#درددلاعضا
۴۰ سال پیش یه روز مادرشوهرم مریض شد.
دختراش گفتن ما نمیتونیم نگهش داریم. شوهرمم تکپسر بود. اوردش خونهمون.
گفت بزار مادرم اینجا بمونه
اصلا دوست نداشتم قبول کنم ولی جرات نکردم بگم نه
دو روز کممحلیش کردم روز سوم دیدم بی تابی میکنه گفتم چی شده گفت مادر تشنمه نمیخوام مزاحم تو بشم
یهو دلم لرزید گفتم یه ادم باید تشته باشه جرات نکنه به تو بگه
پاشدم دستاشو بوسیدم و ازش معذرت خواهی کردم.
شش ماه بیشتر مهمونم نبود. بعدش فوت کرد.
همیشه خدا رو شکر میکنم که زود هشیارم کرد.
من دختر ندارم. الانم پاهام درد میکنه.
عروسم حاضر نیست با اینکه خودشون خونه دارن از خونهی ما بره. به من میگه مامان سادات.
میگه مامان سادات پرستاری از شما رو پیغمبر برای من نوشته😭
#بهخدااعتمادکن
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
پذیرش تبلیغات
@hosyn405
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
#درددلاعضا
ده سال پیش با شوهرم خیلی سنتی ازدواج کردم. به خاطر اختلاف سنیمون که ۱۵ سال بود نمیتونستم باهاش ارتباط بگیرم. همسرم هم از ترسم سواستفاده کرد و تا میتونست اذیتم کرد. منم باهاش لج کردم و ازش فاصله گرفتم
یه روز یه تماسی بهمشد و انقدر اون مرد باهام صمیمی حرف زد و مهربون بود که جذبش شدم.
چند روزی بود که همش زنگمیزد و منم منتظر تماسش بودم.
بهش گفتم متاهلم و ازش خواستم وقتایی زنگ بزنه که همسرم خونه نیست. اونمگوش داد
ازم خواست به دیدنش برم. یه چیزی هی بهم میگفت به این رابطه پایان بدم ولی کمبود محبت نمیذاشت حرفشو گوش کنم.
بالاخره قبول کردم برم😔
حاضر شدم خواستم برم بیرون پام گرفت به لبهی فرش خوردم زمین. انقدر پام درد گرفت که نمیتونستمتکون بخورم. به زور و گریه خودمو رسوندم به تلفن همون موقع شوهرم زنگ زد گفتم فقط بیا خونه
تا اون روز فکر نمیکردم شوهرم انقدر دوستم داره
فوری خودشو رسوند خونه بردم بیمارستان.
پاممو برداشته بود. گچ گرفتیم و برگشتیم. انقدر دلم از خودم گرفته بود که همه چیز رو براش گفتم.اولش از دستم عصبانی شد ولی بعدش بخشیدم.
از اون روز خیلی رفتارش باهام بهتر شده. یکم محدودم کرد ولی خیلی مهربون شده.
خدا رو شکر میکنم که اون روز خوردم زمین و پام شکست و نرفتمسر قرار
#بهخدااعتمادکن
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
پذیرش تبلیغات
@hosyn405
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
هدایت شده از کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
#درددلاعضا
تازه ازدواج کرده بودم. فرهنگهامون اصلا بهم نمیخورد. ولی چون زور شوهرم زیاد بود من مجبور بودم خودم رو شبیه اونا کنم.
تفاوت سنی من و شوهرم ۹ ساله.
خیلی دلم میخواست برمپارک تاب بازی کنم. موقع ازدواج من ۱۴ سالمبود شوهرم ۲۳.
هیچ وقت نذاشت من کارهایی که دوست دارمو بکنم.
منم پنهانی ازش هر وقت میرفت سر کار میرفتم پارک ولی جرات نمیکردمسوار تاب بشم. فقط از دور نگاه میکردم.
تا یه روز فهمید😔 رفتار خوبی باهام نداشت. کاری از دستم برنمیاومد. نشستم تو خونم و به خانوادمم نگفتم چی شده.
یکهفته بعد تو محل کارش با یکی از همکارهاش دعواشون میشه. شوهرم همکارش رو هل میده اونم سرش میخوره به دیوار و میشکنه.
تا شش ماه درگیر شکایت و دیه بودن. یه روز اومد خونه گفت من اون روز روی تو دست بلند کردم خدا به این روز نشوندم من رو حلال کن.
گفتم باشه ولی دیگه قول بده اذیتم نکنی. بعدش حلالش کردم. چند روز بعد همکارش رضایت داد و تموم شد.
اونروز حضور خدا رو توی زندگیم حس کردم😢
گفتم خدایا ازت ممنونم که منم دیدی
#بهخدااعتمادکن
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
پذیرش تبلیغات
@hosyn405
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج