🔷سروده #افشین_علا
در وصف مادر #شهید_رئیسی
آن دست پر چروک
🔹واکر به دست، پیرزنی خسته
میرفت سوی تخت خود آهسته
🔹در آتش فراق پسر میسوخت
میگفت با غریبه و وابسته:
🔹"آیا ز خاک پر زده فرزندم؟
آیا کبوترم ز قفس رسته؟"
🔹بیرون خانه منتظرش بودند
مردم چه ناشناس چه برجسته
🔹هر دم برای تسلیت از هر سو
میآمدند در صف پیوسته
🔹مثل کبوتران حرم پر زد
مشهد به سوی آن زن وارسته
🔹هرچند او برای پذیرایی
جایی نداشت درخور و شایسته
🔹حتی نداشت خانهی دلبازی
مشرف به صحن و گنبد و گلدسته
🔹اما شبیه بال ملائک بود
آن دست پر چروک حنابسته
#سید_شهیدان_خدمت
@Roznegaar