eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
385 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از ایستادن، آسمان خسته نخواهد شد راهی که با خون باز شد، بسته نخواهد شد ای گرگ‌ها! مردِ نبردِ تَن‌به‌تَن باشید شیر آمده، آماده‌ی جان باختن باشید ما‌ نان ز دست دشمن حیدر نمی‌گیریم ما مرد میدانیم، در بستر نمی‌میریم حس می‌کنم روی سر خود، دست قائم را باید بگیریم انتقام حاج قاسم را آخر زمین از نور حق آکنده خواهد شد دندان لقِ باطل آخر کنده خواهد شد ای آسمان! خون‌خواهیِ هابیل نزدیک است شب‌های نابودی اسرائیل نزدیک است... 🔸شاعر:        ====================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان⬆️
@rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان⬆️
هدایت شده از تبلیغات (ثبت بنر)
✅ کلاس ✅ ویژه ی ✅ زیر نظر استاد ✅ تماس جهت ثبت نام۰۹۱۸۶۳۱۶۳۸۳
4_5877410045880174099.mp3
2.01M
🍃🌷﷽🌷🍃(غلام قنبرم): ♻️♻️♻️♻️ شب شبه شوره شادی مون جوره اسمون مدینه باز  مَطلعه نوره سرود هرلب مُد شد از امشب مدد مدد عشق حسین حضرت زینب(س) اومد به زهرا نور عین اومد شریکه الحسین(ع) امشب بگیر ازین بی بی برات بین الحرمین صل علیکِ حضرته رینب کبری(س) ♻️➖➖➖➖♻️ ✅بنددوم شب میلاده دلامون شاده خدا به مرتضی بازم فاطمه داده عصمت صغری ثانیِ زهرا (س) اومد به دنیا حضرت زینب کبری (س) ♻️ روح مناجات اومده تفسیر ایات اومده مژده بدین به نوکرا عمه ی سادات اومده ♻️ صل علیکِ حضرته رینب کبری)س) ♻️➖➖➖➖➖♻️ ✅بندسوم تابش خورشید معنیِ توحید جلوه ی زهرا رو می شه تو نگاهت دید ♻️ چشمه ی زمزم  بارش نم نم سیدتی یازینبا  رولبم هر دم ♻️ تویی که زهرا صولتی   قیامتی شهامتی هرچیزی پایانی داره تویی که بی نهایتی ♻️ صل علیکِ حضرته رینب کبری(س) 💠💠5⃣5⃣4⃣💠💠 ♻️➖➖➖➖➖♻️
4_5789754470652970926.mp3
3.64M
‍ هدیه به حضرت زینب صلوات سرود ولادت حضرت زینب شعر رضا نصابی به نفس حاج منصور پورشیخ زینب اسم تو رو من‌ رو موج دریا می نویسم زینب اسم تورو من  بالای ا برا می نویسم زینب اسم تورو من با خط زیبا می نوسیم زینب کرده به خدا نام تو عالم رو مسخر. زینب تو هستی برای کشتی کربلا لنگر زینب با صبر علی صبر تو گردیده برابر به عالم اموزگا ر ی زینب بانوی با اقتداری زینب کربلارو شهریاری زینب مدد    مدد   مدد   یا عقیله زینب بوی خوش جنت می وزه از حرم تو زینب هر چی که به ما می رسه هست از کرم تو زینب زنده شده دینه خدا پای علم تو زینب کوثر هستی و  پروده ی دامنه کوثر زینب وقت خطبه خوانی هستی تو ثانیه حیدر زینب ای زینت شونه ی علی فاتح خیبر تو جلوه ی بی کرانی زینب به تنه ارباب تو جانی زینب عمه ی صاحب الزمانی زینب مدد     مدد    مدد یا عقیله رضا نصابی @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان⬆️
شمسِ حجاب کبریا زینب است تجلی شرم و حیا زینب است روح مناجات و دعا زینب است شأن نزول إنّما زینب است فاطمه‌ی کرببلا زینب است دوای درد بی دوا زینب است ای نفس حضرت ختمی مآب دختر آسمانی بوتراب در صدف بحر وفا دُرّ ناب روی تو حسرت دل آفتاب موی تو شب ندیده حتی به خواب مصحف مستور خدا زینب است شب که به امید سحر آرمید صدای تکبیر فلک را شنید شب‌زده‌گان! نسیم رحمت وزید دوباره شمسِ روی حیدر دمید آینه‌ای به دست زهرا رسید فاطمه‌ی علی‌نما زینب است دانه تسبیح تو شمس ضحی چادر تو، پرچم حجب و حیا به زیر سایه‌ی تو عرش خدا نُه فلک از خاک رهت شد بنا خانه‌ی تو مطاف ارض و سما کعبه‌ی سیار خدا زینب است بیا و جلوه‌ی پیمبر