🏴 اشعار #شب_اول_محرم
_________________________
#مناجات_امام_حسین #مناجات_اول_مجلس #امام_حسین
از اسب واژگون شدی اما بلند شو
خورشید خاک خورده ی صحرابلند شو
گیرم که شمر روی تن تو نشسته است
بر هم بزن قواعد و از جا بلند شو
باجسم چاک چاک مزن چنگ روی خاک
تنها امید خیمه ی زن ها بلند شو
دارند می زنند به تو پیر مرد ها
از دست شان بگیر عصا را بلند شو
تا اسب ها به روی تنت تاختند ،شمر
با ریشخند گفت :که حالا بلند شو!!!
«از آب هم مضایقه کردند کوفیان»
ای تشنه ی مقطع الاعضا بلند شو
مادر رسیده آبرویش را بخر حسین
یک یاعلی بگو و ازین جا بلند شو
این خاک ها مناسب این خواب ناز نیست
آتش گرفته خیمه ات آقا!! بلند شو!!...
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#استقبال_ازماه_محرم #امام_حسین
شکر خدا که بوي محرم گرفته ام
در کوچه هاي سينه زني دم گرفته ام
شکر خدا عبادت من روضه هاي توست
در دل دوباره هيئت ماتم گرفته ام
گاهي کنار روضه ات از دست مي روم
با چشمهاي پر شفق و غم گرفته ام
اين آبروي نوکري هيئت تو را
از دستمال مشکي اشکم گرفته ام
ديگر هراس روز قيامت نمي برم
وقتي دخيلي از پر پرچم گرفته ام
با تربت تو کام دلم را گشوده اند
عمري اگر که بوي محرم گرفته ام
گفتم ميان روضه از اعجاز چشمهات
ديدم رسيده ام به حوالي کربلات
🔸شاعر:
#یوسف_رحیمی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#استقبال_ازماه_محرم #امام_حسین
حس مي كني زمين و زمان گريه مي كنند
وقتي كه جمع سينه زنان گريه مي كنند
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است
در ماتم تو پير و جوان گريه مي كنند
اين سيل، سيل اشك عزادارهاي توست
چون ابر با تمام توان گريه مي كنند
تو كيستي كه در غم از دست دادنت
مردان ما شبيه زنان گريه مي كنند...
🔸شاعر:
#امیر_تیموری
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#استقبال_ازماه_محرم #امام_حسین
شادی برای تو غم عالم برای من
از ماه های سال، محرم برای من
آوای آسمانی داوود مال تو
خاموشی مقدس مریم برای من
از عشق خود جدایم و جای گلایه نیست
این بود ارث حضرت آدم برای من
بی مهری است رسم محبت برای تو
تنهایی است مونس و همدم برای من
این زخم ها معلم خندیدن من اند
حیرانم از ترحم مرهم برای من
یوسف که نیستم ولی آن بنده ام که هیچ
نگذاشته ست صاحب من کم برای من
بگذار عمر در گذر عشق طی شود
حتی اگر نشد که تو یک دم برای من...
