این روزها عمامهپرانی انگار تبدیل به یک تفریح شده است. یک کسی از دور، آخوندی را نشانه میگیرد و مثل قرقی چنگالش را تیز میکند و عمامه از سر او برمیدارد. بعد هم خیلی شیک و مجلسی تصویر با افتخار این شکارش را ارسال میکند برای اینترنشنال.
فارغ از زشتی این کار، به نظر میرسد روحانیت در اُنس با جوانان و نوجوانان موفق نبوده است که اگر بود، امروز شاهد این حجم از توهین نبودیم و ریشهی این عدم انس به این بازمیگردد که برای برخی از طلاب، کارکرد عمامه بهدرستی توجیه نشده است.
خیلی وقت پیش یکمتنی اینجا ارسال کردم در رابطه با عمامهها. دوباره بخوانیدش. فکر میکنم منظورم را بهتر متوجه شوید:
ورود به حوزهی علمیه یکی از فرصتهایی است که مثل سایر فرصتها خداوند در اختیار انسان قرار میدهد. دقیقا مثل فرصت علم آموزی در دانشگاه یا فرصت کسب رزق حلال از طریق کار و یا....
یکی از اموری که در حوزههای علمیه بشدت روی آن مانور داده میشود، این است که خداوند توفیقی خاص و منحصر بفرد به طلاب داده است و تو گویی طلاب انتخاب شده از جانب خدای مهرباناند برای تبلیغ دینش. این جملات آشنا را در اولین سخنرانیها بعد ازپذیرش طلبهها در حوزه، از جانب مدیران و مسئولان حوزوی زیاد شنیدهایم.
موضوع گزینش طلاب به عنوان بندهای خوب از میان سایر بندگان خداوند، بشدت و حدّت مورد تبلیغ قرار میگیرد تا جایی که طلبه در همان ماههای اول ورود به حوزه، خود را متفاوت از بقیه میبیند.
البته که توفیق علم آموزی آن هم از جنس معارف الهی توفیقی است که در روایات نیز بدان اشاره شده و کسب معارف الهی در دایرهی علم نافع قرار گرفته و در این شکی نیست.
اما رفتار شایستهی این طرز تلقی، باید بگونهای باشد که طلبه در درون و باطن خویش، خود را موظف به تبلیغ بداند و دائما با خود مرور کند که من با دیگران متفاوتم بدین معنا که مسئولیتی عظیم به واسطهی این انتخاب بر عهدهی من گذاشته شده است. بازتاب بیرونی این طرز تلقی نیز باید به صورت تواضع و انجام وظیفه نمود پیدا کند؛ تا جایی که طلبه خود را هم سطح سایر مردم دانسته و هرگزیک سر و گردن خود را برتر و بالاتر نداند.
اینکه یک طلبه، تحصیل در حوزهی علمیه را توفیقی از جانب خداوند بداند بد نیست و اینکه او از این فرصت برای ترویج معارف الهی بهره ببرد نیز امری ستودنیست، منتها مشکل اساسی زمانی ایجاد میشود که با بازتاب این طرز تفکر در رفتارهای بیرونی مواجه میشویم.
عُجب و غرورعلمی، برتر دانستن خویش در امور عبادی و معنوی، منحصر کردن خداوند و اهلالبیت علیهمالسلام و در یک کلام انحصار دین به نفع خویش، بی اشکال بودن انجام یک گناه از جانب آنها و تکفیر کردن دیگران بابت انجام همان گناه از جمله عوارضیست که این طرز تفکر به دنبال دارد.
حوزه، تقدسش را نه از نامش که از میزان تربیت یافتگانی که بر مبنای معارف دین تربیت کرده، میگیرد.باید بپذیریم که تقدس حوزه، تقدسی مطلق نیست که صِرف ورود به آن خود را مبرا از هر خطا بدانیم.
اگرچه عالمان، عابدان، مجتهدان و عارفان زیادی با دود چراغ همین حوزهها و حجرهها تربیت شدند و هم خود راه سعادت را پیمودند و هم دیگران را به مسیرحق دعوت نمودند و اگر چه برخی عمامه ها توهمزُدا هستند و توهم خودبرتربینی را از صاحبانش دور کرده و تعبد و بندگی را در وجودشان به تصویر میکشند؛ اما گویا برخی از عمامهها قدرت و توان بالایی درخَلق توهم دارند. تمسک به وجاهتهای خود ساخته، خود را تافتهی جدابافته دانستن از دیگران و در یک کلام مرزبندی بین خود و سایر خلق، آسیبی است جدی که همواره حوزههای علمیه را تحت تاثیر قرار داده و در تنزل میزان اعتماد مردم به حوزه موثر بوده است.
آیا اکنون وقت آن نرسیده که افکار مخرب را تطهیر نماییم و آسیب توهمزایی عمامه را به توهمزدایی بدل کنیم؟
#لبیک_یا_خامنه_ای
#عمامه_بوسی
https://eitaa.com/roznevesht