ببین شیرزنی چون یل خیبر ببین ادامه‌ی سوره کوثر ببین حَسن حَسن نیز مکرر ببین دوباره یک حسینِ دیگر ببین پنج تنِ زیر کسا زینب است آمدی ای جان جهان حسین! آمدی ای روح و روان حسین! آمدی ای دل نگران حسین! جان حسین جان تو جان حسین آمدی و زد ضربان حسین حسین مروه و صفا زینب است شمس، چراغ در این خانه‌ات ماه، غبار در کاشانه‌ات ارض و سما گر شده پروانه‌ات  یافته این گونه شفاخانه‌ات تهمت عقل است به دیوانه‌ات دوای ما نعره‌ی یا زینب است هیبت روی تو سرا پا علی فاطمه‌ای به شکل مولا علی نیست کسی مثل تو، الا علی می‌وزد از نطق تو هرجا علی لعن علی عدوک یا علی کوری چشم خصم با زینب است کرببلا دیده که پیغمبری فاطمه‌ای و یک تنه لشگری فاتح هر رزم چنان حیدری نیست اگر چه مثل تو خواهری حسین را برادر دیگری حسن به دشت کربلا زینب است  پلک بزن شام و سحر خلق کن چشم بچرخان و قمر خلق کن حماسه‌ای بار دگر خلق کن به بانگ اسکوتو جگر خلق کن خطبه بخوان تیغ دو سر خلق کن آیینه‌دار مرتضی زینب است گرمی عشق و هُرم این تب یکی‌ست تا به سحر مسیر هر شب یکی‌ست هر چه نوشتیم مرکب یکی‌ست چنان که نام خالق و رب یکی‌ست نام حسین و نام زینب یکی‌ست جانِ میانِ هر دوتا زینب است روز قیامت که جهان مضطر است بی سر و سامان صف محشر است عرصه‌ی حشر  از نم گریه، تر است هر که خودش مانده و بی یاور است غم نخورد آن که تورا نوکر است  سایه‌ی روی سر ما زینب است در کف تو چرخ چو دستاس بود با نفست دهر پُر از یاس بود خاک رهت گوهر و الماس بود بس که به اکرام تو حساس بود پله‌ی منبر تو عباس بود ستون خیمه‌ی سما زینب است سیل کرم لحظه‌ی باریدنت گُل بکشد منت گل چیدنت یاس در آرزوی بوییدنت هیچ گلی ندیده خندیدنت مگر به لحظه‌ی حسین دیدنت حسین را چهره‌گشا زینب است از نگهت نور خدا منجلی هرچه خدا خواست تو گفتی بلی هیبت تو قصه‌ی هر محفلی خواست که غم دست تو بندد ولی غم که بُوَد در بر دخت علی حیدر صحرای بلا زینب است آمده بر جنگ تو غم از الست کرببلا  غم به بلا داد دست جنگ تورا حق به تماشا نشست قامت تو قامت غم را شکست دخت علی را تنوان دست بست فصلِ خطاب خطبه‌ها زینب است 🔸شاعر: ====================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان⬆️
از گوشه ی چشمی که بزرگی بنماید ذهنم به نظر گوهر مضمون بسراید اشک قلم از گوشهء چشمان ورق ریخت تا جوهر این شعر ز خون جگر آید نه مریم و نه آسیه،نه هاجر و حوا در آنچه که زینب محکش خورد نپاید مثل حسنین و علی و خویش و خدیجه است جز فاطمه کس دختر اینگونه نزاید جوشانده و می نیست که مستش شدم، این ظرف آشی است که با دست خودش هم زده شاید   کی کار کویر است که از آب بگوید زینب فقط آن است که ارباب بگوید   یک پارچه اشک است و مطّهرتر از این نیست دیپاچه ی نور است و منوّرتر از این نیست گفتند که دختر شده اما همه دیدند شش سال دگر بانویِ مادرتر از این نیست در کوفه همینکه به روی ناقه سخن گفت دیدند در این معرکه حیدرتر از این نیست دین را گره بر معجر خود زد همه جا برد جز احمد مختار پیمبرتر از این نیست در گوشه ی اقلیم قدمهای تو هستیم جنت به خداوند قسم سرتر از این نیست   ما را ببر از ما که فقط مست تو باشیم چون جام بلا منتظر دست تو باشیم   نامش سر هر میکده هر باده نشسته مهرش به دلِ هرکسی افتاده نشسته او آیت عظمایِ خدا روی زمین است از اوج کمال است چنین ساده نشسته ارباب شده ملتمس دست قنوتش هر وقت که زینب سر سجاده نشسته در گوشهء ویران نه که از پای فتاده جان را وسط دشت بلا داده نشسته در خمیه دعا کرده حسینش زده شمشیر پشت سرِ هر شیر نری ماده نشسته   عالم شده زیر و زبر از سوزِ صدایش لاحول ولا قوة الا به خدایش   با غصه کنار آمد و با درد مدارا پرورده به چشمان خودش اشک و بکا را چون عالمه ی غیر معلم شده باید بنشیند و تفسیر کند حرف خدا را بیدار شد از خواب خبر داد که دیشب با دست خودش پس زده طوفان بلا را خورشید عقب رفت و سحر ماند که زینب با روسری اش وفق دهد شمس و ضحی را ای حضرت مجذوب خدا جاذبهء رب با یک نظرت بنده کن این سر به هوا را   سرباز سپاه تو شدم از کرم تو هیهات کسی کج برود در حرم تو   لب باز کن از دل ولی از رنج خزان نه فریاد کن از ظلم ولی از آه و فغان نه ناله بزن ای شمر رها کن سر او را اَخنس بزن اما نوک نی را به دهان نه وقتی که نگهبان تو سرهای بریده است رفتن وسط جمعیت خیره سران نه با کعب نی افتاد به جان بدنت آه خم کن کمرت را ولی از بار گران نه گفتی بنویسند به پیشانی آفاق سر تشنه بریدن بغل آب روان نه   ای آنکه رسیدی همه گفتند حسینی چون پنج تن آل عبا نور دو عینی 🔸شاعر: ====================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان⬆️
قلم به دست شدم بعد مدتی بانو بگويم از تو و از شان شوكتى بانو قلم بدست شدم تا فضائلت گويم بگويم از تو كه درياى رحمتى بانو به نام نامى زينب به نام حضرت عشق قسم به ذكر جلاله قيامتى بانو نوشتم اسم تورا و قلم به خود لرزيد چه اقتدار عظيم و ابهتى بانو هميشه نام تو با اشك من عجين بوده ندارد اين دل آشفته قيمتى بانو به سجده پاى تو افتاده ام ولى ناگاه فداى نام تو اى دختر ولى الله خداى عز و جل همدمِ دقايق توست كلام حيدر كرار نطق ناطق توست غبار چادر تو زينت حجاب شماست سر شكسته ى توگوشه ى حقايق توست تمام عالم و آدم هلاكه اربابند خوشا به حال تويى كه حسين عاشق توست امير كرب و بلا بوده اى تو بعد حسين رياست حرم عشق از سوابق توست به خطبه هاى شما افتخار بايد كرد به خطبه اى كه نشان از كلام صادق توست خدا نگيرد از اين دل تورا و لطفت را نديده ايم به جز دست تو محبت را چگونه مدحتتان را حساب بايد كرد چرا كه مدح تورا صد كتاب بايد كرد عقيده ى تو بر اين بود با كلام فصيح كه شام را سر دشمن خراب بايد كرد چنان به معركه هاشان تو حيدرى كردى تو را خودِ خودِ مولا خطاب بايد كرد طلوع نور رخت آنچنان جهانگير است كه شمس حضرت حق را جواب بايد كرد دعاى آنكه خدارا به تو قسم داده به حرمت قسمش مستجاب بايد كرد تمام ايل و تبارم فداى تو بانو منم گداى گداى گداى تو بانو مقام و مرتبت تو كم از پيمبر نيست كسى شبيه تو با مادرت برابر نيست خدا كند كه مرا از قلم نيندازى به روز حشر كه جز تو پناه ديگر نيست كريمىِ تو يقين ارث از حسن دارد از او كسى به سخاوت معتبر تر نيست براى هر سه برادر تو خواهرى كردى چه خواهرى كه مثالت درعالم ذر نيست گريز شعر من اما اذان عاشوراست بگو چرا خبرى از علىِ اكبر نيست؟ ببخش حال مرا..بين اين قوافى نيست هزآنچه گفته ام از تو هنوز كافى نيست براى تو دو سه خطى بگويم از دل و جان دو باره حرف على شد!ببار اى باران خدا براى كسى اينچنين نيارد كه پسر به خاك و پدر در مقابلش حيران صدا به خيمه رسيده بيايد اهل حرم حسين چاره ندارد شده ست سرگردان علىِ اكبر رعنا شده على اصغر تنش چو برگ درختان زرد در آبان حسين ناله زنان گفت با تو اى خواهر كمك كن و على ام را به خيمه برگردان حسين ماند و خجالت حسين مانده و غم حسين ماند و تو و لشكرى ز نامحرم 🔸شاعر: ====================== @rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان⬆️