#قطعه
در ولادت حضرت رسول اکرم (ص)
خاتم پیغمبران کاندر شب مولود او
بس عجایب آشکارا شد، به چشم شیخ و شاب
هر چه در بتخانه ها بود بر خاک اوفتاد
از پی تعظیم ذات پاک آن، عالی جناب
سر به سر بتها به پای خویش، از کعبه برون
آمدند و روی بنهادند، بر روی تراب
گشت در محرابها بنوشته در هر صومعه
که رسول هاشمی، بیرون خرامید از حجاب
شد بلند از کعبه آوازی، که ای آل قریش
شاهد مقصودتان، برداشت از صورت نقاب
گشت بر بالای مکه، لکه ی ابری پدید
پس فرو بارید، از وی، زعفران و مشک ناب
سرخ قندیلی، که بی روغن بدی روشن، مدام
جبرئیل آویخت، بیت الله اعظم را به باب
آشکارا گشت نوری از حجاز و منتشر
شد به شرق و غرب عالم، چون شعاع آفتاب
خانه ای باقی نماند از اهل ایمان، کاندر او
پرتویی ظاهر نشد، از نور آن کامل، نصاب
چار رأیت جبرئیل آورد و از فردوس کرد
چار جا را از برای، نصب آنها انتخاب
کوه قاف، بیت المقدس، بوقبیس و کعبه بود
آن همایون چار جا والله أعلم، بالصواب
جنت فردوس را بستند آئین، حوریان
وز حنای عیش بنمودند، دست و پا خضاب
حوض کوثر نهرها بیرون فکند از خرمی
در بهشت جاودان آمد، چو أندر اضطراب
قصرها آن شب بنا کردند، از یاقوت سرخ
زان سپس دادندشان، بر آن ولادت، انتساب
آب ازرئد سماوه، باز جوشیدن گرفت
خشک شد دریاچه ی ساوه، به مانند، سراب
شد به ملک فارس در آتشکده آتش، خموش
چارده شرفه بشد، از طاق نوشیروان، خراب
از ملائک استراق سمع ممنوع، آمدند
بر شیاطین زآسمان بارید، بس تیر شهاب
اختران خویش را از کثرت عشرت نثار
بر زمین کرد آسمان مانند لوءلوءیی خوشاب
کوهها گشتند خاضع، پیش کوه بوقبیس
تهنیت گفتند او را بی شمار و بی حساب
بارها کردند تقدیس خداوند غفور
از پی عیش ظهور آن رسول، مستطاب
زیر نام او به هر انجیل و تورات و زبور
گشت پیدا قطره ی خونی، چو یاقوت مذاب
از ظهور او خبر دادند زرقا و سطیح
با وجود آنکه خصم او بدند، أندر غیاب
پادشاهان لال گشتند و نگون شد تختشان
لیک یکسر بی خبر بودند، از این انقلاب
أندر آن فرخ شب جان پرور چون روز دید
موبدی از موبدان دین زردشتی، به خواب
استران صعب چندی که بگسسته مهار
می کشانیدند، اسبان عرب را با شتاب
تا که از دجله گذشتند و پراکنده شدند
در بلدهای عرب، بی زین و افسار و رکاب
با چنین جاه و جلال، آن در دریای جمال
کز رخش میکرد مهر خاوری، نور اکتساب
بی حد است آن ظلمها کز سالخوردان جهان
آن زمان خردسالی، دید تا عهد شباب
گاه آتش، گاه خاکستر، به سر از بام و در
ریختندی از جفایش، در ذُهاب و در ایاب
«اختر طوسی» بنالد از غم آن شه مدام
تا شود از لطف، او را شافع یوم الحساب
مرحوم اختر طوسی
@rozeneshinan
#قطعه امام حسین(ع)
,
, من در آغوشِ مادرم بودم
, مادرم گریه در عذایت کرد
,
, چه قَدَر آش و چای و شیرینی
, نذرِ جشنت و روضههایت کرد
,
, با همینها مرا بزرگم کرد
, و مرا مست و مبتلایت کرد
,
, درسِ آزادگی به من آموخت
, قلبِ من را پر از هوایت کرد
,
, آرزوی زیارتت به دلم
, همه دم این گدا صدایت کرد
,
,
, #محمدجواد_بوستانی
,