eitaa logo
درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
522 ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه خوب عاشقی دارد به پایان می رسد لحظه‌ی تودیع مهماندار و مهمان می رسد آسمان چشم های عاشقان ابری شده مثل این سی شب دوباره بوی باران می رسد پشت پایش از دو چشمم رودی از خون می رود از هراس دوری اش دارد به لب جان می رسد گوئیا دیروز بود این سفره را انداختند طرفة العینی گذشت و وقت هجران می رسد با مجیر و با ابو حمزه چه حالی داشتیم زود دارد افتتاح ما به پایان می رسد بی سر و پا آمدم ، حالا سراپا ثروتم آری آری بر فقیران لطف سلطان می رسد مثل من بی آبرویی را به کویش راه داد این فقط از خلق نیکوی کریمان می رسد آنقَدَر بخشید از خیل گناه آلوده گان تا که آوای فغان از بند شیطان می رسد تا به قدر ذره ای مژگان من نمناک شد دیدم از دریای رحمت موج غفران می رسد تا که گفتم "بالحسین،العفو" ، دستم را گرفت لطف او بر ما پس از ذکر "حسین جان" می رسد هرشب اینجا پا به پای ما خدا هم روضه خواند ناله ی واویلتا از عرش رحمان می رسد ** در میان نهری از خون، جان زینب بی سلاح چکمه پوشی سنگ دل با تیغ برّان می رسد خواهرش بالای تل دارد تماشا می کند مادرش با قدّ خم ، موی پریشان می رسد کاش می شد زودتر از کربلا دورش کنند دارد از صحرا صدای نعل اسبان می رسد عطر سیب پیکرش گودال را پر کرد و بعد بویی از پیراهن یوسف به کنعان می رسد وعده ی ما اربعین ، پای پیاده از نجف کربلا آغوش خود بگشا که مهمان می رسد 🔸شاعر: درگاه شاعران روضه نشینان 👇 https://eitaa.com/rozeneshinan
✅اشعار ______________________ ماندن پروانه در حجم قفس ها مشکل است  مأمن موج خروشان گشته تنها ساحل است  در مرام عاشقی اول قدم سر دادن است  گر چه این تحفه به درگاه عمو ناقابل است  وقت جانبازی شده باید که جانبازش شوم  غفلت از دلدار کار مردمان کاهل است  زاده ی شیر جمل باید که شیدایی کند  عمه جان رنجه نشو، این حرفها حرف دل است  عمه جان یک عده وحشی دور او حلقه زدند  وای عمه، گیسویش در مشت های قاتل است  می روم تا بیش از این ها حرمتش را نشکنند  چکمه پوش بی حیا از شأن قرآن غافل است  بی حیا، یابن الدّعی کم نیزه بر رویش بزن  صورتش بهر رسول الله ماه کامل است  فکر کرده می گذارم با سنان نهرش کند  دست های کوچکم بهر امام حائل است  خوب شد رفتم نمی بینم که دیگر بعد از این  قسمت ناموس حیدر ناقه ی بی محمل است  خوب شد رفتم نمی بینم که دیگر بعد از این  کاروان عشق را در کنج ویران منزل است  🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅اشعار ______________________ ماندن پروانه در حجم قفس ها مشکل است  مأمن موج خروشان گشته تنها ساحل است  در مرام عاشقی اول قدم سر دادن است  گر چه این تحفه به درگاه عمو ناقابل است  وقت جانبازی شده باید که جانبازش شوم  غفلت از دلدار کار مردمان کاهل است  زاده ی شیر جمل باید که شیدایی کند  عمه جان رنجه نشو، این حرفها حرف دل است  عمه جان یک عده وحشی دور او حلقه زدند  وای عمه، گیسویش در مشت های قاتل است  می روم تا بیش از این ها حرمتش را نشکنند  چکمه پوش بی حیا از شأن قرآن غافل است  بی حیا، یابن الدّعی کم نیزه بر رویش بزن  صورتش بهر رسول الله ماه کامل است  فکر کرده می گذارم با سنان نهرش کند  دست های کوچکم بهر امام حائل است  خوب شد رفتم نمی بینم که دیگر بعد از این  قسمت ناموس حیدر ناقه ی بی محمل است  خوب شد رفتم نمی بینم که دیگر بعد از این  کاروان عشق را در کنج ویران منزل است  🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅اشعار ______________________ ماندن پروانه در حجم قفس ها مشکل است  مأمن موج خروشان گشته تنها ساحل است  در مرام عاشقی اول قدم سر دادن است  گر چه این تحفه به درگاه عمو ناقابل است  وقت جانبازی شده باید که جانبازش شوم  غفلت