#دریاچه اوان #قزوین #ایرانگردی @Roznegaar

#الموت #قزوين از مناطقي هست كه دسترسي نزديكي به تهران و كرجي ها داره و پوشش گياهي جانوري خاص خودش رو داره كه طبيعت بكر رو ميتونيد حس كنيد. #ایرانگردی @Roznegaar

#دریاچه #اوان #الموت یکی از مناظر زیبای استان #قزوین #ایرانگردی @Roznegaar

#ایران_را_باید_دید 🔹روستای زرگر؛ هم ایرانی اند هم اروپایی 🔺یکی از عجیب‌ترین #روستاهای_ایران #روستای_زرگر واقع در #قزوین است. اهالی این روستا هم ‌ایرانی‌اند هم اروپایی ، مردم روستای «زرگر» زبان مادری‌شان «رومانو» است؛ داستان زبان #رومانو بیشتر شبیه افسانه است. 🔺زرگری‌ها خودشان هم دقیقا نمی‌دانند متعلق به کجای جهان هستند و چه شد که به ایران آمدند و شدند رومانوی کشاورز ایرانی که به زبان ترکی هم مسلط است، این مردم همه‌شان به زبان رومانو حرف می‌زنند و به لاتین می‌نویسند. 🔺البته به زبان فارسی نیز صحبت می کنند و اگر به این روستا سفر کنید احساس غریبگی نخواهید کرد اما این روستا می تواند یک گزینه خوب برای سفر کردن در #ایام_نوروز و #تابستان باشد. #ایرانگردی @Roznegaar

#کاروانسرای_سعدالسلطنه #قزوین بزرگترین #کاروانسرای سرپوشیده جهان و همچنین بزرگترین کاروانسرای درون شهری ایران است. مکانی زیبا در نزدیکی بازار شهر که در عهد #قاجار و در زمان ناصرالدین شاه توسط #سعدالسلطنه شهردار وقت قزوین بنا شده است. مجموعه ای که با معماری زیبا ی سردرها،طاق های قوسی شکل و آجرنماهای چند صد ساله و حجره های فروش صنایع دستی و هنری و... میزبان گردشگران بسیاری است. #ایرانگردی @Roznegaar

#عمارت_صفوی و #کاخ_موزه #چهلستون #قزوین #ایرانگردی @Roznegaar

#روستای_زرگر بین #تهران و #قزوین واقع شده که #رومانیایی صحبت میکنند و #لاتین مینویسند، روستای زرگر و حضور روم‌ها در این روستا به زمان #نادرشاه برمیگردد که حدود ۳۰۰ سال از آن میگذرد! @Roznegaar

📸 برداشت #گل_محمدی در «روستای #زناسوج » الموت - #قزوین 🌸 #روستای_زناسوج با توجه به موقعیت جغرافیایی تو هوای تابستونی و گرم این روزها کاملا بهاری و دلنشینه. @Roznegaar

#کاروانسرای_سعدالسلطنه #قزوین #ایرانگردی @Roznegaar

📸 #مجله_عکس #حسینیه_امینی‌ها جلوه‌ای از هنر پارسی 🔸 خانه تاریخی امینی‌ها در #قزوین به عنوان نگین هنر معماری ایرانی پیوندی دیرینه و ریشه‌ای با تاریخ کشورمان دارد. 🔸 از کوچه پس کوچه‌های قدیمی که عبور کردیم به در حسینیه امینی‌ها رسیدم در چوبی قدیمی که انتظارش را می‌کشیدم. می‌خواستم با کلون در بزنم که اثری از کلون نبود انگار کنده شده بود. پیرزنی که کنار دیوار آجری تکیه داده بود گفت زنگ بزن! گزارش میدانی خبرنگار تبیان را بخوایند https://article.tebyan.net/484338 @Roznegaar