوز نیرو داشت پیام خطبه شامش به کاخ دشمن گفت: علی شهید عدالت، زبان حق گو داشت همینکه رأس حسین از علی تلاوت کرد شدید بر دهنش خیزران اصابت کرد 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) یک کوچه غیرت ای قلندر تا علی مانده است شمشیر بر دارد هر آن کس با علی مانده است دیشب تمام کوچه های کوفه را گشتم تنها علی، تنها علی، تنها علی مانده است ای ماهتاب آهسته تر اینجا قدم بگذار! در جزر و مد چاه، یک دریا علی مانده است از خیل مردانی که می گفتند می مانیم انگار تنها ابن ملجم با علی مانده است ای مرد! بر تیغت مبادا خاک بنشیند برخیز! تا برخاستن یک «یاعلی» مانده است 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) میان قبلۀ محراب ناله ها کردم به هرقنوت برای همه دعا کردم برای اینکه به وصل حبیبه ام برسم به قلب سوخته هر شب خداخدا کردم گرفته مسجد کوفه شمیم تو زهرا ببین چه محشری از عاشقی به پا کردم میان گودی محراب تا زمین خوردم عجیب یاد تو و داغ کوچه را کردم تو گیر کردی و نام مرا صدا کردی ببین به صورت خونین تو را صدا کردم عزیز من به تو گفتم که بی تو می میرم ببین به عهد چهل ساله ام وفا کردم دلم زبس نگران نگاه زینب بود دوشانۀ حسینین خودم رها کردم محارمند کنون دور دخترم اما اشاره جانب گودال کربلا کردم تمام شاخه گلانش به نیزه چیده شود به پیش دیده زینب گلو بریده شود 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) یک مرد تنهای خمیده از دیگران طعنه شنیده داغ غریبی را چشیده یک عمر بیخوابی کشیده دارد عجب شوقی برای دیدن روی شهیده در شهر محنت‌زای کوفه شبگرد خسته پای کوفه بی همنفس آقای کوفه این رهبر تنهای کوفه رد می‌شود از خواب شوم بی خیالی‌های کوفه سی سال اشک بی تبسم سی سال درد مرقدی گم سی سال تنها بین مردم سی سال خون دل ، تلاطم سی سال بی زهرا نخورده آب خوش با نان گندم این آخر عشق و عبادت شبها به گریه کرده عادت مرد میاندار رشادت بسته کمر بهر شهادت یا فاطمه یا فاطمه گویان رود سوی سعادت با مردم از فردایشان گفت از آخر آخر زمان گفت از راههای آسمان گفت حرف خدا را بی امان آرام بر بالای بام مأذنه رفت و اذان گفت بیتاب آمد پیش منبر نیّت نمود الله اکبر با تیغ برّان خصم کافر آمد به سوی فرق حیدر ناگه امیر لافتی شد در میان خون شناور صدیقه‌ی پهلو شکسته از آسمان بازو شکسته فریاد می‌زد: او شکسته شد جلوه‌ی یاهو شکسته فرق امیرالمؤمنین تا اوّل ابرو شکسته 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) با کوله‌بار نان ، شبِ آخر قیام کرد مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد یک در میان جواب سلامش نمی رسید آن که خدا به هر قدم او سلام کرد هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید او باز هم مقابلشان احترام کرد از غربتش به قول خودش بس ، که روزگار با مرتضی معاویه را هم کلام کرد بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن طفلی نشست وحس نشستن به بام کرد بعد از نماز نافلۀ شب بلند شد سمت مدینه فاطمه اش را سلام کرد با این سلام روضۀ آخر شروع شد با خاکهای چادر زهرا تمام کرد غمگین ترین امیر ۀ الهی که بشکند دستی که خنده را به لب تو حرام کرد هفت آسمان به جوش خروش آمده مرو آن را علی به گوشه ای از چشم رام کرد جای صلات ماذنه باصوت مرتضی حی العزای علی را پیام کرد بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم... با شوق خویش خون خودش را به جام کرد تا ضربه خورد عالم آدم به سر زدند در عرش و فرش گریۀ خواص و عوام کرد تا ضربه خورد خنده به لبهای او نشست گویا به زهر تیغ عسل را به کام کرد دستی به روی دوش حسن تا به خانه اش هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد درخانه زینب است رهایم دگر کنید آری رعایت دل او را امام کرد زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس روی جبین دختر خود استلام کرد آری رعایت دل زینب سفارش است وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد آن دختری که سایۀ او هم ندیدنی است چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد یک بی حیا که دید کنیزی نمی‌برد از آل مرتضی طلب یک غلام کرد 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) امام، رو به پریدن... عمامه روی زمین! قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین خطوط آخر نهج‌البلاغه ریخت به خاک چکید هر طرفی صد چکامه روی زمین... خودت بگو به که دل خوش کنند بعد از تو گرسنگان «حجاز» و «یمامه» روی زمین؟! زمان به خواب ببیند که باز امیرانی رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین: "مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین.." ... تو رفته‌ای و زمین مانده است و ما ماندیم و میزهای پر از بخشنامه؛ روی زمین! 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) نَخْلى از اَشك تو سيراب نگرديد دگر از همان لحظه كه بر فرقِ تو شمشير آمد حوريان هم به عزاى تو سيه پوشيدند تا بِگوشِ فَلَكَتْ ، نَعره ى تكبير آمد شير، تَجْويز به درمان سَرت كرد طبيب هر كه آمد به مُلاقات تو، با شير آمد صُحبت از شيرشد و رَفت دلم كرب وبلا كه به ميدان، پسرى با پدرى پيرآمد قَدْرِ يك جُرعه ازين شير، اگر داشت رُباب طفل مى مانْد، ولى حرمله با تير آمد 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) دوش بر فرق تو شمشیر فرود آمده بود سنگ بر آینۀ اصل وجود آمده بود شب تودیع تو از جوش ملک غوغا شد وحی نازل شده و روح فرود آمده بود به تمنّای حضور تو ز بام ملکوت پیک قدسی به سلام و به درود آمده بود آن شب از سرخی خون تو شفق رنگین شد فجر حیرت زده با روی کبود آمده بود جان ما بودی و بدرود جهان می گفتی آن شب قدر که مسجد به سجود آمده بود به امید کرمی پیک اجل این همه راه به گدائی به در خانۀ جود آمده بود ای گره خورده حیات دو جهان با نفَسَت مرگ آن شب به سراغ تو چه زود آمده بود غمت این بود که در خانۀ بی فاطمه باز محشر تازه ای آن شب به وجود آمده بود می شنید از گل لب های تو الله الله شاهد غیب که از بزم شهود آمده بود ای نماد حرم عشق و محبّت، نجفت از تو شعر شفق آن جا به نمود آمده بود 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) وقت پرواز آسمان شده بود گوئیا آخر جهان شده بود کعبه می رفت در دل محراب لحظه ی گریه ی اذان شده بود کوفه لبریز از مصیبت بود باد در کوچه نوحه خوان شده بود شور افتاد در دل زینب پی بابا دلش روان شده بود در و دیوار التماسش کرد در و دیوار مهربان شده بود شوق دیدار حضرت زهرا در نگاه علی عیان شده بود خار در چشم و تیغ بین گلو زخم، مهمان استخوان شده بود سایه ای شوم پشت هر دیوار در کمین علی نهان شده بود ناگهان آسمان ترک برداشت فرق خورشید خون فشان شده بود در نجف سینه بیقرار از عشق گفت "لا یمکن الفرار" از عشق 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