از دلدار کار مردمان کاهل است  زاده ی شیر جمل باید که شیدایی کند  عمه جان رنجه نشو، این حرفها حرف دل است  عمه جان یک عده وحشی دور او حلقه زدند  وای عمه، گیسویش در مشت های قاتل است  می روم تا بیش از این ها حرمتش را نشکنند  چکمه پوش بی حیا از شأن قرآن غافل است  بی حیا، یابن الدّعی کم نیزه بر رویش بزن  صورتش بهر رسول الله ماه کامل است  فکر کرده می گذارم با سنان نهرش کند  دست های کوچکم بهر امام حائل است  خوب شد رفتم نمی بینم که دیگر بعد از این  قسمت ناموس حیدر ناقه ی بی محمل است  خوب شد رفتم نمی بینم که دیگر بعد از این  کاروان عشق را در کنج ویران منزل است  🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
 ای از سـفر برگشـته بابا، پیکرت کو؟  سـیمرغ قاف عاشـقی بال و پرت کو؟  بـر روی شــاخ نیـزه ها گل کرده بودی  حـالا که پـائین آمدی برگ و برت کو؟  از من نمی پرسی چه شد این چند روزه؟  از من نمی پرسی نشـاط دخترت کو؟  آوای قـــرآن خـواندنت لالای ام بود  قربان قرآن خواندن تو، حنجرت کو؟  لب های من مثـل لبت دارد ترک ها  با این لب عطشان بگو آب آورت کو؟  کاری ندارم که چه شد موی سر من  اما بگو بـابـای من موی ســرت کو؟  می گفت عمه با عمامه رفته بودی  حـالا بگو عمـامه ی پیغمبــرت کو؟  بـابـا ، سراغ از گوشـوار من نگیری!  من از تو پرسیدم مگر انگشترت کو؟  این چند روزه هر کسی سوی من آمد  فریاد می زد خارجی پس زیورت کو؟  بعد از غروب واقعه همبـازی ام نیست  خیلی دلم تنگش شده، پس اصغرت کو؟  آن شب که افتادم ز نـاقه بر روی خاک  حوریه ای دیدم شبیـه مادرت، کو (که او)  با گوشه ی چادر برایم روسری ساخت  می گفت ای دردانه ی من، معجرت کو ؟  دیگر بس است این غصه ها آخر ندارد  من را ببــر، گــر چه کبــوتر پر ندارد 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🏴 اشعار ======================== هر چه از روز واقعه می‌رفت دل عاشق به شور می‌افتاد داشت کم‌کم غروب می‌آمد داشت از عشق دور می‌افتاد یک به یک جمع عاشقان را دید که چگونه پی لقا رفتند مثل پروانه‌ها، پرستوها بهر دیدار با خدا رفتند با خودش زیر لب سخن می‌گفت: خیمه‌ها خالی از دلاورهاست نوبتی هم اگر حساب کند نوبت انقلاب خواهرهاست در یم عاشقی شناور شد دل خود را به موج دریا زد هر چه از عشق می‌رسد نیکوست رفت مجنون و رو به لیلا زد به کمر بست جوشن خود را مثل مـادر حماسه بر پا کرد رفت و استاد در برابر شاه با فغان استغاثه بر پا کرد؛ ای سلیمان به درگه کرمت سینه‌ای پر ز آه آوردم گرچه مورم، به پیشگاه شما بر سر دوش، کاه آوردم ای که بر دیگران نظــر داری خاطرت هست خواهری داری؟ خاطرت هست کنج این خیمه وارث آه مادری داری؟ پیش این چشم‌های خیره به ما دوست دارم که رو سفید شوم بنت و اُخت شهیدم و حالا پیش تو مادر شهید شوم زِینِ أب هستم و جگر دارم تا سر جان تو را هوادارم عاشقی را تمام خواهم کرد جای یک تیغ، من دو تا دارم این دو تا پیش‌کش که می‌بینی هدیه‌ی من به انقلاب توأند جای جامه به تن کفن کردند تا بدانی در التهاب توأند بهر زینب اگر پسر هستند هر دو تا بهر تو سپر هستند هر دو شاگرد درس عباسند اهل رزمیدن و خطر هستند لب خود تر کن و تماشا کن رزم این بچه‌شیرهایم را پیششان یا علی بگو و ببین غیرت این دلیرهایم را دست رد کم بزن به سینه‌ی من کاسه‌ی صبر من سرآمده است رمز فتح دل تو دست من است نوبت ذکر مادر آمده است... دست رد می‌زنی به سینه‌ی من؟ سینه و میخ در که یادت هست! قصد داری که بگذری از من؟ سیلی در گذر که یادت هست! روضه خواند و گرفت حاجت خویش وه که این زن چه باوری دارد همه گفتند خوش به حال حسین! چه وفادارخواهـری دارد ...با همان اسم رمز یا زهرا سوی جبهه شتاب می‌کردند در دل بی‌قرار مادرشان گوئیا قند آب می‌کردند 🔸شاعر: ====================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————