eitaa logo
یارقیه
147 دنبال‌کننده
581 عکس
831 ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6046152894258873156.mp3
7.93M
واحد روضه ای زیبا داری می کشی یاد مادر تو شعر رضا نصابی به نفس استاد کربلایی نریمان پناهی
✅بنداول بین جنجال تورا می دیدم ته گودال تورا می دیدم با لبی خشک و جسمی مجروح رفتی از حال تورا می دیدم به کنارت رسید واویلا تاکه خنجر کشید واویلا ضربه می زد به رگ های تو تا که سررا برید واویلا خنده های عدو می دیدم تن تو پشت و رو می دیدم بین آن ازدحام آن لشکر نیزه را در گلو می دیدم سیدنا المظلوم سیدنا العطشان سیدنا الغریب غریب غریب غریب 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بنددوم نیزه بر بازو زد واویلا لگد به پهلو زد واویلا روی سینه نشست با چکمه پنجه بر گیسو زد واویلا ازجفا میزدندت دیدم بی هوا میزدندت دیدم عده ای با زره با سنگ و یا عصا میزدندت دیدم بادو چشمان خیس میدیدم تا زیر دست و پا افتادی زیر باران تیر و نیزه بالب تشنه جان دادی سیدنا المظلوم سیدنا العطشان سیدنا الغریب غریب غریب غریب 🔘➖➖➖➖➖🔘 ✅بندسوم پاره پاره بدن را دیدم چکمه ها روی تن را دیدم تا که چندی گذشت درگودال غارت پیرُهن را دیدم با شرر میزدند زینب را باکمرمی زدند زینب را تیر و شمشیر و نیزه هاکم بود باسپر میزدند زینب را معجردخترت را بردند زر و انگشترت را بردند تن تو ماند به روی خاک و روی نیزه سرت را بردن سیدنا المظلوم سیدنا العطشان سیدنا الغریب غریب غریب غریب 💠💠4⃣9⃣3⃣💠💠 🔘➖➖➖➖➖🔘
هدیه به حضرت قاسم صلوات واحد حماسی یا شور و زمینه حضرت قاسم چون حسن هستی تو قاسم صف شکن هستی تو قاسم توی میدون فاتح هر تن به تن هستی تو قاسم قاسم ابن حسن. دلبری تو نوه ی حضرت. حیدری تو وقت جنگ به خدا. محشری تو از تمومه یلا وقت جنگ و نبرد. سر تری تو جانی قاسم ماه شبستانی قاسم ترکی می گم جان سنه قوربانی قاسم با صفاتر از نسیمی مثل بابات تو رحیمی می گیری دست گدارو چون کریم ابن کریمی دلبر دله ما از. ازلی بر سر عدو هم چون. اجلی توی رزم و نبرد بی بدلی شیرینی مثل قند و نباتی هم چون عسلی جانی قاسم ماه شبستانی قاسم ترکی می گم جان سنه قربانی قاسم رضا نصابی
هدیه به امام حسن صلوات واحد یا زمینه یا زمزمه ی روضه ای حضرت قاسم قاسمم بلند بالا شدی تو به زیر سم مرکب قد سقا شدی تو عقاب حسن قاسم کی بال تورو چیده جای نقل بارون سنگ رو سر تو باریده قاسمم جلو چشمام رو خاک افتادی جلو چشمام تو جون می دادی عزیز جونم قاسمم چقدر زدن تیغ به تنت چیزی نمونده از بدنت عزیز دلم. از حسن هر کسی کینه ای داشت دیدم روی تنه تو تیغ یا شمشیری می ذاشت بند بند تنت قاسم دیدم که گسست از هم به زیر سم مرکب تنت می پیچید در هم قاسمم ناله ی عمو جونت اومد صدای استخونت اومد عزیز دلم قاسمم تورا اهلا من عسل زدن تورا با بقض جمل زدن عزیز دلم رضا نصابی