من اومدم بگم خدای حیدر گرچه بدم جونم فدای حیدر من اومدم بگم تو این دل شب در می زنه بازم گدای حیدر من اومدم قرآن به سر بگیرم با زینبش برا شفای حیدر من اومدم امشب دیگه بمیرم برای درد و غصه های حیدر من اومدم بگم آقام بیادش به پای ذکر روضه های حیدر من اومدم یه ذره نور بگیرم از نوکرای با صفای حیدر من اومدم بگم منو بشوری با اشک چشم بچه های حیدر من اومدم بگم منو ببخشی به حق ناله ی شبای حیدر من اومدم بگم شبیه زینب سیاه پوشیدم تو عزای حیدر من اومدم بگم اگر چه پستم ولی دلم داره ولای حیدر من اومدم بگم که خیلی مردی مارو خریدی به وفای حیدر من اومدم بگم اگه سیاهم نذار بدی هامو به پای حیدر من اومدم بگم که زندگیمو جونمو بچه هام فدای حیدر من اومدم بگم به جون زهرا مارو ببر صحن و سرای حیدر من اومدم دیگه ازت بگیرم برات ایون طلای حیدر من اومدم بگم اگه خدائیش علی نبود کی بود به جای حیدر 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم شب قدری چه قَدَر ریخته مهمان به سرم رحمت واسعه اش از همه سو می ریزد می روم تا بچکد حضرت باران به سرم بازدر لحظه ی افطار به خود می گویم چه بلایی که نیاوَرْد همین نان به سرم درحقیقت به سرم دست خدا باز شده ظاهرا دیده ولی دیده که قرآن به سرم لحظه ی گفتن ذکرِ به علیٍ امشب زده رویای حرم از دم ایوان به سرم 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) غم ، از غم صدای شما گریه می کند سر روی شانه های شما گریه می کند شب که پناه می بری از بی کسی به چاه مهتاب پا به پای شما گریه می کند کوفه مدینه نیست ! ولی کوچه ، کوچه است هر وصله ی عبای شما گریه می کند یک کیسه ی قدیمی نان و رطب مدام دنبال ردّ پای شما گریه می کند مهمانی آمدی، کمی از شیر هم بخور ظرف نمک برای شما گریه می کند دستم به دامنت، نرو بدبخت می شوم پشت سرت گدای شما گریه می کند ازداغ موی سوخته ی پشت در، هنوز گیسوی بی حنای شما گریه می کند 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) گره گشای دو عالم گره به ابرو داشت تمام عمر پس از فاطمه غم او داشت شبانه روز علی بود و گریه خون بود تمام عمر عزای شکسته پهلو داشت گره ز ابروی مولا فقط شبی وا شد که تیغ، بین دو ابروی او تکاپو داشت ندای قد قتل از آسمان کوفه رسید زمین کوفه زمین لرزه و هیاهو داشت تمام کینه دشمن به فرق مولا خورد ولی هنوز علی با خودش دو بازو داشت و تا حسین و حسن بازوی علی بودند به کوفه دختر زهرا امان ز هر سو داشت امان ز بی کسی و بی برادری روزی که کوفه قصد جسارت به معجر او داشت تقاص خطبه کوفه به شام اجرا شد اگر چه قافله هشتاد و چند بانو داشت مغیره های جدید و غلافهای قدیم و دست دختر زهرا هنوز نیرو داشت پیام خطبه شامش به کاخ دشمن گفت: علی شهید عدالت، زبان حق گو داشت همینکه رأس حسین از علی تلاوت کرد شدید بر دهنش خیزران اصابت کرد 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
☑️ ضربت خوردن حضرت امیر (ع) عجیب خسته ز غمهای بی شمار شدم عجیب ، سیر از این خاک و این دیار شدم همیشه منتظر این دقیقه ها بودم که تیغ ، بر سر من خورد و رستگار شدم ز خونِ سر که به نعلین می چکد پیداست که من مسافرِ سمتِ دیارِ یار شدم عجیب منتظرم میل فاطمه دارم عجیب دل زده از دست روزگار شدم سرم به حال دلم خون ز دیده می بارد برای فاطمه ام سخت بی قرار شدم امیدِ دیدن زهرا جوانه زد در من اگر چه رنگ خزانم پُر از بهار شدم تمام غصۀ من زینب است و قصۀ او به یاد معجر زینب به غم دچار شدم امان ز مردم کوفه من از همین حالا برای کوفۀ زینب جریحه دار شدم سرِ شکافته ام را زِ یاد برده ام و به یاد کوچه و بازار سوگوار شدم 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
