eitaa logo
درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
522 ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
1.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قول میدم اگه ورق برگرده و علی‌ام نمیره. جوری لالایی بخونم حرمله‌ام گریه‌اش بگیره😭
📜اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ كَثِّرْ عِدَّتَهُمْ ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُمْ ، وَ احْرُسْ حَوْزَتَهُمْ ، وَ امْنَعْ حَوْمَتَهُمْ ، وَ أَلِّفْ جَمْعَهُمْ ، وَ دَبِّرْ أَمْرَهُمْ ، وَ وَاتِرْ بَيْنَ مِيَرِهِمْ ، وَ تَوَحَّدْ بِكِفَايَةِ مُؤَنِهِمْ ، وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِي الْمَكْرِ . 🤲خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و تعدادشان را بیافزا و سلاحشان را تیز و برّا کن و اطراف و جوانبشان را محکم و نفوذناپذیر ساز و جمعشان را به هم پیوند ده و کارشان را رو به راه کن و آذوقه آنان را پی‌درپی برسان و سختی‌هایشان را به تنهایی کارساز باش و به یاری خود نیرومندشان ساز و به شکیبایی مددشان ده و آنان را در چاره‌جویی، دقّت نظر عنایت کن. 📚فرازی از دعای ۲۷ صحیفه سجادیه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿۱﴾ وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿۲﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا ﴿۳﴾ دوستان هرچقدر می توانیدسوره نصررا بخوانید کوتاهی نکنید نشرررر بدهید مامی توانیم با مدد گرفتن از خدا کمک بزرگی به جبهه حق ومردم ستم دیده ومظلوم غزه کنیم
از ایستادن، آسمان خسته نخواهد شد راهی که با خون باز شد، بسته نخواهد شد ای گرگ‌ها! مردِ نبردِ تَن‌به‌تَن باشید شیر آمده، آماده‌ی جان باختن باشید ما‌ نان ز دست دشمن حیدر نمی‌گیریم ما مرد میدانیم، در بستر نمی‌میریم حس می‌کنم روی سر خود، دست قائم را باید بگیریم انتقام حاج قاسم را آخر زمین از نور حق آکنده خواهد شد دندان لقِ باطل آخر کنده خواهد شد ای آسمان! خون‌خواهیِ هابیل نزدیک است شب‌های نابودی اسرائیل نزدیک است... 🔸شاعر:        ====================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان⬆️
برای دخترکان مظلوم فلسطینی نشسته بود ... نگاهش به شاخه‌ی زیتون وَ زلف‌هاش که از روسری زده بیرون نگاه کرد به رقص جنون جاده و برگ به پیچ و تاب درختانِ سبز و گوناگون نگاه کرد به ابر و به آسمان بلند به بال‌های پرستوی عاشقِ مجنون نگاه کرد به چشم عروسکش خیره نگاه کرد به چشمان آبیِ افسون ... کمی که دست به موهای فِرفِریش کشید شروع کرد سخن ... از شرارت صهیون شروع قصه‌‌ی تلخی به لهجه‌ای شیرین به نظم و نثر، ولی با روایتی محزون وَ نابرابری جنگ سخت تَن با بمب وَ داغ‌ها که شدند از ستاره‌ها افزون خیال کرد که بوی طعام می‌آید ولی ز خانه‌یشان بوی دود و خاک ... وَ خون @rozeneshinan