eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
366 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار ___ این جوان کیست« زمین دور سرش می گردد» ماهِ رخشنده به دورِ قمرش می گردد آفتاب آمده در چشمِ تَرَش می گردد نازنینی که حرم دور و بَرَش می گردد سیبِ سرخِ حسن و میوه ی نوبَر ،قاسم بر سرِ سفره ی زهرا،رطبِ تَر ،قاسم پسری آمده میدان که حسن در حسن است از زبان علی و فاطمه اورا سخن است کلماتش همه از مصحف و شکّر شکن است همه از لؤلؤ و مرجان و بهشتِ عدن است بر لبش واقعه و نور تلاوت دارد سیزده ساله و این گونه کرامت دارد این جوان کیست که اینگونه فرس می راند تیغِ لا حول و لا قوّةَ می تاباند ذوالفقاری که به سرپنجه ی خود چرخاند بو تراب آمده گویی که رجز می خواند مثل شیری ست که می غرّد و می آید مست دست در رطل گران کرده و شد باده پرست با عمو شیوه ی بحث و جدلش دیدنی است گوش کن؛واژه ی احلیٰ عسلش دیدنی است در نبرد آمده عکس العملش دیدنی است با رکب های فراوان٬بدلش دیدنی است شیوه ی چشم تو دل می برد از حور و پری حق همان بود که راحت ز عمو دل ببری خرم آن لحظه که او پا به رکاب اندازد گردش چرخ و فلک را به شتاب اندازد آمده تا که به چشم همه خواب اندازد تا که طوفان به دل آتش و آب اندازد آمده تا به نیابت ز پدر تیغ زند ضربدر مثل علی روز خطر تیغ زند..... بر عمو دیدن آن حال پریشان سخت است زخم بر پیکر آهوی خرامان سخت است دیدن آن جگر و این لب عطشان سخت است لحظه ی آخر و فریاد عموجان سخت است روبرو با تو شدن حال دگر می خواهد بردنِ جسم تو تا خیمه جگر می خواهد بر عمو سخت بوَد بی تو چه سان برگردد شرمگین از کرم ناب برادر گردد روبرو با دلِ غمدیده ی خواهر گردد عرش از بوی تو باید که معطر گردد شورِ شیرینی ِ عشق تو تماشا دارد هرچه آن شور تماشا بکند جا دارد 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ___ آشنا بود آن صدایِ آشنایی که زدی کربلا بیت الحسن شد با صدایی که زدی خواهرم را بیشتر از هر کسی خوشحال کرد بانگ إنّی قاسم بن المجتبایی که زدی لشکری را ریختی، آخر تنت را ریختند کار دستت داد آخر ضربه هایی که زدی استخوان سینه ات میگفت اینجایم عمو خوب شد پیدا شدی با دست و پایی که زدی ذره ذره چون علیِّ اکبرم میبوسمت این به جای بوسه هایِ بر عبایی که زدی سیزده تا سیزده تا نیزه بیرون میکشم در إزای سیزده جام بلایی که زدی 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ___ هر چه آمد به سر من به فدای سر تو به فدای سر گیسوی علی اصغر تو خم شدی که تا مرا تنگ در آغوش کشی قد کشیدم که دگر خم نشود پیکر تو نذر کردم همه دشت پر از من بشود تا ببینی شده‌ام مثل علی اکبر تو پیش پای تو به هم ریخته سر تا پایم تا که درهم بخرد جنس مرا مادر تو غیرتم کشت مرا تا که نبیند چشمم به تنش رخت اسارت بکند خواهر تو استخوان‌های تنم از غم تو خرد شده تکه‌تکه شدم از غصه انگشتر تو سینه‌ام تاب ندارد که عمو گریه کند حق بده پا بکشم روی زمین در بر تو ای عمو گریه مکن! آه مکش! اشک مریز هر چه آمد به سر من به فدای سر تو 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ___ خیمه روشن شد سخن گفتی غزل یعنی همین مرگ شیرین است پس ضرب المثل یعنی همین قبل رفتن ساعتی ماندی در آغوش عمو عاشقی اینگونه خوش باشد بغل یعنی همین بعد وصلت با شتاب از خیمه بیرون آمدی قصد میدان کرده ای، ماه عسل یعنی همین لشکری کفتار را از روی اسب انداختی الله الله وارث شیر جمل یعنی همین یک به یک اولاد ازرق روی خاک افتاده اند شیوه ی جنگیدن و طرز جدل یعنی همین کعبه ی من در طواف تو غبار کربلاست آه دشمن حلقه زد دورت، زحل یعنی همین زیر پا کوبی دشمن بند بندت شد جدا لرزه افتاده است در صحرا گسل یعنی همین موم شد هر استخوانت زیر پای اسبها پیکرت کش آمده قاسم عسل یعنی همین . 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ___ گرچه بر من این زره از دیگران سنگین‌تر است در هوایت جان سپردن از عسل شیرین‌تر است اذن میدانم بده، جان و دلم را شاد کن خونم از خونِ علی اکبر مگر رنگین‌تر است؟ می‌سپارم جان و در آغوش بابایم روَم نوجوانم پس بهشتم از همه آذین‌تر است هر شهیدی شیشه‌ی عطری‌ست در صحرای عشق کربلا اما ز عطر جانم عطرآگین‌تر است تا زدم فریادِ یا عَمّاه! محکم‌تر زدند کینه‌ی بابا و جدَّم از همه دیرین‌تر است کاش می‌شد جسم من را هم نیاری تا خیام تا که عبدالله نبیند، از همه غمگین‌تر است 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ___ می روم تا نام من در کربلایت جا بگیرد می روم تا که مدینه رنگ عاشورا بگیرد بوسه هایت کرده سیرابم، چه آبی بهتر ازاین می روم تا کربلا از خون من دریا بگیرد من که در صبحِ نگاه تو قیامت را ببینم می روم تا آفتاب از نور من گرما بگیرد اشکِ زنهای حرم بهر غریبیِ تو باشد می روم تا که سرش را مادرم بالا بگیرد بهتر از جایی که خواهم رفت بی شک نیست، حتی پیکرم در زیر سمِّ اسبها ماوا بگیرد می روم میدان اگر هم دست این لشکر بیفتم حتم دارم دست من را مادرت زهرا بگیرد عرش و فرش آیند اگر ، خیر ست آخر پاسخ تو دست خط بابِ من از تو مگر امضا بگیرد 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ___ روزی ما سر هر سفره به نامِ حسن است تا کرم بین مقیمینِ  مَقام حسن است هرکه مجنون حسین است خودش می‌داند که حسینی شده‌ی دست امام حسن است از خرابات بقیع تا به خدا راهی نیست همت باده کشان از لب جام حسن است در جمل بین جوانان علی کاری کرد همه گفتند فقط سکه به نام حسن است گفت لایومک فقط کرببلا دیده شود همه‌ی معجزه‌ها پشت کلام حسن است صلح او صلح حسین است به زهرا سوگند  کربلایی هم اگر هست  قیام حسن است حسنی‌های حرم هول قیامت دارند کربلا دید زمین زیر لگام حسن است خیمه‌ی آل حسن حلقه‌ی انگشتر بود مسند عمه‌ی سادات خیام حسن است تا سرِ ازرق شامی و یلانش را زد قاسمش گفت که این تازه سلام حسن است 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار _ - بی قرار است و کار پیچیده چشم هایش شبیه باران است اذن میدان نمی دهد آقا بر لبش ذکر یا حسن جان است - پیش پایش سری خم آورده بوسه زد ابتدا به دست عمو ادب از چشم هاش می بارید ساقی ارباب و اوست مست عمو - از زمین چشم بر نمی دارد اشک هایش به روی گونه چکید قاصد نامه ی پدر شده است تا عمو دید..نامه را بوئید - چه نوشته است؟بسم رب العشق ای برادر!فدای تشنگی ات نیستم من عزیز جانِ حسن که دهم جان برای تشنگی ات - پسرم مثل اکبرت باشد پر و بالی بده غزال مرا قول داده برات می میرد کرده راحت دگر خیال مرا - نامه را خواند دیده گریان شد خواهر خسته را مشوش کرد چندباری حسین وقت وداع با گل باغ مجتبی غش کرد - حسن عازم شده است بر میدان تا بگیرد تقاص اکبر را به سر عمامه ی پدر دارد همرهش داشت حرز مادر را - مرگ در پیش چشم این آهو مثل قند است..مثل شهد عسل رجزی خواند و دشت شد ساکت فانا بن الحسن..امیر جمل - هر که آمد به روی خاک افتاد بچه شیر حسن چه غوغا کرد پسرانِ امیر شامی را بهر قعر درک مهیا کرد - بچه هایش شدند بازیچه هدف اصلی اش پدر باشد گفت با او که پهلوان پنبه حیف اگر بر تن تو سر باشد - ای بنازم به ناز شست حسن ضربه ای زد دوتا شد آن ملعون تا بیاید به خود چه شد،فهمید سرش از تن جدا شد آن ملعون - چند لحظه بعد اما آه دوره اش کرد لشکر کوفه شاخ شمشاد خیمه ها افتاد خاک کرب و بلا سر کوفه - مادری بود و مادری شده است قصه ی ا‌و شبیه زهرا شد چه گریزی زده به عاشورا کوچه ای بهر کشتنش وا شد - هرکه آمد عسل چشید از او غزل خیمه ها قصیده شده چشم نجمه به قد او روشن چقدر قاسمش کشیده شده - 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ___ بعدِ تو این حرمِ مرثیه‌خوان را چه‌کنم یا تنی مانده به شن‌های روان را چه‌کنم می‌وزد آهِ من و خش خش تو می‌آید اینهمه دور و برم  برگِ‌خزان را چه‌کنم نجمه دنبال تو و چشمِ تو دنبال من است آه این را چه‌کنم  وای که آن را چه‌کنم نو جوانیِ حسن ، حیف یتیمت دیدند پیش زهرا بدنی بی ضربان را چه‌کنم از عموجانِ تو تنها به لبت  جان  مانده بعد فریادِ عموجانِ تو جان را چه‌کنم تو نگفتی که جوانمرده عمویی دارم این زمین خورده ترین مرد جهان را چه‌کنم فکرم این بود عصا می‌شود اکبر که نشد بعدِ تو بعد علی قدِ کمان را چه‌کنم نامنظم زدنِ قلب مرا می‌بینی نامنظم شدنت برده توان را ، چه‌کنم پیش این قوم نگفتم که نقابت نگشا زخم چشمت چه‌کنم زخمِ زبان را چه‌کنم اینهمه نعل...در اینجای کم و...عمق زیاد گیرم این سینه شود خوب  دهان را چه‌کنم 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ___ خوب است هرعاشق قرنی داشته باشد دردست عقیق یمنی داشته باشد گرمیل به قربان شدنی داشته باشد بد نیست که معشوق « لن » ی داشته باشد این جذبه عشق است که ردکردمت اینجا ورنه پی چشمم نمی آوردمت اینجا تو فرق نداري به خدا با پسرخویش اینگونه عمو را مکشان پشت سرخویش خوب است نقابی بزنی برقمرخویش تا قوم زمینت نزند با نظرخویش آخر تو شبیه حسنی،حرز بیانداز تو یوسف صحراي منی،حرزبیانداز ماه از روي چون ماه تو وامانده دهانش زلف تو پریشان شد و دادند تکانش حق دارد عمو این همه باشد نگرانش این ازرق شامی و تمام پسرانش کوچکتر از آنند به جنگ تو بیایند گرجنگ بیایند به چنگ تو میایند زن ها چقدر موي پریشان تو کردند از بس که دعا بر تو و برجان تو کردند وقتی که نظر بر قد طوفان تو کردند... وقتی که نگه بر تو و میدان تو کردند گفتند:نبردش چه نبردي است ماشالله این طفل حسن زاده چه مردي است ماشالله بالاي فرس بودي و بانگ جرس افتاد بانگ جرس افتاد و به رویت فرس افتاد از هرطرفی بال و پرت در قفس افتاد سینه ت که صداکرد، عمو از نفس افتاد از زندگی ات آه، تو را سیرنکرده؟ چیزي وسط سینه ي تو گیرنکرده؟ میل تو به شوق آمد و ضرب المثلت کرد آئینه جنگیدن مرد جملت کرد آنقدرعسل گفتی و مثل عسلت کرد با زحمت بسیارعمویت بغلت کرد از بسکه عدو سنگ به ظرف عسلت زد اندام تو در بین عسل ریخت کش آمد دور و برت آنقدرشلوغ است که جانیست خوبی ضریح تو به این است جدا نیست برگیسوي تو خون جبین است،حنا نیست نه ...بردن این پیکر تو کار عبا نیست باید که کفن پوش بلندت بنمایم آغوش به آغوش بلندت بنمایم یک لحظه تو پاشو بنشین...جان برادر آخرچه کنم ماه جبین ...جان برادر؟ تا پا مکشی روي زمین...جان برادر از کاکل تو مانده همین؟...جان برادر جسم تو زمین است .عمو ، میرود از دست تو میروي ازدست ،عمو می رود از دست 🔸شاعر: https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
هدیه به امام حسن صلوات شور و زمینه لطمه زنی حضرت قاسم افتادی بر خاک و ز خون تری قاسم زخمیه تیرو تیغ و تبری قاسم با این جای زخمه عمیقه در پهلوت تو تصویری زنده از مادری قاسم پیرنت پاره شده می بینم دهنت پاره شده می بینم زیر تیغ و تبر و سر نیزه بدنت پاره شده می بینم وای من وای من ای حسین روی تن پاکت نعل ها گذاشتن پا نمونده از جسمه تو اثری قاسم طشتی ندارم تا برات بیارم من تو هم‌ مثل بابات خون جگری قاسم چجوری جسم تورا بردارم دوباره باید عبا بردارم این تن غرق به خون و باید از رو خاک جدا جدا بردارم وای من وای من ای حسین روی تنت کردن هروله و دیدم روی سرت ریختن چند نفری قاسم لحظه ی اخر تو به روی دامانم جون میدی و جونم رو می بری قاسم پر وبال تو رو صیاد چیده تن تو دور و برت پاچیده بمیرم که نعل مرکب قاسم بد جوری صورتت و بوسیده رضا نصابی
هدیه به امام حسن صلوات شور و زمینه لطمه زنی حضرت قاسم افتادی بر خاک و ز خون تری قاسم زخمیه تیرو تیغ و تبری قاسم با این جای زخمه عمیقه در پهلوت تو تصویری زنده از مادری قاسم پیرنت پاره شده می بینم دهنت پاره شده می بینم زیر تیغ و تبر و سر نیزه بدنت پاره شده می بینم وای من وای من ای حسین روی تن پاکت نعل ها گذاشتن پا نمونده از جسمه تو اثری قاسم طشتی ندارم تا برات بیارم من تو هم‌ مثل بابات خون جگری قاسم چجوری جسم تورا بردارم دوباره باید عبا بردارم این تن غرق به خون و باید از رو خاک جدا جدا بردارم وای من وای من ای حسین روی تنت کردن هروله و دیدم روی سرت ریختن چند نفری قاسم لحظه ی اخر تو به روی دامانم جون میدی و جونم رو می بری قاسم پر وبال تو رو صیاد چیده تن تو دور و برت پاچیده بمیرم که نعل مرکب قاسم بد جوری صورتت و بوسیده رضا نصابی
هدیه به امام حسن صلوات شور و زمینه لطمه زنی حضرت قاسم افتادی بر خاک و ز خون تری قاسم زخمیه تیرو تیغ و تبری قاسم با این جای زخمه عمیقه در پهلوت تو تصویری زنده از مادری قاسم پیرنت پاره شده می بینم دهنت پاره شده می بینم زیر تیغ و تبر و سر نیزه بدنت پاره شده می بینم وای من وای من ای حسین روی تن پاکت نعل ها گذاشتن پا نمونده از جسمه تو اثری قاسم طشتی ندارم تا برات بیارم من تو هم‌ مثل بابات خون جگری قاسم چجوری جسم تورا بردارم دوباره باید عبا بردارم این تن غرق به خون و باید از رو خاک جدا جدا بردارم وای من وای من ای حسین روی تنت کردن هروله و دیدم روی سرت ریختن چند نفری قاسم لحظه ی اخر تو به روی دامانم جون میدی و جونم رو می بری قاسم پر وبال تو رو صیاد چیده تن تو دور و برت پاچیده بمیرم که نعل مرکب قاسم بد جوری صورتت و بوسیده رضا نصابی
هدیه به امام حسن صلوات شور و زمینه لطمه زنی حضرت قاسم افتادی بر خاک و ز خون تری قاسم زخمیه تیرو تیغ و تبری قاسم با این جای زخمه عمیقه در پهلوت تو تصویری زنده از مادری قاسم پیرنت پاره شده می بینم دهنت پاره شده می بینم زیر تیغ و تبر و سر نیزه بدنت پاره شده می بینم وای من وای من ای حسین روی تن پاکت نعل ها گذاشتن پا نمونده از جسمه تو اثری قاسم طشتی ندارم تا برات بیارم من تو هم‌ مثل بابات خون جگری قاسم چجوری جسم تورا بردارم دوباره باید عبا بردارم این تن غرق به خون و باید از رو خاک جدا جدا بردارم وای من وای من ای حسین روی تنت کردن هروله و دیدم روی سرت ریختن چند نفری قاسم لحظه ی اخر تو به روی دامانم جون میدی و جونم رو می بری قاسم پر وبال تو رو صیاد چیده تن تو دور و برت پاچیده بمیرم که نعل مرکب قاسم بد جوری صورتت و بوسیده رضا نصابی
هدیه به امام حسن صلوات شور و زمینه لطمه زنی حضرت قاسم افتادی بر خاک و ز خون تری قاسم زخمیه تیرو تیغ و تبری قاسم با این جای زخمه عمیقه در پهلوت تو تصویری زنده از مادری قاسم پیرنت پاره شده می بینم دهنت پاره شده می بینم زیر تیغ و تبر و سر نیزه بدنت پاره شده می بینم وای من وای من ای حسین روی تن پاکت نعل ها گذاشتن پا نمونده از جسمه تو اثری قاسم طشتی ندارم تا برات بیارم من تو هم‌ مثل بابات خون جگری قاسم چجوری جسم تورا بردارم دوباره باید عبا بردارم این تن غرق به خون و باید از رو خاک جدا جدا بردارم وای من وای من ای حسین روی تنت کردن هروله و دیدم روی سرت ریختن چند نفری قاسم لحظه ی اخر تو به روی دامانم جون میدی و جونم رو می بری قاسم پر وبال تو رو صیاد چیده تن تو دور و برت پاچیده بمیرم که نعل مرکب قاسم بد جوری صورتت و بوسیده رضا نصابی
🏴 اشعار =========================== سنگ‌ها بر سرِ تو مرثیه خوانی کردند نیزه‌ها زار زدند اشک فشانی کردند فصلِ خندیدنِ تو بود نه گُل چیدنِ باد چهره‌ات را چقدر زود خزانی کردند نجمه در خیمه رویِ دامن زینب اُفتاد عمه را اینهمه زخمِ تو کمانی کردند پا مکش روی زمین ، جان به لبم آورده آنچه با روی تو نامردمِ جانی کردند تا که دیدند یتیم حسنی خندیدند دوره کردند و چه بد سنگ پرانی کردند هرچه کردند حریفت نشدند و آخر تشنگی و نظر و نیزه تبانی کردند خوب پیداست از این وضعِ بهم ریخته‌ات اسب‌ها رد شده و سینه‌تکانی کردند 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار =========================== تا لاله‌گون شود کفنم بیشتر زدند از قصد، روی زخم تنم بیشتر زدند قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود گفتم که زاده‌ی حسنم بیشتر زدند این ضربه‌ها تلافی بدر و حنین بود گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند از جنس شیشه بود مگر استخوان من؟! دیدند خوب می‌شِکَنم بیشتر زدند می‌خواستند از نظر عمق زخم‌ها پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند تا از گلم گلاب غلیظی در آوردند با نعل تازه بر بدنم بیشتر زدند دیدند پا ز درد روی خاک می‌کِشم در حال دست و پا زدنم بیشتر زدند 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار =========================== پا بر زمین مکوب عمو در کنار توست این سرو قد خمیده که دار و ندار توست ای ماه سیزده شبه‌‌ی دشت کربلا ماه شب چهاردهم بی قرار توست دل بردن از امام و سراپا عسل شدن این کار، کار بی هنران نیست، کار توست ای جان فدای نغمه‌‌ی ” إن تُنکرونی ”ات  هر کس شهید عشق شود از تبار توست ” لا تَجزعی ” بخوان و برو تا خود بهشت وقتی بهشت این همه چشم انتظار توست من فکر می‌کنم که خدا از در بهشت هرچه کلید ساخته در اختیار توست ** دارد زره به قامت تو گریه می‌کند حتی کلاهخود تو هم داغدار توست حتی به بند کفش تو باید دخیل بست این بندِ باز مانده گره، یادگار توست قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند این تکه‌های تن، سند افتخار توست در کربلا ضریح برایت نساختند در سینه‌های مردم عاشق مزار توست 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار =========================== نیزه پس از نیزه میان پیکرش بود خنجر پس از خنجر میان حنجرش بود این سو حسین‌بن‌علی خون گریه می‌کرد آن سو عزادار عزایش مادرش بود آن‌گاه که بر پهلویش می‌خورد نیزه تصویر زهرا پیش چشمان ترش بود بی شک میان جسم او راهی نمی‌یافت شمشیر اگر از معرفت چیزی سرش بود قاسم به زیر دست و پای یک سپاه و شمر لعین مشغول مدح لشکرش بود با این همه سختی، خدا را شکر در دشت تنها نبود و شاه بالای سرش بود 🔸شاعر: ===================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار =========================== آمدم محضر تو سر پایین... سر کنم محضر پدر پایین حَسَن قافله منم امروز پرچمم را عمو نبر پایین! چون‌که آورده نامه از حسنت... فطرس آورده بال و پَر پایین پدرم مات جنگ من شده است... از بهشت آمده خبر پایین روی مرکب منم که با جگرم نیست یک مرد با جگر پایین قاسم بن الحسن به بالا رفت ازرق و چند تا پسر پایین سنگ اول به گوش من می‌گفت... برو از مرکبت دگر پایین نیزه‌ای رفت بین دنده‌ی من رفتم از اسب با کمر پایین بیشتر می‌زدند بر دهنم بدنم رفت هرقدَر پایین زخم خوردم ز صد نفر بالا مشت خوردم ز صد نفر پایین زیر سم‌ها منم که جاماندم تو بیانداز یک نظر پایین خواستی تا مرا بلند کنی رفت پاهای این پسر پایین بدنم ریخت بین دستانت آمد از شاخه‌ات ثمر پایین بین خیمه تو بر سر مایی من و اکبر، دوتا گهر پایین! 🔸شاعر: ===================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار =========================== رکاب از پا عقب مانده چه کراری، عجب گامی بلرزان تیغ خود را تا بلرزد ازرق شامی پیاپی چون جمل دشمن تو را سر می‌دهد ناله دوباره دهر می‌بیند حسن را سیزده ساله دو نیم از برق تیغت شد جیوشُ الإنسِ و الجِنَّه که جدت بود یا قاسم قَسیمُ النارِ و الجَنَّه به برق تیغ بُرّانت نشان کن هرچه جوشن را بدین رأیت که می‌بینم درآور کفر دشمن را شباهت تا به آنجایی که در رزم تو سرتاسر فلک فریاد می‌دارد علی اکبر...علی اکبر به بازو نامه‌ای داری اگر ضرب تو سنگین است بگو باز از لب تشنه که طعم مرگ شیرین است کسی از خیمه سمت تو به حال اضطراب آمد چنان شد قامتت آخر که پایت تا رکاب آمد 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار ====================== ابناءِ مجتبی همه بر این عقیده‌اند ما را برایِ یاریِ تو آفریده‌اند پیش از ازل به نامِ تو ما را خریده‌اند از باغِ لاله غنچه برایِ تو چیده‌اند اصلاً برایِ کشته شدن برگزیده‌اند جز نامِ تو نبُردم و آوازه‌ام نشد چیزی به جز غمِ تو غمِ تازه‌ام نشد غیر از لباس و جامه که شیرازه‌ام نشد... غصه نخور اگر زره اندازه‌ام نشد عمامه بینِ خیمه برایم بریده‌اند از خیمه تا کنارِ من آقا شتاب کن حالا که من فِتاده‌ام از پا شتاب کن مشکل شده‌ست کارِ من اینجا شتاب کن تا ننگری مقطع الاعضا شتاب کن این‌ها سواره بر سرِ جسمم رسیده‌اند نایی نمانده در نفسم بینِ صحبتم از حد گذشته کارِ من و این مصیبتم از راهِ دور گرکه ندیدی چه حالتم... یا سنگ می‌خورد به لبم یا به صورتم با هر طریق، خونِ مرا هم مکیده‌اند جانا بیا که خانه‌ام اینجا خراب شد خُرده حسابِ جنگِ جمل هم حساب شد از خون، تمامِ دور و برِ من خضاب شد در زیرِ دست و پا بدنم آسیاب شد با سُمِّ اسب، قدِ مرا هم کشیده‌اند شد گرد و خاک و در نظرم مثلِ مِه شده پیچیده پیکر من و همچون گره شده دریایِ زخم، این بدنِ بی زره شده یک استخوان نمانده مگر اینکه لِه شده جمعی به چکمه طعمِ عسل را چشیده‌اند یک دم بیا به معرکه در جستجویِ من قاتل نشسته پیشِ سرم رو به رویِ من با چنگ می‌زند به سر و روی و مویِ من خنجر رسیده بر لب و زیرِ گلویِ من جشنی گرفته‌اند و زِ رویم پریده‌اند 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار =========================== از خیمه بیرون آمده آیینه‌ی قرص قمر شیری به میدان می‌زند مستانه و شوریده سر قلب حرم، قلب عمو، قلب همه دنبال او او غرق در عشق عمو و مست از جام عمو با اِنْ یَکاد عمه شد راهی به میدان این پسر در ترس چشم کوفیان، تمثال حیدر را نگر ابرو گره کرده است فرزند مُعِزُ المؤمنین از هیبت این نوجوان، لرزید ارکان زمین گویا مهیا گشته تا برپا نماید محشری با ذوالفقار حیدر و رزم علیِ اکبری فریاد زد: ان تَنکرونی، این منم ابن الحسن فرزند پاک مرتضی، سِبطُ النَّبیِّ المؤتَمَن شمشیر می‌چرخاند آقا زاده‌ی شیر جمل زهره درید ابروش از یک لشکر هفتاد یل با رزم داده خاتمه هر قال را، هر قیل را از خون دشمن ساخته، صدها فرات و نیل را می‌شد شنید از غرش او صور اسرافیل را فریادهای ممتد تکبیر جبرائیل را دیدند اهل عرش از رزم علی تمثیل را ردّ عرق بر روی پیشانی عزرائیل را آیات خشم مرتضی تفسیر شد در کربلا طرز نبرد مجتبی تکثیر شد در کربلا پاشیده شد شیرازه‌ی کل سپاه از هیبتش پاشیده شد قلب یلان از صولت و از شوکتش در قبضه دارد جنگ را همچون عقابی تیزپر فریاد سر داده عدو: این المفر؟ این المفر؟ طوفان شده از غرش این شرزه‌شیرِ مجتبی با هر هجومش می‌شود سرها معلق در هوا دشمن حریف او نمی‌شد در نبرد تن به تن یکبار دیگر کوچه و ... این‌بار فرزند حسن از هر طرف سنگی به سوی قامتش پرتاب شد آنقدر در شهد عسل غلطید تا بی تاب شد یک بار دیگر دوره‌کردن‌هایشان شد دردسر در های‌و‌هویِ تیغ‌ها تکرار شد شق القمر از روی زین افتاد، قلب مادرش آتش گرفت از هُرم نعل اسب‌هاشان، پیکرش آتش گرفت گویا مدینه باز هم تکرار شد در کربلا تا درد سینه باز هم تکرار شد در کربلا 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار =========================== همه‌ی عزت دنیای حسین است حسن به خداوند مسیحای حسین است حسن بی حسن سوی حسینش بروی باخته‌ای جان من! صاحب امضای حسین است حسن این حسن کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست؟ برترین اسم‌ به لب‌های حسین است حسن هرکسی گفت حسین، از برکات حسن است تا ابد پرچم بالای حسین است حسن بنویسید که آقای جهان است حسین بنویسید که آقای حسین است حسن زیر قبه همه گفتیم الهی به حسن باب حاجات گداهای حسین است حسن همه در کرببلایند، حسین رفته بقیع چه عجب؟! جنت اعلای حسین است حسن او علی اکبر اگر داد، حسن قاسم داد در بلا هم شده، هم پای حسین است حسن بعد او خنده ندیدند به لب‌های حسین آی مردم غم عظمای حسین است حسن 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
🏴 اشعار =========================== روی ضریحت می‌گذارم تا سرم را انگار در آغوش خود دارم حرم را با گریه آمد هرکسی با خنده برگشت فهمیدم اینجا معنی جود و کرم را با دست خالی آمدم چیزی ندارم آورده‌ام با خود فقط چشم ترم را من رو به روی گنبد تو نذر کردم تنها النگوهای دست مادرم را مثل کبوتر های صحنت پهن کردم در زیر پای زائران بال و پرم را حالا که دقت میکنم صحنی نداری هرچند میگردم همه‌ دور و برم را با این خیالات دلم جای ضریحت باید به روی خاک بگذارم سرم را 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————