eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
367 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار _______________ بوی اسپند کرده مدهوشم دارم آقا سیاه می پوشم اشک ریز غروب گودالم از همین ابتدای چاووشم آه ارباب اذن گریه بده نکند کرده ای فراموشم؟ سینه با نیتت زدم،یک عمر بوی گل می پرد از آغوشم اشک هایم جوابگویت نیست پس برایت فرات می جوشم دارد آقا سپید می گردد با غم کربلا بناگوشم عهد کردم فروختم هرچه به کسی گوشواره نفروشم به فدای اسیری زینب هرچه زنجیر خورده بر دوشم . دل مهیای پیشواز شده ناز ارباب را نیاز شده آسمان ها به سینه می کوبند باد در کوچه نوحه ساز شده تکیه ی ما به نام ثارالله قد علم کرده سرفراز شده دست، تا رزق اشک را بدهد سوی آقای خود دراز شده پس برای تمام هیئت ها نام ارباب امتیاز شده ذاکر و چای ریز در هیئت؛ جای هر نوکری لحاظ شده آه آقا برای قاسم تو اشک در چشم ما جهاز شده تا علی را به تیر بسپارد دستهای حسین باز شده . گل به وقت گلاب نزدیک است لحظه ی اضطراب نزدیک است لحظه ای که عمو به خود می گفت مشک بردار،آب نزدیک است بی گمان بین آب و شش ماهه لحظه ی انتخاب نزدیک است لحظه ی رو گرفتن ارباب از نگاه رباب نزدیک است آی خفاش های بی مقدار کشتن آفتاب نزدیک است لحظه‌های ی کشیدن دست و روسری و نقاب نزدیک است لحظه ی رقص خیزران پلید با شراب و کباب نزدیک است 🔸شاعر: _______________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار ___________ دارد نوای نوحه‌ی خون‌خواه می‌رسد هر شب صدای چاوشی ماه می‌رسد لب‌های قدسیان به دمت گرم می‌شود «باز این چه شورش است»، که از راه می‌رسد دارد هوای شهر، نفس تازه می‌کند هر خانه را دمت پر از آوازه می‌کند دستی لباسِ مشکی سالِ گذشته را دارد برای نوکرت اندازه می‌کند در کوچه‌های مشکی ماتم رسیده‌اند بعد از حسین و روضه؛ به این دَم رسیده‌اند «لطفا کمک کنید، به بزم عزایمان» سینی به دست‌های مُحرّم رسیده‌اند هر کوچه‌ای که بزم عزایت در آن بپاست یک تکه از حرم شده از جنس کربلاست این پارچه؛ که حلقه زده دور خیمه‌ات چادر سیاهِ روضه نه؛ شش‌گوشه‌ی شماست اصلِ شراب، چای عزاخانه‌های توست هر استکان؛ دخیل، به پیمانه‌های توست سُکر مدام، هروله را می‌کند درست پرواز، کار هر شبِ دیوانه‌های توست عرضِ سلام‌های علامت سلام ماست پرهای تیغه‌اش پر و بال قیام ماست ما هم کبوتریم، ولی دور از حرم سقفِ بلندِ فرشِ حسینیّه بام ماست طبل و دُهُل صدای تپش‌های نوکر است دَمّام و سنج‌های عزا صور محشر است زنجیر می‌زنیم، که زنجیری‌ات شویم سینه‌زدن؛ بهانه‌ی کوبیدن در است ما نان‌خور توایم، نمک‌گیر روضه‌ایم آب و خوراک‌مان شده‌ای؛ سیر روضه‌ایم شعر سپید مرثیه‌ی توست، موی ما هر چند کودکیم، ولی پیر روضه‌ایم خاکستریم، تکه‌ای از تربتیم ما بازارِ داغِ نوکرِ بی‌قیمتیم ما ما را قلم نگیر، اگر هم غلط شدیم خوشبختی است، اینکه تَهِ نوبتیم ما ای صاحب بهشت زمین؛ «بهترین حرم» شد منتهای آرزوی ما همین؛ «حرم» آماده‌ایم، پای برهنه سفر کنیم باشد قرار بعدی ما؛ اربعین؛ حرم ... 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار _______________ بوی اسپند کرده مدهوشم دارم آقا سیاه می پوشم اشک ریز غروب گودالم از همین ابتدای چاووشم آه ارباب اذن گریه بده نکند کرده ای فراموشم؟ سینه با نیتت زدم،یک عمر بوی گل می پرد از آغوشم اشک هایم جوابگویت نیست پس برایت فرات می جوشم دارد آقا سپید می گردد با غم کربلا بناگوشم عهد کردم فروختم هرچه به کسی گوشواره نفروشم به فدای اسیری زینب هرچه زنجیر خورده بر دوشم . دل مهیای پیشواز شده ناز ارباب را نیاز شده آسمان ها به سینه می کوبند باد در کوچه نوحه ساز شده تکیه ی ما به نام ثارالله قد علم کرده سرفراز شده دست، تا رزق اشک را بدهد سوی آقای خود دراز شده پس برای تمام هیئت ها نام ارباب امتیاز شده ذاکر و چای ریز در هیئت؛ جای هر نوکری لحاظ شده آه آقا برای قاسم تو اشک در چشم ما جهاز شده تا علی را به تیر بسپارد دستهای حسین باز شده . گل به وقت گلاب نزدیک است لحظه ی اضطراب نزدیک است لحظه ای که عمو به خود می گفت مشک بردار،آب نزدیک است بی گمان بین آب و شش ماهه لحظه ی انتخاب نزدیک است لحظه ی رو گرفتن ارباب از نگاه رباب نزدیک است آی خفاش های بی مقدار کشتن آفتاب نزدیک است لحظه‌های ی کشیدن دست و روسری و نقاب نزدیک است لحظه ی رقص خیزران پلید با شراب و کباب نزدیک است 🔸شاعر: _______________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
🏴 اشعار ___________ عشق است مرا که در عزایت رنگ بدنم سیاه باشد از لطمه‌ی روضه‌ی غم تو عشق است تنم سیاه باشد از بس که مرا همیشه مادر از کودکی‌ام سیاه پوشاند پایان وصیتم نوشتم حتی کفنم سیاه باشد من کیسه‌ای از گناه دارم در سینه دلی سیاه دارم گفتی که بیا چه عیب دارد گر سینه‌زنم سیاه باشد انگشتر تو بلای جان شد انگشت تو سهم ساربان شد پس حق بده روی دست از این پس سنگ یمنم سیاه باشد در روضه‌ی چوب خیزرانت از بس‌که گزیده‌ام لب از غم دیگر چه تعجب است اگر من دور دهنم سیاه باشد… 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