می روی با فرق خونین پیش آن روی کبود شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود با وضو آمد به قصد لیله الفرقت، علی! ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود دور محرابت نمی‌بیند ملائک را مگر؟ با چه رویی دارد این شمشیر می‌آید فرود ساقیا در سجده هم جام شهادت می‌زنی اولین مستی که می‌خوانی تشهد در سجود کینه‌ای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود در وداعت با حسین اشک تو جاری می‌شود دیده‌ای گویا از اینجا خیمه‌ها را بین دود بین فرزندانی اما این حسینت را غریب می‌کشندش با لبان تشنه در بین دو رود با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟ 🔸 شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
از غم دوست در این میکده فریاد کشم دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست که برش شکوه برم، داد ز بیداد کشم شادی‌ام داد، غمم داد و جفا داد و وفا با صفا منت آن را که به من داد کشم عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری بار هجران و وصالت به دل شاد کشم در غمت ای گل وحشی من ای خسرو من جور مجنون ببرم تیشه فرهاد کشم مردم از زندگی بی تو که با من هستی طرفه سرّی‌ست که باید بَرِ استاد کشم سال‌ها می‌گذرد، حادثه‌ها می‌آید 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
از پنجره گذشت، فقط یک نسیم بود طراح خوب حادثه هایی عظیم بود دریا میان سینهٔ او جزر و مد نداشت آرامشی که در حرکاتش مقیم بود او ساده بود، خانهٔ او خانه ای گِلی... و فرش تخت سلطنتش یک گلیم بود پرواز ذکر از دو لبش طرح دیگری ست معمار پر کشیدن هر «یا کریم» بود دستش پر از نوازش دستان یک پدر در دست کودکانهٔ طفل یتیم بود ماه از نگاه روشن او نور می گرفت خورشید طرح سادهٔ او از قدیم بود 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
خرقه پوشان به وجود تو مباهات کنند ذکر خیر تو در آن سوی سماوات کنند پارسایانِ سفرکرده به آفاق شهود در نسیم صلوات تو مناجات کنند پیش آیینه‌ی پیشانی تو هر شب و روز ماه و خورشید تقاضای ملاقات کنند پی به یک غمزه‌ی اشراقی چشمت نبرند گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کنند بعد از این، حکمتیان نیز به سر فصل حیات عشق را با نفس سبز تو اثبات کنند قدسیان چون ز تماشای تو فارغ گردند عطر انفاس تو را هدیه و سوغات کنند بعد از این شرط نخستین سلوک این باشد که خط سیر نگاه تو مراعات کنند 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
🌺🌺 دعای روز نوزدهم ماه رمضان 🌺🌺 بسم الله الرحمن الرحیم «اللّهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَکاتِهِ وسَهّلْ سَبیلی الی خَیراتِهِ ولاتَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً الی الحَقّ المُبین» ترجمه: «خدایا زیاد بگردان در آن بهره مرا از برکاتش و آسان کن راه مرا به سوی خیرهایش و محروم نکن ما را از پذیرفتن نیکی‌هایش، ای راهنمای به سوی حـق آشکار» https://eitaa.com/rozeneshinan
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
کن عنایت بار اِلها سائل این خانه را این منم در میزنم بگشا در کاشانه را آمدم پیش تو با فرط گناهم ربّنا لیلة القدر است و من نامه سیاهم ربّنا آمدم تا بگذری از جرم بی پایان من حیّ من ،معبود من ،یکتای من ،یزدان من، نامه ی اعمال من با تباهی ها قرین کن گذر از بنده ات حقّ امیرالمومنین کن گذر از ما به حقّ ناله های حیدری که نمی آید دگر سوز صدای حیدری مسجد کوفه بگو مولای مظلومان چه شد حُجّت الَّه،جانِ احمد،ناطق قرآن چه شد مسجد کوفه بگو از فرق مجرح علی پر زده از بام تن تا به خدا روح علی 🔸شاعر: ؟؟؟ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