🔸شاعر:
#میلاد_عرفان_پور
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#استقبال_ازماه_محرم #امام_حسین
باران معرفت ز سحاب محرم است
آباد آن دلی که خراب محرم است
بوی گل و گلاب دهد روضۀ حسین
گل دیدگان و اشک گلاب محرم است
از هر دری گذر نتوان کرد بر بهشت
باب الحسین ادامۀ باب محرم است
جان یا علی بگو مَهَراس از یزیدیان
شور ولایت ارزش تاب محرم است
راس بریده بر سر نی داد این پیام
قرآن کلام نور، کتاب محرم است
در قاب، عکسی از همه ماند به یادگار
تصویر ما همیشه به قاب محرم است
تنها نه این مباحثه سر لوح زندگی است
در قبر هم سوال جواب محرم است
پرسند اگر کویه، بگو کربلایی ام
قلبم هنوز در تب و تاب محرم است
بوید ملک ز سینۀ زوار و گوید آه
این بوی تربت است و تراب محرم است
بینی چو ازدحام جماعت عجب مدار
جبریل هم به فکر صواب محرم است
هشدار، زیر هر علمی سینه زن نباش
مخلوط چهره زیر نقاب محرم است
یک قوم کبریایی و قومی ریا یی اند
مشکل ، تمیز حب، ز حباب محرم است
اخلاص ماندنی است ریاکار رفتنی است
ایمان چو آب و کفر سراب محرم است
گفتم ولی مباد شوی غافل از کرم
روشن دل از فروغ شهاب محرم است
نامحرمان و اجنبیان کور خوانده اند
عباس ارزیاب حساب محرم است
🔸شاعر:
#استاد_کلامی_زنجانی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#استقبال_از_ماه_محرم #مناجات_اول_مجلس #مناجات_امام_حسین
آمد دوباره لحظه هایِ بی قراری
عطرِ محرم در جهان گردیده جاری
در خون شکوفا گشته گلهای بهاری
شد رنگ و روی آسمان چون گُل ، اناری
از چشمهای عاشقان باریده باران
اینجا چراغی روشن است ای بیقراران!
اینجا چراغی روشن است از مشرقِ دل
نورِ حضورش می رود منزل به منزل
گاهی چو خورشید است در آن سوی ساحل
گاهی شکوفا می شود از چوبِ مَحمل
از چشمهای عاشقان باریده باران
اینجا چراغی روشن است ای بیقراران!
اینجا زمین ِ کربلا، روزِ عظیم است
شورِ حسینی هر کجا چونان نسیم است
باید بداند هرکسی اهلِ نعیم است
ردِ عبورِ خون ، صراطِ مستقیم است
از چشمهای عاشقان باریده باران
اینجا چراغی روشن است ای بیقراران!
🔸شاعر :
#یدالله_گودرزی
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#استقبال_از_ماه_محرم #مناجات_اول_مجلس #مناجات_امام_حسین
شکر خدا دیدم دوباره پرچمت را
شکر خدا دیدم سیاهی غمت را
دیدم دوباره روضه های ماتمت را
دیدم دوباره نوحه و شور و دمت را
باور نمی کردم محرم را ببینم
بر سر در این خانه پرچم را ببینم
ما را همین شور عزایت زنده کرده
ما را نوای نینوایت زنده کرده
ما را هوای روضه هایت زنده کرده
ما را نسیم کربلایت زنده کرده
ما در میان روضه ی تو قد کشیدیم
از لطف تو امروز به اینجا رسیدیم
امسال اگر که باز هم این روضه بر پاست
ما که یقین داریم از الطاف زهراست
بی بی دعایش تا ابد پشت سر ماست
زهرا نگه دار تمام سینه زن هاست
دست شکسته اسم ما را هم نوشته
خوب و بد ما را همه با هم نوشته
یادم نخواهد رفت لطف مادرت را
او لطف کرده راه داده نوکرت را
او جمع کرده خادمان محضرت را
پس گرم کرده او تنور منبرت را
از سوزِ آهش قلب این عالم گرفته
ذکر بنی یا بنی دم گرفته
هم ماهی دریا برایت گریه کرده
هم مادرت زهرا برایت گریه کرده
هم زینب کبری برایت گریه کرده
دنیا و ما فیها برایت گریه کرده
جان عزیزت اشک را از ما نگیری
این اشک را از چشم نوکرها نگیری
اسمت دلیل گریه های بی امانم
ای که مرا خواندی بده راهی نشانم
در روضه ات دنبال یک خط امانم
ای کاش قدر روضه هایت را بدانم
با روضه ات آرام می گیرم همیشه
شکر خدا با روضه درگیرم همیشه
من آمدم امشب بسوزم پا به پایت
تا چند خطی روضه بنْویسم برایت
روضه بخوانم از تن در خون رهایت
یادی کنم از ماجرای بوریایت
خورشید بودی بر نوک نی ها نشستی
ای جان زینب، پشت زینب را شکستی
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#استقبال_از_ماه_محرم #مناجات_اول_مجلس #مناجات_امام_حسین
از تو ممنونم مرا دعوت به ماتم کرده ای
پای این سفره ..دلم را کشورِ غم کرده ای
از تو ممنونم که مابینِ شلوغی های شهر
این گدا را واردِ شهرِ مُحرّم کرده ای
چشمِ من خشکیده بود از معصیت های زیاد
این تو بودی با نگاهی ..دیده زمزم کرده ای
خارج از انسانیت بودم که با یک یاحسین
هر دو دستانم گرفتی و تو آدم کرده ای
روضه برپا می کنی تنها میانِ خیمه ات
قلبِ من را با دمت از دور توام کرده ای
روضه ای بنما تلاوت تا که بر صورت زنم
با نوای خود ..مسخّر کُلّ ِ عالم کرده ای
برده ای دل را به سمتِ کربلا و بعد از آن
روضه های سختِ جدّت را مجسّم کرده ای
قتلگاهش را نشانم داده با سوزِ جگر..
جاری از چشمانِ من دریای نم نم کرده ای
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
__________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#استقبال_ازماه_محرم #امام_زمان
#آدینه #مناجات_امام_زمان
مه اشک است بیایید محرم آمد
ماه ذریه ی پیغمبر اکرم آمد
خواستم ، آیه بخوانم کمی آرام شوم
از قضا بر لب من سوره ی مریم آمد
"کاف" و "حا" خواندم و دل بوی بلا را حس کرد
یاد از شال عزای تو گل نرجس کرد
گل نرجس بخدا یک دل پر غم داری
بیشتر از همه، تو شوق محرم داری
کربلا ، مکه ، نجف ، کوی منا یا عرفات
آه.... امسال کجا خیمه ی ماتم داری
بخدا من به تو و گریه ی تو حساسم
نوکرم ، عبد توام، گرچه نمک نشناسم
خیمه ای سبز به پا کردی و تنها تنها
می کنی گریه و ای کاش کنی یاد از ما
جای اشک از سر مژگان تو خون می ریزد
ذکر لبهای من غمزده هم "ای آقا"
جان من آه نکش، گریه نکن مولا جان
مثل یعقوب نشین گوشه ی بیت الاحزان
اینقدر یاد رقیه نکن و داد نزن
از غم شام بلا اینهمه فریاد نزن
هی به سر می زنی و روضه ی سر می خوانی
مثل ویرانه شدی خانه ات آباد ، نزن
ای فدای سر تو جان من و اجدادم
یاد گودال و تن و نیزه و سر افتادم
شمر تا رفت، تنش زیر لگدها افتاد
خواهرش در وسط دسته ی بدها افتاد
تازه از دست سنان و همه راحت شده بود
روی آن پیکر سم دیده چه ردها افتاد
تا که افتاد حسین، حضرت زهرا غش کرد
آنقدر خورد زمین زینب کبری، غش کرد
🔸شاعر :
#جعفر_ابوالفتحی
______________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#استقبال_از_ماه_محرم #مناجات_اول_مجلس #مناجات_امام_حسین
هر که باشد در دلش حال و هوایت بیشتر
گریه خواهد کرد بین روضه هایت بیشتر
گرچه عمری سائل لطف و عطایت مانده ام
می شوم ماه محرم من گدایت بیشتر
آرزوی مکه رفتن هم به جای خود ولی
آرزو دارم بـیـایم کـربـلایت بیشتر
حسرت کرب و بلایت می کُشد آخر مرا
حسرت شش گوشه و صحن و سرایت بیشتر
کاش باشی وقت جان دادن تو بر بالین من
می شوم آن روز محتاج دعایت بیشتر
🔸شاعر:
#محسن_زعفرانیه
___________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#استقبال_ازماه_محرم #امام_زمان
#آدینه
صدای گریه تان پیر کرده عالم را
بیا که با تو بپوشم لباس ماتم را
هزار شکر نمردم که باز میبینم
کتیبه های عزا ؛ مشکی محرّم را
برای عمه خود تا که روضه میخوانی
به گریه شعله زنی دودمان آدم را
دخیل بسته ام امسال قبل جان دادن
ببینم اشک تو را روضه مجسّم را
به نور خویش عزاداری مرا پُر کن
به سایه ات بپذیر از گدات این کم را
مرا شبیه شهیدان شهید عشقت کن
به بال شوق و بصیرت بگیر دستم را
بیا ؛به رفیقان رفته ام سوگند
که با تو بگریم تمام این غم را
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#استقبال_ازماه_محرم #امام_حسین
سرتاسر محله ی مان غرق ماتم است
حرف از حسین و زینب و ماه محرم است
دیدم میان کوچه جوانی پُر از شعور
حَیّ عَلَی الْعَزا به لبش بود، غرق شور
می گفت: نذر خون خدا جان مادرم
دم از حسین می زنم و اشک می خرم
با روی خوش رساند به مجلس غریبه ای
با هم زدند سر در هیئت کتیبه ای
دیدم کسی عجیب پی کار دلبر است
بی تاب و عاشقانه گرفتار دلبر است
هر کارِ سخت بود، خودش گفت: می کند
کفش هر آن که آمده را جفت می کند
رندی کنار در به همه چای تازه داد
چایش به قلب سنگی من هم گدازه داد
با ذکر یا حسین و وضو طبق عادتش
قاطی چای، ریخت کمی خاک تربتش
با گریه فاطمه به تماشا نشسته بود
یک بچه، باز قلک خود را شکسته بود
می گفت زیر لب: کم من را قبول کن
از من دوباره سینه زدن را قبول کن
رحمت به مادری که ارادت می آورد
فرزند خویش را سوی هیئت می آورد
از عشق و شور فاطمه جانش لبالب است
با چادرش مدافع فرهنگ زینب است
دیدم کنار دیگ نشسته است با ادب
لات محله بود ولی گفت زیر لب:
زهرا مرا به پای حسینش مرید کرد
دیگِ سیاه روضه مرا رو سپید کرد
آمد به سوی من پدری پیر و محترم
می گفت: گوش کن به من و این نصیحتم
این جا هر آن چه خرج کنی سود می کنی
خود را عزیز خانه ی معبود می کنی
جانم فدای نوکر و دربان هیئتش
جانم فدای پیرغلامان هیئتش
هر کس به قدر معرفتش کار می کند
با اشتیاق صحبتِ از یار می کند
در اوج کار که پُر از اخلاص می شدند
گریان برای حضرت عباس می شدند
مجلس شروع شد، همه با آه و زمزمه
هر یک گرفته اند اجازه ز فاطمه
خدام درگهش همه بی ادعا شدند
با این که خسته اند ولی یک صدا شدند
دیدم دم از رفاقت دیرینه می زنند
محکم تر از همه به سر و سینه می زنند
چون شیرِ پاک خورده همه گریه می کنند
مانند بچه مرده همه گریه می کنند
گفتند: بی پناه به یک نیزه تکیه داد
در بند یک سپاه به یک نیزه تکیه داد
گفتند: عاقبت به لبش هم نخورد آب
گفتند: مانده بود تنش زیر آفتاب
گفتند: تشنه کام سرش را بریده اند
گفتند: روی سینه ی آقا دویده اند
گفتند: این غریب، میان وطن نبود
جز یک حصیر پاره برایش کفن نبود
🔸شاعر:
#محمدجواد_شیرازی
___________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#استقبال_ازماه_محرم #امام_حسین
بار دگر دل را غبار غم گرفته
چون قلب ختم الانبیا ماتم گرفته
گویی که رنگ از چهرة گردون پریده
مه سینه و خورشید پیراهن دریده
ختم رسل در هاله ماتم نشسته
بر چهرة زهرا غبار غم نشسته
گر شعله جوشد از دل هامون عجب نیست
گر خون بریزد از هلال خون عجب نیست
ای اهل ماتم جامة ماتم بپوشید
ای اشک ها از دیدة عالم بجوشید
ای اختران از دامن افلاک ریزید
ای مهر و مه خون گشته و بر خاک ریزید
در سوز دل دارم پیام کربلا را
انگار می بینم تمام کربلا را
انگار می بینم زمین دریای خون است
رخسار وجه الله اعظم لاله گون است
انگار می بینم که هفتاد و دو سرباز
دل هایشان بهر شهادت کرده پرواز
انگار می بینم که طفل شیرخواره
بر دوش بابا پر زند از گاهواره
انگار می بینم حبیب افتاده بر خاک
در مقدم محبوب خود با جسم صدچاک
انگار می بینم که حر "العفو" گوید
نزد حسین از اشک خجلت چهره شوید
انگار می بینم که مُحرم گشته عباس
دور حرم دائم حرم را می دهد پاس
انگار می بینم به گل های مدینه
در تشنگی سقا شده چشم سکینه
انگار می بینم که جسم گلعذاران
با تیر و تیغ و نیزه گشته لاله باران
انگار می بینم که گرگانی هم آهنگ
بر جسم اکبر می زنند از هر طرف چنگ
انگار می بینم زنان داغ دیده
دارند شیون دور سرهای بریده
ای ماه خون برگرد، خون کردی دلم را
آتش زدی هم ریشه و هم حاصلم را
ای ماه خون سیلاب خونم در دو عین است
یک دشت دشمن تشنة خون حسین است
ماه حرام است و دلم غرق ملال است
بر خصم، خون یوسف زهرا حلال است
ماهی که گل های خدا با جسم صدچاک
ریزند چون آیات قرآن بر روی خاک
ماهی که دل ها هم چنان صهبای خون است
ماهی که در هر دیده صد دریای خون است
ماهی که شادی هم به ماتم رشک دارد
قربان آن چشمی که دائم اشک دارد
ماهی که طفل از نوک پیکان شیر نوشد
حتی جوان آب از دم شمشیر نوشد
ماهی که این امت ز پیغمبر بریدند
هجده جوان هاشمی را سر بریدند
تنها نه این ماه امام عالمین است
بالله تمام ماه ها، ماه حسین است
هر سال، سال یوسف زهراست، آری!
هر روز، روز سرخ عاشوراست، آری!
"میثم" رخ اسلام گلگون حسین است
آب درخت نور از خون حسین است
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
___________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#استقبال_از_ماه_محرم #مناجات_اول_مجلس #مناجات_امام_حسین
بلا نازل شد و هیئت نشد برپا، ببخش آقا
ندانستیم عمری قدر نعمت را، ببخش آقا
کنار هم چه راحت گریه میکردیم در روضه
چه راحت برد ما را با خودش دنیا، ببخش آقا
تمام کوچه مشکی پوش میشد! سخت دلتنگیم
برای تکیه ها و آن سیاهی ها، ببخش آقا-
خرابش کرده ایم و تو بزرگی کن درستش کن
درستش کن! به جان مادرت زهرا(س)، ببخش آقا
تمام ِ آنچه را داریم در یک آن! بگیر از ما
فقط بزم عزایت را نگیر از ما، ببخش آقا
محرّم پیش ِ رو داریم و برگ نوکریمان را
بیا و رد نکن لطفا بزن امضا، ببخش آقا
به غیر از هیئتت جایی نداریم و نگاهی کن
به غیر از روضه ات رفتیم اگر هر جا، ببخش آقا!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#استقبال_از_ماه_محرم #مناجات_اول_مجلس #مناجات_امام_حسین
عاشق که باشی وضع من را تازه می فهمی
اینگونه سرگردان شدن را تازه می فهمی
پروانه را از نیمه شب زیرنظر داری
وقتی سحر شد،سوختن را تازه می فهمی
وقتی گناهان تو را با گریه می بخشند
آنلحظه لطف پنج تن را تازه می فهمی
زهرا برای روضه ها ما را سوا کرده است
ماه محرم حرف من را تازه می فهمی
شور حسین از شَرِّ عصیانها خلاصت کرد
پس قدر این سینه زدن را تازه می فهمی
محشر لباس مشکی ات وقتی شفیع ات شد
خاصیّت این پیرهن را تازه می فهمی
در کفن و دفن یک مسلمان خوب دقت کن
فرق حصیری با کفن را تازه می فهمی
گفتم "مُرَمَّل بِالدِّما"..،داد تو در آمد...
