#شهادت_امام_حسن_عسکری
#نذر_ولایتعهدی_امام_زمان
بنشسته به درگاهِ تو ماتم زده خورشید
در فکرِ طلوع است و یا قصه ی تبعید
تقدیر و قضا بعدِ تو اینگونه رقم خورد
او بزمِ عزا گیرد و یا مائده ی عید
کورانِ زمین تاب ندارند ببینند
اینگونه جهان شعشعه ی نورِ تو تابید
تو آمدی و تا که دِگر گم نشود عشق
لبریز شود جانِ جهان از مَیِ توحید
این صبحِ امیدِ تو و یا شامِ غمِ توست
باید به کدام حالِ شما گریه و خندید؟!
از اشکِ غروب و تبِ شب های تو پیداست
تقدیرِ زمین بعدِ تو غم باشد و تهدید
پروانه ی روحِ تو کجا طاقتِ هجران
آن ناله ی فقدانِ تو را آه! که فهمید
این صبر و رضا شیوه ی اجدادِ تو بوده است
هرگز به دلت پاره نشد رشته ی امید
بر بی کسی ات عالم و آدم همه گریان؛
صد قرن زمین اشک فشان دورِ تو چرخید
گل تشنه، چمن تشنه، که تا کی تو بیایی
باید دگر از ردِ قدم های تو پرسید
در چهره ی گل خنده دِگر نیست کجایی؟
انگار زمین مرده و عمریست نبارید
ماندیم پُر از بارِ فراق و غمِ هجران
هی جمعه به جمعه شده این فاصله تمدید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
اجرا: کربلایی مجید منصوری
#هستی_محرابی
@rozeneshinan