یک نکتهی مهمی در تعامل با دیگران وجود دارد که نباید از نظر دور داشت. اجازه دهید اول به عنوان مقدمه یک کمی توضیحش بدهم، بعدش جانِ کلام را میگویم.
خودِ من خیلی وقتها که دستبهقلم میشوم و چیزی مینویسم، تصورم این است که خواننده، مطلب نوشته شده را دقیقا همان شکلی میفهمد و درمییابد که من دریافتهام. وقتی بعد از نوشتن، از روی جملات روخوانی میکنم تصورم این است که مطلب مبهمی وجود ندارد و همهچیز واضح است. در حقیقت از نگاه من، در نوشتههای من همهچیز بدیهی و روشن است و با همین تصور، توقع دارم که برای خواننده هم بدیهی و روشن باشد؛ اما بعد از نوشتن وقتی با بازخوردهای مختلف روبرو میشوم میبینم چیزهایی که برای من بدیهی بوده برای مخاطبم چنین نبوده است.
این مثال را آوردم تا حرف اصلیام را بزنم. حرفم این است که بدیهی بودن و پذیرش چیزی در نزد ما، لزوما به معنی بدیهی بودن آن نزد دیگران نیست. اگر با این نگاه با دیگران تعامل داشته باشیم توقعمان از دیگران پایین میآید و انتظار نخواهیم داشت که هرچه را ما میگوییم، بپذیرند.
🖋زهرا ابراهیمی
#تربیت
#تعامل
https://eitaa.com/roznevesht
یک جملهی معروفی هست که صاحبش را نمیشناسم اما میگوید:
رنجش [از دیگران]، بسته به اندازهی دلبستگیست، نه به اندازهی خطا.
یعنی وقتی کسی را زیاد دوست بداریمش، خطایش را نادیده میگیریم. خوب نادیدهگرفتن خطا، کار بدی نیست. در نگاه اسلام اصلی به نام تغافل وجود دارد که توصیه میکند به هنگام خطا، خود را به غفلت و ندیدن بزنید. این یک راهکار تربیتی هم هست و میتواند امر ممدوحی باشد.
اما اینکه دوستداشتن آدم، باعث شود که احساسش، چشم منطقش را کور کند و آنقدر خطاها و زشتیها را نبیند و تذکر ندهد تا تلمبار شوند روی همدیگر، طبیعتا مذموم است و نیاز دارد به بازبینی مجدد.
🖋زهرا ابراهیمی
#تربیت
#تعامل
https://eitaa.com/roznevesht