چون بعد از آن وضع بدن را تازه می فهمی
آنجا که در تشخیص او زینب به مشکل خورد
تاثیر سم ها روی تن را تازه می فهمی
یک مشت نامحرم که وقتی دوره ات کردند
آنگاه حال چند زن را تازه می فهمی
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#استقبال_ازماه_محرم #امام_حسین
حالم بهشت میطلبد ، غم بیاورید
ماه حسین آمده ، ماتم بیاورید
اذن دخول روضه ز زهرا گرفته ایم
وقت طهارت است ، زمزم بیاورید
یک اربعین معتکف روضه ایم ما
شال و لباسِ مشکی و پرچم بیاورید
گلهای فاطمه همه خشکیده میشوند
از چشم ، عاشقان گل شبنم بیاورید
وقتی حدیث اشکِ ولی را شنیده اید
حیف است تا سپردن جان کم بیاورید
ما ریزه خوارِ سفرهء احسان حیدریم
نان را برای ما ز محرم بیاورید
همراه قدسیان دگر امشب ، کتیبهء
باز این چه شورش است به عالم بیاورید
🔸شاعر:
#داریوش_جعفری
____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#استقبال_از_ماه_محرم
عاشقانت میفروشند عیش راغم میخرند
دل به پای روضه میریزند ماتم میخرند
باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد
بچه ها دارند از بازار پرچم میخرند
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
_______________
#حضرت_رقیه
ای چراغ شب شهادت من
ای تماشای تو عبادت من
جان من! باز بر لب آمده ای
آفتابا! چرا شب آمده ای
داغ تو ذره ذره آبم کرد
لب خشکیده ات کبابم کرد
حیف از این لب و دهن باشد
که بر او چوب، بوسه زن باشد
اشک و خون، جاری از دو عین من است
بوسهء من شهادتین من است
گلوی پاره پاره آوردی
عوض گوشواره آوردی
از گلوی تو پاره تر، جگرم
از سر تو شکسته تر، کمرم
طفل قامت خمیده دیده کسی؟!
مثل من داغدیده، دیده کسی؟!
قامت خم گواه صبر من است
گوشهء این خرابه قبر من است
نیزه بر صورتِ تو چنگ زده
که به پیشانی تو سنگ زده؟
در رگ حنجر تو دیده شده
که سرت از قفا بریده شده
تازیانه گریست بر بدنم
بدنم شد به رنگ پیرهنم
تنم از تازیانه آزردند
چادر خاکی مرا بردند
آفتاب رخم عیان گردید
در دو پوشش رویم نهان گردید
ابر سیلی به رخ حجابم شد
خون فرق سرم نقابم شد
سیلی از قاتلت اگر خوردم
ارث مادر به کودکی بردم
شامیان بی مروّت و پستند
دختران را به ریسمان بستند
همه را با شتاب می بردند
سوی بزم شراب می بردند
من که کوچکتر از همه بودم
راه با دست بسته پیمودم
نفسم در شماره می افتاد
در وجودم شراره می افتاد
بارها بین ره زمین خوردم
عمّه ام گر نبود می مردم
تا به من خصم حمله ور می شد
عمّه می آمد و سپر می شد
بس که عمّه مدافع همه شد
پای تا سر شبیه فاطمه شد
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
_____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
___________
#حضرت_رقیه
روح بزرگش دمیده است جان در تن کوچک من
سرگرم گفت وشنود است او با من کوچک من
وقتی که شبهای تارم در انتظار سپیده است
خورشید او می تراود از روزن کوچک من
یک لحظه از من جدا نیست بابای خوبم ببینید