ای کاش می شد با تو قرآن سر بگیرم در آسمانی نگاهت پر بگیرم ای کاش می شد امشب ای قرآن ناطق دست شما را جای قرآن سر بگیرم ای کاش می شد لااقل یک بار در خواب با دست آغوشم تو را در بر بگیرم ای کاش پایم واشود در خیمه اش تا یک لقمه نان و عشق از دلبر بگیرم ای کاش در تقدیر من امشب نویسند پای تو را یک شب به چشم تر بگیرم ای کاش می شد تا برای سجده از تو مهری زخاک تربت مادر بگیرم تقدیرم ای کاش این شود با تو محرم ده روز روضه بر تن بی سر بگیرم من عاشقم خرده ز ای کاشم مگیرید ای کاش ها را کاش ازاین در بگیرم 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است از دوری تو پاره گریبان شدن بس است کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است یعقوب دیده ام چه قَدَر منتظر شود؟ یعنی مقیم کلبه ی احزان شدن بس است گریه ،فراق ،گریه ،فراق ،این چه رسمی است؟! دیگر بس است این همه گریان شدن بس است موی سپید و بخت سیاه مرا ببین دیگر بیا که بی سر و سامان شدن بس است تا کی گناه پشت گناه ایّها العزیز؟! تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟! بس است خسته شدم از این همه بازی روزگار مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است سرگرم زندگی شدنم را نگاه کن بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است یک لحظه هم اجازه ندادی ببینمت گفتی برو که دست به دامان شدن بس است باشد قبول می روم امّا دعای تو در حقّ من برای مسلمان شدن بس است دست مرا بگیر که عبدی فراری ام دست مرا بگیر، گریزان شدن بس است اِحیا نما در این شب اَحیا دل مرا دل مردگی و این همه ویران شدن بس است آقا بیا به حقّ شکاف سر علی از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
از سرِ شب که سر سفره یِ افطار نشست حال و روزش به دلم چنگ عجیبی می‌زد کمی از نان و نمک شبنمی از آن فدک آهِ آرام حرم بانگ غریبی می زد با پریشان شدن حال پدر دختر او کوهی از غصه و دلواپسی و غم می شد خبری از در و دیوار نبود اما وای از غم و غصه دوباره کمری خم می شد شاهِ ما...دَم به دمش...هر قدمش آهی شد آه او شعله شد وقلب مُحبش می سوخت از درِ خانه که رد شد ناخودآگاه نظر سوی دیوار ودرِخانه ومیخش می دوخت نکند سوخته باشد در این گلخانه نکند میخ شده بر اثر آتش داغ نکند دست علی بسته شود در کوچه نکند باز شود دفتر هجران و فراق می کشیدند علی را به سوی مسجد نه... پر درآورده به شوق دیدن بانویش گام او محکم و تصمیم علی محکمتر این محال است بلرزد لحظه ای زانویش لرزه یک روز فقط...روز فراق زهرا پس از آن روز نلرزیده دو زانوی شاه مأذنه مست صدای ناب تکبیر او فکر و ذکری نکند شاه دلم اِلاَ الله "در نمازم خم اَبروی تو یادم آمد " خم ابرو...قدِ خم...صورت نیلی... بازو سجده ای کردم و شمشیر حرامی آمد خون چکید از سر زخمی شده مثل پهلو ضربه ای آمد و خوردم قسمی ای کعبه به خدایی خدا بال و پرم وا کردی می شوم راحت ازاین سلسلهٔ ننگ وفریب سند وصل من و فاطمه امضا کردی تکیه دادم به حسین و حسنم... می دانم قنفذ وُ مغیره وُ معاویه خوشحالند نایِ رفتن به خرابات ندارم اِی وای... که یتیمان همگی زار زده می نالند زینب آمد چه کنم؟ تا که نبیند چه شده مسجد کوفه همان کوچه شده واویلا دخترم گریه نکُن... ندبه بخوان آهسته اشکهای تو فقط وقفِ غمِ عاشورا 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند دست های پینه دارش استراحت می کنند نخل ها از غربت و بغض گلو راحت شدند مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند ای خوارج، بهترین فرصت برای دشمنی ست شمع بیت المال را روشن کنید، او رفتنی ست درد را با گریه های بی صدا آزار داد با لباس نخ نمایش، کوفه را آزار داد مهربانی نگاهش حیف مشگل ساز بود! روی مسکین ها درِ دارالخلافه باز بود دشمنانش درلباسِ دوست بسیارند و او بندگان کیسه های سرخ دینارند و او ساده گی سفره اش خاری به چشم شهر بود مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود نیمه شب ها کوچه ها را عطرآگین می کند درعوض، درحقِ او هر خانه نفرین می کند حرص اهل مکر، از بنده نوازیِ علی ست داستان بچه هاشان بی نمازی علی ست گام در راهِ فلانی و فلان برداشتند از اذان ها نام او را مغرضان برداشتند جرم سنگینی ست، بر لب خنده را برجسته کرد چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد جُرم سنگینی ست، تیغ ذوالفقاری داشتن زخم ها از بدر و خیبر یادگاری داشتن جُرم سنگینی ست،از غم کوله باری داشتن مثل پیغمبر عبایِ وصله داری داشتن جُرم سنگینی ست، بر تقدیر حق راضی شدن با یتیمان روزهای گرم همبازی شدن جُرم سنگینی ست، جای زر، مقدر خواستن در دو دنیا خیرخواهیِ برادر خواستن جُرم سنگینی ست، در دل عشق زهرا داشتن سال ها در سینه داغ کهنه ای را داشتن هیچ طوفانی حریف عزم سکانش نبود تیغ تیز ابن ملجم قاتل جانش نبود پشت در، آیینه اش را سنگ غافلگیر کرد زخم بازویی، امیرالمومنین را پیرکرد مرگ سی سال است بر او، خنجر از رو می کشد هر چه مولا می کشد، از درد پهلو می کشد 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
⚜﷽⚜ ✔ذکـره دو دمــه *چــهـاردسـتـگـاه*✔ *✔یاسوج✔* 🌷 بعد از احمد مالک دنیا و عقبـــــــاحیدراست *فاتح خیبراست* هردم وهرلحظه ذکر خضروعیسی حیدراست *شافع محشراست* 🌹 بافرق خونین امشب مهمان زهرا می شود *ناله برپامی شود* هرکسی گویدعلی دردش مداوا می شود *ناله برپامی شود*
فرق شكسته بين بستر مانده بابا در بين بستر ياد كوثر مانده بابا در فكر رودررويی با زهراست اينک چشم انتظار روی دلبر مانده بابا بگذار باهم غصه اش را باز خوانيم گويا كه ياس اش پشت آن در مانده بابا اما چرا در لحظه های آخرينش ذكر حسين دارد وَ مضطر مانده بابا مابين حرف هايش مدام از هوش می رفت با گريه گفتم حرف ديگر مانده بابا ؟ گفتا كه عباس و حسينم را صدا كن كرببلا ....حرف برادر مانده بابا روزی رسيد كه دختری فرياد ميزد روی زمين ای وای بی سر مانده بابا 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
آسمان دل غربتکده ام بارانی ست ابری ام دیده ی ماتم زده ام بارانی ست مثل پروانه دلم دربه در سوختن است گریه ی شمع همه زیر سر سوختن است این چه داغیست که جان همه را سوزانده است در دل قبر دل فاطمه را سوزانده است این چه دردیست که تا یاد غمش می افتم مثل خس در گذر باد غمش می افتم در هوایش که به من نام معلق بدهید حقتان است ولیکن به منم حق بدهید بار سنگین غمش خانه خرابم کرده است هر طبیبی به مداوام جوابم کرده است حسن از هیبت نامش جملی را انداخت باورم نیست که یک ضربه علی را انداخت باورم نیست که خیبر شکن از پا افتاد حضرت واژه ی بر خواستن از پا افتاد کم نمکدان تو را هر که نمک خورد شکست باز با زخم سرت کعبه ترک خورد شکست یا علی هیچ کس از لطف تو ناکام نبود پدری مثل تو همبازی ایتام نبود هر شب کوفه منور ز نگاهت می شد شمع بزم فقرا صورت ماهت می شد چه بلایی به سرت آمده بابای همه تیغ که سر زده بر سر زده بابای همه نه فقط بین سرت فاصله انداخته است بین چشمان ترت فاصله انداخته است زخم های دل ایتام پی مرهم توست مرد ویرانه نشین منتظر مقدم توست همه بودند و امام از همه بیکس تر بود زینب ای وای دوباره سر یک بستر بود 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا