eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
366 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار ________ بَس کُن رُباب نیمه‌ای از شب گذشته است دیگر بخواب نیمه‌ای از شب گذشته است کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده گهواره نیست دستِ خودت را تکان نده با دست‌های بسته مَزن چنگ بر رُخَت با ناخنِ شکسته مزن چنگ بر رُخَت بس کن رُباب حرمله بیدار می‌شود اینجا دوباره حلقه‌یِ انظار می‌شود تَرسم که نیزه دار کمی جابِجا شود از رویِ نیزه راسِ عزیزت رها شود یک شب ندیده‌ایم که با غم نیامده حتی هنوز زخمِ گلو هَم نیامده گرچه امیدِ چشمِ تَرَت نااُمید شد بس کُن رُباب یک شبه مویت سپید شد پیراهنی که تازه خریدی نشان مده گهواره نیست دستِ خودت را تکان مده با خنده خواب رفته تماشا نمی‌کند مادر نگفته است و زبان وا نمی‌کند اینجا به نیزه کودکِ تو خواب می‌کنند فرقی نمیکند که چه پرتاب می‌کنند بر نیزه‌های قافله سنگی اگر خورَد هر سر که کوچک است بر او بیشتر خورَد بس کُن رُباب زخمِ گلو را نشان مده گهواره نیست دستِ خودت را تکان مده 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🏴 اشعار ________ رفت و داغ دوریش دامان مادر را گرفت از دم خیمه سرو سامان لشگر را گرفت  تیر با چه سرعتی آمد بماند قصه اش آنچنان آمد که آقا جای تن سر را گرفت تیر با یک شعبه هم کار خودش را میکند با سه شعبه جوری آمد کل حنجر را گرفت خطبه اش با گریه بود افسوس لشگر خنده کرد چند لحظه بعد آن خون کل منبر را گرفت باغبان چه خون دلها خورد باغش سبز شد با کمان امد کسی و سیب نوبر را گرفت خون او گر بر زمین میریخت محشر میرسید این چه خونی بود داغش کل محشر را گرفت پشت خیمه نیزه ها رفتند پیدایش کنند نیزه ای درخاک شد جسمی محقر را گرفت  آنقدر از این و از آن سیلی و شلاق خورد تا رباب از حرمله قنداق اصغر را گرفت 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🏴 اشعار ________ همینکه نعره ی دشمن بدل به هلهله شد خبر رسید به مادر که ختم قائله شد به روی دست پدر میزدی پر و بال و براش بردن تو تا خیام مسئله شد چه حال و روز بدی داشت عمه زینب تو دوباره داغ اضافه به قلب قافله شد مگر چه داشت سرت که حرامیان انقدر برای ذبح سرت بینشان مجادله شد؟ سرت به روی نی و مادرت به تو خیره جواب گریه ی او خنده های حرمله شد 🔸شاعر: ______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🏴 اشعار ________ تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد هیچ کس حدس نمی‌زد که چنین سر برسد پدرش چیز زیادی که نمی‌خواست، فرات! یک‌دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد؟! خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد خون حیدر به رگش در تب و تاب است ولی بگذارید به سنّ علی اکبر برسد!! شعله‌ور می‌شود این داغ دوباره وقتی  شیر در سینه‌ی بی‌کودک مادر برسد زیر خورشید نشسته به خودش می‌گوید تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🏴 اشعار ________ لحظهٔ سخت امتحان شده بود چقَدَر خوب امتحان دادی تا صدای پدر به گوشَت خورد تن گهواره را تکان دادی گرچه سمت تو تیر می‌آمد هدف تیر قلب مادر بود مادرت داشت نیمه‌جان می‌شد روی دست پدر که جان دادی می‌توانی گلو سپر بکنی تیر حتی اگر سه پر باشد تیر خوردی و راه و رسمت را به تمام جهان نشان دادی حیف خون گلوت بود اگر قطره‌ای روی خاک می‌افتاد از زمین دلخوری برای همین خون خود را به آسمان دادی گرچه شش‌ماه داشتی اما یک‌شبه پا گذاشتی بر اوج لحظهٔ سخت امتحان شده بود چقدر خوب امتحان دادی 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🏴 اشعار ________ بال وپرمی‌زنی اما چه کنم پرنکشی؟ ناخنت را به‌روی سینه مادر نکشی قطره‌ای آب نمانده‌ است بخواب عمر رباب شدم از خشکی لبهات کباب عمررباب جگرت سوخت من ازسوختنم افتادم مثل بابات منم به «چه کُنم» افتادم روزگار تو چرا اینهمه نامرد شده ای بمیرم چه قَدَر صورت تو زرد شده شده‌ای با پر قنداق کفن‌پوشِ پدر من دگر تاب ندارم برو آغوشِ پدر روی دستان پدر تاب بخور زود بیا پسرم زود برو آب بخور زود بیا مثل اکبر نشود پیش تو زانوبزند نگذاری که برای عطشت روبزند نگذاری که بیفتد نفسش گیر کسی نگذاری که به بابا برسد تیر کسی هرچه شد زود مرا نیز خبر کن مادر گلویت را جلوی تیر سپر کن مادر کوفیان هلهله کردند سپس خندیدند توشدی بی‌سروزود اهل حرم فهمیدند پدرت کشته این خونِ جگرمی‌گردد دو قدم سمت حرم آمده برمی‌گردد دست‌وپا کم بزن‌ اصغر که پریشان‌ نشود پدر پیر تو آزرده و حیران نشود ای جوانه زده‌ی روبخزانم برگرد جلوی خیمه نشستم نگرانم برگرد بعد تو بی‌سروسامان شده‌ام ‌ای پسرم مثل موی تو پریشان شده‌ام‌ ای پسرم باورم نیست که بااشک پدرپاک شدی باهمین دست عزیزدل من خاک شدی تیرخوردی عوض شیرچراخندیدی؟ دردل خیمه نشدپشت حرم خوابیدی ریسمان‌آمده وقتی‌که‌شدم خسته علی دست‌من نه شده گهواره توبسته علی کوچکی سر تو اوج بداقبالی بود همه گفتند سرِ نیزه تو خالی بود تو نباشی همه به گریه من می‌خندند راه را برروی ما خنده‌کنان می‌بندند 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🏴 اشعار ________ با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد رسمِ کوفی‌ست بگیرند هدف، مهمان را * تا که بر روی زمین خیمه‌ی سقا افتاد پدرت از نفس و مادرت از پا افتاد به همه رو زدم اما چه کنم، خندیدند چشم‌ها تا که به چشم تر بابا افتاد * یک تیر سه شعبه با خودش شر آورد سقای حسین را ز پا در آورد در حیرتم این تیر که سقا را کشت حالا چه بلایی سر اصغر آورد 🔸شاعر: ؟؟؟ _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🏴 اشعار ________ میان گریه‌ات لبخند ناب است چرا باور کنیم از قحط آب است؟... خدا در بند قنداقه تو را خواست علی همواره دستش در طناب است... علی هستی تو آخر، حرمله کیست؟ بزن پلکی که وقت فتح باب است به عکسِ وقتِ تشییع تنِ تو چقدر انجام دفنت پر شتاب است چه بهتر دفن بودی و نگفتند سه روز این جسم زیر آفتاب است... 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🏴 اشعار ________ سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند باید او تن را جدا ؛ سر را جدا پنهان کند گریه ی اصغر ، صدای هلهله ، با تیر خود حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند با غلاف خنجری ، بابا پسر را دفن کرد کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد خنده های آخرش را در کجا پنهان کند.. 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🏴 اشعار ________ زره پوشیده از قنداقه، بی‌شمشیر می‌آید شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر می‌آید به روی دست بابا آسمان‌ها را نشان كرده چقدر آبی به این چشمان بی‌تقصیر می‌آید! زبانش كودكانه‌ست و نمی‌فهمم چه می‌گوید ولی می‌خوانم از چشمش كه با تكبیر می‌آید به چیزی لب نزد جز آه، از لطف ستم اما نمی‌دانم چرا از دست دنیا سیر می‌آید! جهانی را شفاعت می‌كند با قطرهٔ اشكی كه از چشمش تو گویی آیهٔ تطهیر می‌آید بگو ای آخرین سرباز میدان، چند سالت بود؟ که با خون دارد از زخم تو بوی شیر می‌آید بخواب ای كودكم، لالا... كه سیرابت كند دشمن بخواب ای كودكم، لالا... كه دارد تیر می‌آید 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
تیر سه پری در عقب سر می گشت ما بین حرم در پی اصغر می گشت او بر هدفش رسید اما پدری می رفت بسمت خیمه و بر می گشت ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
ردپایی که چنین دور خودش چرخیده حال و روز پدری است که حیران شده است ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
يك باغ پُر از غنچه كه پرپر كردند نامرديِ خود جمله برابر كردند در پيش ِ دو چشمانِ پُر از آبِ رباب دعوا سر ِ گهواره ي اصغر كردند ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
باسلام و درود خدمت بزرگواران حسينی🏴🚩🏴🚩🏴 🏴عظم الله اجورنا و اجورکم 🏴 ⬇️⬇️⬇️⬇️ اشعار شب و روزهفتم محرم بارگذاری شد ... التماس دعا 🏴
◾️ شب هفتم شب آبه... شب اصغر ربابه... 🌹وقتی میگوییم ، معنای بی گناه کشته شدن را بهتر میفهمیم بی گناه کشته شد... ♦️ولی خونش پایمال نمی شود منتقمِ کربلا خواهد آمد... ◾️ _محرم
همه ی اهل حرم در اضطراب همگی توو حسرت یه جرعه آب ای خدا اصغر دیگه تاب نداره یعنی کربلا دیگه اب نداره طاقت اهل حرم طاق شده لبای خشک علی داغ شده ای خدا چی میشه بارون بباره یا عمو از شریعه آب بیاره داره ارباب ما گریه ش میگیره دعا میکنه که اصغر نمیره علی اصغر داره بازی میکنه؟ ولی نه انگار تلظی میکنه😭 چرا اینقدر نفساش تنگ شده صدا گریه هاش بد آهنگ شده😭 بابا جون اصغرو داره می‌بره پس چرا نگاش به سمت لشکره بابا برگرد اینا شرم نمیکنن حتی به یه بچه رحم نمیکنن میگه لشگر کودکم تشنه لبه محاله دوباره جونی بگیره بگیرید از من و سیرابش کنید ندارید با لب تشنه بمیره حرمله الهی آتیش بگیره وقتی که سپیدی گلو رو دید یه سه شعبه به تیر وکمون گذاشت حنجر کودک شیرخوار و درید آسمون چقدره بی حیا شده جای بارون داره ماتم میباره کاری کرده با دل بابای من روی برگشت به خیمه نداره یه قدم می‌ره به سمت لشکرو یه قدم میاد به سمت خیمه ها از رباب خیلی خجالت میکشه نمی‌دونه چی بگه به بچه‌ها پشت خیمه ها اومد بی سر صدا چاره ی دیگه ای جز همین نداشت دو رکعت نماز براش خوندبا غم و نعش دلبندش و رو خاکا گذاشت یه صدایی رو شنید حسین من بزار تا برای بار آخرم ببوسم کودکم و بهش بگم علی جان من و حلال کن پسرم نتونستم تو رو شیرت بدم نتونستم که تو رو ساکِت کنم لالا لالا لالا لالا گل رباب (س) مادرم بخواب باید خاکِت کنم
🏴 اشعار __________ علی را میفرستد سمت میدان یا محمد را؟ قلم بنویس با خون شرح این اندوه بی حد را چه حالی میشوی وقتی میان لشکر دشمن عزیزت مرکبش گم کرده باشد راه مقصد را چه حالی میشوی وقتی ببینی که پذیرا شد تنش شمشیرهای تشنه ی در رفت و آمد را چه حالی میشوی وقتی بدانی که دمی دیگر به خون آغشته خواهی دید گیسویی مجعد را چنان جان اذان را تیغ هاشان اربا اربا کرد که دیگر در دم آخر فقط می‌خواند اشهد را رشیدا اکبرا جانا تنت چون آیه ای گشته که وقت خواندنش قاری فراوان میکشد مد را به آهی که کشید از سینه راحت شد ولی بگذاشت به روی سینه ی ارباب عالم آه ممتد را اگر دنبال مفهومی برای عشق میگردی بیا در کربلا بنگر علی شِبه محمد را 🔸شاعر: ___________________ با روضه نشینان بروز باشید ⬇️ https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
🏴 اشعار __________ دگر بر چهره‌ی ماهَت قمر بودن نمی‌آید به من انگار باباجان پدر بودن نمی‌آید خیالش هم نمی‌کردم که از تو اینقدر ریزد به قد و قامتِ تو مختصر بودن نمی‌آید صدایت سویِ چشمم بُرد  به زین خوردم زمین خوردم که بر این پیرِ تنها بی پسر بودن نمی‌آید تورا اینسو و آنسو باد دارد می‌بَرَد با خود عزیزِ من به تو مانندِ پَر بودن نمی‌آید برای اولین بار است می‌خندند بر بابا به من در پیشِ لشکر خونجگر بودن نمی‌آید مرا عباس آورد و مرا زینب به خیمه بُرد به بابایِ غریبت دردِسر بودن نمی‌آید بمان ای غیرتی اینجا که بر ناموسِ این خیمه میانِ قاتلانت در به در بودن نمی‌آید عصایم شانه‌ات بود و عصایم بر زمین اُفتاد به این دستِ شکسته بال و پَر بودن نمی‌آید خدایا زحمتِ من را چه بد پاشیده‌اند از هم به تو اصلا به زیر دشنه و تیغ و تبر بودن نمی‌آید تو را باید که از دستِ سپاهی جمع سازم آه زِمن دنبال تیغِ صد نفر بودن نمی‌آید سرت را خوب شد نگذاشتم با نیزه بردارند به ما در بینشان دنبال سر بودن نمی‌آید 🔸شاعر: ___________________ با روضه نشینان بروز باشید ⬇️ https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
🏴 اشعار __________ سوی میدانِ بلا ، شَه پسری آمده است اَشهد اَنّ علیّا قَدَری ، آمده است شده نامش چو علی کوریِ چشمان عدو یا علی بهر پسر چون سپری آمده است بس که از جِلوه شبیه است به رخسار رسول شده شایع که رسول دگری آمده است بین آن لشکر تاریک دلِ بی همه چیز صحنه روشن شده ، قرص قمری آمده است پیش چشمانِ پدر راه برو ، اکبر من مادرت سوی تو با چشم تری آمده است داغ عبّاس اگرچه کمرم را بشکست رفته گیر از همه اعضا ، خبری آمده است اِرباً اِربا شده اعضای تنت از دمِ تیغ روی نِی بهر سفر ، همسفری آمده است خامس آل عبا را برسانید عبا نه تنی مانده نه پا و نه سری آمده است این خبر را برسانید به لیلای حزین با عبا سوی حرم یک پدری آمده است 🔸شاعر: ___________________ با روضه نشینان بروز باشید ⬇️ https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
🏴 اشعار __________ وَ من موندم و شانِ تو تا کجاست که پایینِ پایِ تو عرشِ خداست چه عشقی تو داری در اون سینه که سرا پات همه غرقِ شور و صفاست چجوری مگه کشتنت ای گلم_ غمِ روضه ات اعظمِ روضه هاست چه کردی که اینگونه در پای تو به هفت آسمون در سلام و ثناست گلِ باغِ لیلا چی تو جوونته زمین و زمان مات و حیرونته تو صورت به چون ماهِ پیغمبری توو سیرت همون هیبتِ حیدری اذان گویِ بابا چی اومد سرت چقد اِرباً اِربا شده پیکرت بُلن شو گلِ من تنهام مزار پیشِ چشمِ دشمن ناکام مزار چرا نخلِ شادم شدی رنگِ خون کی گفته تو رو من ببینم به چون علی اکبر ای ماهِ کنعانِ من دمی سر بزار رو دامانِ من تو با زخمِ داغت مسوزان منو به تن رختِ ماتم مپوشان منو کدوم آهِ خود رو شماره کنم به زخمِ تنِ تو نظاره کنم؟! 🔸شاعر: ___________________ با روضه نشینان بروز باشید ⬇️ https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
🏴 اشعار __________ برو ولی به تو ای گُل سفر نمی آید که این دل از پس داغ تو بر نمی آید   به خون نشسته دلم اشک من گواه من است که غیر خون دل از چشم تر نمی آید تو راه می‌روی و من به خویش می‌گویم به چون تو سرو رشیدی تبر نمی‌آید رقیه پشت سرت زار می‌زند؛ برگرد چنین که می‌روی از تو خبر نمی آید   کسی به پای تو در جنگ تن به تن نرسید ز ترس توست حریفی اگر نمی آید  نگاه ها همه محو تو بود ... نعره زدی خودم بیایم اگر یک نفر نمی آید به ناتوانی شان دوره می‌کنند تو را به جنگ با تو کسی بی سپر نمی آید  غزال من که تو را گرگها نظر زده اند ز چشم زخم به جز دردسر نمی آید  عمو رسیده به دادم وگرنه بابایی به پای خود سر نعش پسر نمی آید   کجای دشت به خون خفته ای بگو اکبر؟ صدای تو که از این دور و بر نمی آید   دهان مگو که پر از لخته لخته خون است نفس مگو نفس از سینه در نمی آید به پیکر تو مگر جای سالمی مانده چطور حوصله ی نیزه سر نمی آید 🔸شاعر: ___________________ با روضه نشینان بروز باشید ⬇️ https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
🏴 اشعار __________ بیا که خشکی لبهات داده آزارت بیا بنوش لبم را مگر شود یارت برای نام تو ابرو گره زدند ، علی فزون تر از همگان، کوته است دیوارت عنان اسب بگیر و به این طرف برگرد که نیست در صف دشمن یکی هوادارت نیامدند طوافت ، که دوره ات کردند سواره ها همگی گشتنده اند پرگارت همینکه لشکرِ نامرد با هم آمده اند نشان مردیِ تو شد نشان ایثارت به خط نیزه ی کوفی چقدر پاچیدی عمودها همه پیچیده اند طومارت حریف نیزه شدم ، داغ تو زمینم زد ببین که تا به کجاها کشیده شد کارت برای بردن تو این دو دست کافی نیست بگو چگونه از اینجا حسین بردارت پس از تو وایِ بر این خاک ، اف بر این دنیا مگر که دهر ببیند به خواب ، تکرارت در انتظار تو پیغمبر است پروا کن عصایِ پیری لیلا خدا نگه دارت 🔸شاعر: ___________________ با روضه نشینان بروز باشید ⬇️ https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
🏴 اشعار __________ قد رعنای تو، چون سرو سپیدار شده کربلا محو رخ احمد مختار شده دور تا دور سرت آیینه می‌چرخانم بسکه گیسوی بلند تو دل آزار شده تا کمی راه روی این دل من می‌لرزد قد طوبایی زهراست پدیدار شده چشم بد دور از آن قد رشیدت پسرم قامتت شانه به شانه با علمدار شده گر ترک خورده لبت غصه مخور‌ای بابا تشنه‌ی وصلی و هنگامه‌ی دیدار شده تا صدای تو شنیدم که پدر زود بیا گفتم‌ای وای علی بی کس و بی یار شده نیزه‌ها رفت چو بالا به سر خویش زدم وسط معرکه این یاس گرفتار شده کوچه‌ای باز شدو هر که زره آمدو زد ماجرای تو شبیه در و دیوار شده زشکافی که به پهلوی تو خورده پیداست نوک نیزه اثرش، چون نوک مسمار شده دشمن آن بغض علی را سر تو خالی کرد تن تو طعمه هر گرگ جگر خوار شده بین محراب دو ابروی تو از هم شد باز صورتت جلوه‌ای از حیدر کرار شده خیز و زیر بغلم گیر و سوی خیمه ببر‌ ای جوانم ز غمت دیده‌ی من تار شده اربا اربایی و کس معنی آن کی فهمد این عبا تا به ابد محرم اسرار شده 🔸شاعر: ___________________ با روضه نشینان بروز باشید ⬇️ https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
🏴 اشعار __________ بار من را کمرم نه سر زانو برداشت کاسه‌ زانوی من در طلبت مو برداشت در خداحافظی‌ات بود که من افتادم آه راحت نتوان چشم ز آهو برداشت آهوی خوش قد و بالای حرم، می‌کُشَمَش نیزه‌زن را که رسید از رویت ابرو برداشت هر چه کردم بخدا روی به قبله نشدی علتش نیزه‌ آن بود که پهلو برداشت دیدم از دور کسی رَختِ تو را می‌پاید آمدم زودتر از من او همه را او برداشت زخم‌های بدنت از دو طرف مرتبط اند هرکسی نیزه‌ای از پشت زد از رو برداشت بین ِ میدان نشد اما وسطِ خیمه که شد آخرش عمه‌ تو دست به گیسو برداشت بخدا خسته شدم آه کجایی اکبر کاسه‌ زانوی من در طلبت مو برداشت عاقبت توی عبایی جگرم را بردم با چه وضعیتی آخر پسرم را بردم 🔸شاعر: ___________________ با روضه نشینان بروز باشید ⬇️ https://telegram.me/joinchat/BELnMjv2DPLwmVDRQ2ISoQ
🏴 اشعار __________ هر که از داغ جوان مرد به او حق بدهید هر که از اشک روان مرد به او حق بدهید بار داغ پسر از قد پدر معلوم است هر که از بار گران مرد به او حق بدهید قامتش خم شده تا قد پسر راست شود هر که از قد کمان مرد به او حق بدهید جگرش ریش شده دست خودش نیست که نیست هر که از حزن نهان مرد به او حق بدهید می دود سوی پسر گر شنود آهش را هر که از راه دوان مرد به او حق بدهید ماتم گل طرفی خنده مردم طرفی هر که از زخم زبان مرد به او حق بدهید باید از مرگ جوان آه فقط آه کشید هر که از آه و فغان مرد به او حق بدهید 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————