دستان خود حلقه کرده است بر گردن کوچک من
می خواستم از یتیمی ، از غربت خود بنالم
دیدم سر خود نهاده است بر دامن کوچک من
گفتم تن زخمی اش را ، عریانی اش را بپوشم
دیدم بلند است و، کوتاه پیراهن کوچک من
در این خزان محبت دارم دلی داغ پرور
هفتاد و دو لاله رسته از گلشن کوچک من
از کربلا تا مدینه یک دفتر خاطرات است
با رد پایی که مانده است از دشمن کوچک من
دنیا چه بی اعتبار است در پیش چشمی که دیده است
دار الامان جهان را در دامن کوچک من
آنان که بر سینه دارند داغ سفر کرده ای را
شاخه گلی می گذارند بر مدفن کوچک من
🔸شاعر:
#محمدعلی_مجاهدی
____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
______
#حضرت_رقیه
عشق کاری به قیل و قال ندارد
عاشقی حرف جز کمال ندارد
شاه عشّاق که مثال ندارد
باغ او میوهای کال ندارد
نخلهای علی نهال ندارد
غیر راه علی مسیر ندیدم
داخل خانهاش صغیر ندیدم
سر بلندند؛ سر به زیر ندیدم
من در این خانه غیر شیر ندیدم
شیر بودن که سنّ و سال ندارد
چون شده حیدری تبار؛ رقیّه
هست اعجوبهی وقار؛ رقیّه
مثل عمّه شد استوار؛ رقیّه
گرچه دیده سه تا بهار؛ رقیّه
در کمالات؛ او مثال ندارد
بر رخ او خدا نقاب کشیده
روی او پردهی حجاب کشیده
جای چشمانش آفتاب کشیده
صورتش به ابوتراب کشیده
حیف در زندگی مجال ندارد
خوشی از عمر خویش دیده؟ ندیده
نازدانهست ناسزا نشنیده
پابرهنه به روی خار دویده
گرچه کودک، ولی شدهست خمیده
او الفباش غیر دال ندارد
مثل یک شیشهی بلور، شکسته
همچو خشتی که در تنور شکسته
سنگ خورده ولی غرور شکسته
زیورش را کسی به زور شکسته
نزن او با کسی جدال ندارد
بر سرش ریخت آسمان خرابه
زخمها خورد از زبان خرابه
معجر پاره؛ تازیانه؛ خرابه
آه؛ پروانه در میان خرابه
جای سالم به روی بال ندارد
بین انظار رفت مسخره کردند
سر بازار رفت مسخره کردند
دست به دیوار رفت مسخره کردند
کوچه هر بار رفت مسخره کردند
معجر پاره قیل و قال ندارد
زجر ولکن نبود؛ حرمله میزد
دخترک را بدون فاصله میزد
گردنش را گرفت سلسله میزد
گفت جاماندهام ز قافله میزد
طفل ترسیده که سؤال ندارد
کنج ویرانه غصّه دور و برش ریخت
خشتها بالشی به زیر پرش ریخت
دختر شاه بود و موی سرش ریخت
گریهها وقت دیدن پدرش ریخت
خواهشی او جز وصال ندارد
🔸شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
__________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
__________
#حضرت_رقیه
تشنه بودم دشمنت فهمید و سقا را گرفت
کودکی ساحل نشین بودم که دریا را گرفت
با برادرها دلم خوش بود اکبر را زد و
از نگاهم آن عزیزِ ارباّ اربا را گرفت
دید من گهواره جنبان علی اصغر شدم
تیر را در چله کرد و کودک ما را گرفت
کودکی های مرا طاقت نیاورد آخرش
پیش چشمم داخل گودال بابا را گرفت
روی خاک افتادی و تاریک شد بعد از تو دشت
از شب ما لذت خورشید فردا را گرفت
پای نی با دیدنت خوش بودم اما برنتافت
نیزه را برداشت از من آن تماشا را گرفت
دید داری یاد مادر می کنی با دیدنم
از تو و از عمه زینب باز زهرا را گرفت
🔸شاعر :
#محسن_ناصحی
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
___________________
#حضرت_رقیه
بی تو بابا رَمقِ بال و پَرم را بردند
شادی زندگی مختصرم را بردند
تا که خاموش شوم رأس تو را آوردند
سود کردم تو رسیدی ضررم را بردند
عوض اینکه بخوانند برایم قصّه
بسکه فریاد کشیدند سَرَم را بردند
بی تو هر صبح لگد بود که بیدارم کرد
خوشیِ اوّل صبح و سحرم را بردند
تار صوتی من از ناله زدن بسته شده
غصّه ها جوهر و نای جگرم را بردند
پای پُر آبله نگذاشت به نیزه برسم
قدرت آمدنِ تا گُذرم را بردند
نوک انگشت شناساند به من روی تو را
مُشت ها سوی دو چشمان تَرم را بردند
ساعد دست نحیفم وسط کوچه شکست
سنگ ها رنگ سفید سِپَرم را بردند
گَردنم بسکه چپ و راست شده با سیلی
حالت خیره شدن از نظرم را بردند
مانده مویم به زیر ناخُن زجر ای بابا
گیسوی بافته تا به کمرم را بردند
بین این قافله همبازی من اصغر بود
نیزه ای دُزد شد و همسفرم را بردند
هیچ کس مثل من از فاطمه ارثیه نبُرد
روضه خوان های پریشان خبرم را بردند
🔸شاعر:
#مجتبی_صمدی_شهاب
_____________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
_________
#حضرت_رقیه
دختر اگر یتیم شود پیر می شود
از زندگی بدون پدر سیر میشود
هم سن و سال ها همه او را نشان دهند
دل نازک است دختر و دل گیر می شود
باشد شبیه مادر خود نافذ الکلام
این شهر با صدایش چه تسخیر می شود
فریادهای یا ابتایش چو فاطمه
در سرزمین کفر چو تکبیر می شود
وقتی که گیسوان سری پنجه می خورد
هر تاب آن چو حلقه زنجیر می شود
اصلاً رقیه نه، به خدا مَرد بی هوا
با یک شتاب ضربه زمین گیر می شود
هرگز کسی نگفت گلویش کبود شد
این جاست روضه صاحب تصویر می شود
دشمن به او نگاه خریدار می کند
خوب شاه زاده بوده و تحقیر می شود
فرزند خارجیست کفن احتیاج نیست
بیهوده نیست این همه تکفیر می شود
دادند جای غسل، تیمم تنش... چرا؟
خون از شکاف زخم سرازیر می شود
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🏴 اشعار #شب_سوم_محرم
__________
#حضرت_رقیه
ویراننشین شدم که تماشا کنی مرا
مثل قدیم در بغلت جا کنی مرا
گفتم میآیی و به سرم دست میکشی
اصلاً بنا نبود ز سر وا کنی مرا
آن شب که گم شدم وسط نیزهدارها
میخواستم فقط که تو پیدا کنی مرا
از آن لبی که دور و برش خیزرانی است
یک بوسهام بده که سر و پا کنی مرا
با حال و روز صورت تغییر کردهات
هیچ انتظار نیست مداوا کنی مرا
معجر نمانده است ببندم سر تو را
پیراهنت کجاست که بینا کنی مرا
وقتی که ناز دخترکت را نمیخری
بهتر اسیر زخم زبانها کنی مرا
حالا که آمدی تو؛ به یاد قدیمها
باید زبان بگیری و لالا کنی مرا
عمّه ببخش دردسر کاروان شدم
امشب کمک بده که مهیّا کنی مرا
🔸شاعر:
#احسان_محسنی_فر
______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️