eitaa logo
یارقیه
147 دنبال‌کننده
544 عکس
795 ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
Hamed Zamani - Sardare Man (320).mp3
17.95M
سردار من 🎙خواننده و آهنگ ساز:حامد زمانی شاعر:قاسم صرافان تنظیم کننده:راشا تقی پور https://eitaa.com/rozeneshinan 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
‍ 🍃🌷﷽🌷🍃(غلام قنبرم): 🎼 🔘🔘🔘🔘 ☑️بنداول مدحی ام الادب هستی و تو معدن احساسی تو کوهی از الماسی تو مادر عباسی. ام الادب هستی و نور هدایت هستی اصل سخاوت هستی ذوب ولایت هستی ام الادب هستی و مادر سقا هستی همسر مولا هستی کنیز زهرا هستی ام بنین ام بنین (س) 🔘➖➖➖➖🔘 ☑️بنددوم گریز به مدینه ام بنین بی بی جان شنیدی تو ازحیدر با حال زار و مضطر روضه ی دیوارو در ام بنین بی بی جان شنیدی از کوچه ها از سیلیه بی هوا روی کبوده زهرا ام البنین بی بی جان بودی اسیر غمها از ماتم کربلا ماجرای عاشورا ام بنین ام بنین (س) 🔘➖➖➖➖🔘 ☑️بند سوم گریزه علقمه شنیدم ای عباسم دستات قلم شد آخر جدا شدش از پیکر سرت عمود خورد مادر شنیدم ای عباسم جدا شد از تن بازوت نیزه زدن به پهلوت رد شدن با پا از روت شنیدم ای عباسم چشم تو بستن با تیر شدی تو صحرا تکثیر از بس زدن با شمشیر عباسم عباسم 🔘➖➖➖➖🔘 ☑️بندچهارم گریزبه گودال شنیدم ای عباسم تو علقمه غوغا شد سرت تا ابرو وا شد پشت حسینم تا شد شنیدم ای عباسم تن تو شدغرق خون ازبعد اون تیربارون پیش حسین دادی جون شنیدم. ای عباسم از زینب و گودال و از مقتل وجنجال و جسمی که شد پامال و امان از دله زینب (س) 🔘➖➖➖➖🔘 ☑️بندپنجم گریز به قتلگاه تو رفتی و بعد از تو حسین و تشنه کشتن به زیر دشنه کشتن با تیر و نیزه کشتن تو رفتی و بعد از تو زینب و دادن ازار بردن میونه انظار در کوچه و در بازار تو رفتی و بعد از تو خیلی جسارت کردن شروع به غارت کردن خیلی جسارت کردن امان از دله زینب(س) 💠💠5⃣9⃣1⃣💠💠 مجید مراد زاده
4_5915826458168657604.mp3
1.91M
‍ هدیه به حضرت عباس صلوات شور روضه ای حضرت عباس شعر و سبک رضا نصابی به نفس کربلایی احسان صفری قوته قلبه خواهرم برادرم برادرم برادرم یک تنه کل لشگرم برادرم. برادرم دل خوشیه اهل حرم برادرم. برادرم ارامشی به دخترم برادرم. برادرم بی تو زینب اسیر میشه بی تو رقیه پیر میشه از زندگیش که سیر میشه برادرم برادرم برادرم نگاهی کن دورو برت فقط پاشو. فقط پاشو میخندن به برادرت فقط پاشو. فقط پاشو بی تو اسیر خواهرت فقط پاشو فقط پاشو اب نداری فداسرت فقط پاشو. فقط پاشو امیر لشگرم بمون کنار دخترم بمون کناره خواهرم بمون
4_5816544483780594661.mp3
4.53M
‍ ‍ هدیه به حضرت عباس صلوات شورحضرت عباس شعرو سبک رضا نصابی اجرا برادر عزیزم کربلایی هادی راشکی دلم خوشه که هستی پیشم دلم خوشه که تورو دارم یک تنه ای سپاهم عباس هستی همه دارو ندارم فدا سرت که مشکمون اب نداره فقط بمون فدا سرت که دخترم بی قراره فقط بمون پاشو ابالفضل پاشو ابالفضل هر طرفی رو می بینم من از تن تو نشونی پیداس پر شد ه خاک گرم این دشت از تن غرق خونت عباس پاشو بازم قدم بزن علمدارم جلو چشام پاشو نزار بخندن این سپاه پست به گریه هام پاشو ابالفضل پاشو ابالفضل اینجا پر از نگاه هیزه اینجا پر از حرامی هست و صحبت بازارو و غارت حرف بی احترامی هست و پاشو نزار رقیه دخترم بشه که اواره به دخترش قول داده حرمله بیاره گوشواره پاشو ابالفضل رضا نصابی
با سلام عرض ادب خدمت شاعر بزرگوار اقای نصابی عزیز احسنت برشما الهی همیشه در پناه امن الهی وزیر سایه ی لطف الهی موفق پیروز باشید اجرتون با مادر ارباب بی کفن
کانال رسمی کربلایی مجیدمرادزاده(غلامِ قنبر): 🍃🌷﷽🌷🍃 ❣ 🍁🍁334🍁🍁 ✅بنداول دارم میرم. باقلبی آروم از دنیا دارم میرم. کنارحضرت زهرا(س) دلم تنگه برای سرور مولام دلم تنگه برای کربلایی هام دلم تنگه برای گلهای یاسم براجعفر برا عثمان وعباسم دلم تنگه برا عبدالله واکبر(ع) برای عون. رقیه و علی اصغر(ع) دیگه بسه رسیده جون من برلب دلم تنگه. براحسین برا زینب(س) دلم تنگه دلم تنگه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅بنددوم ابالفضلم. ای عباس رشید من ابالفضلم گل من ای امید من ابالفضلم بگردم دوره تو مادر ابالفضلم یل خوش قامت حیدر ابالفضلم. شدم بی کس تو این دنیا ابالفضلم. شدم بعد ازشما تنها ابالفضلم رسیده بر لبم جونم ابالفضلم شب و روز روضه می خونم ابالفضلم. چقد قبر تو شد کوچک ابالفضلم این قبر توست یا یک کودک ابالفضلم شکسته پرُوبال تو ابالفضلم شیرم مادر حلال تو ابالفضلم ابالفضلم ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅بندسوم ابالفضلم بریدن دست و بازوتو ابالفضلم زدن تیر چشم و ابروتو ابالفضلم شنیدم هستی زینب(س) توعلقمه رو خاک افتادی ازمرکب ابالفضلم تو هم مثل بابات حیدر ابالفضلم عمود خورد به سرت مادر ابالفضلم شنیدم بدتورو کشتن ابالفضلم سرت را روی نی بستن ابالفضلم شنیدم توی علقمه سرت بوده روی دامان فاطمه(س) ابالفضلم ابالفضلم ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅بندچهارم ابالفضلم شنیدم توی کربلا تنت افتاد به روی خاک این صحرا ابالفضلم. شنیدم من توی گودال تن خونیش به زیر مرکبا پامال شنیدم که تنش رو زیر رو کردن توی قلبش چندتا نیزه فرو کردن شنیدم من که خیمه هابه غارت رفت شنیدم من که زینب به اسارت رفت بعدتو شد سرحسین من جدا سر تو باحسین رفت روی نیزه ها حسین جانم حسین جانم 🍁🍁🍁🍁3⃣3⃣4⃣🍁🍁🍁🍁 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ⛈ 🦋 ل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارش برف در خانه خدا بارش برف در مکه مکرمه https://eitaa.com/rozeneshinan 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
✨﷽✨ 🔰روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم ♦️پنج‌شنبه(۹۸/۱۰/۱۲) - دمشق ساعت ۷ صبح ✍️با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم،هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. ساعت ۷:۴۵ صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در سوریه حاضرند. ساعت ۸ صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند ، دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه . آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... ساعت ۱۱:۴۰ ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! ساعت ۳ عصر حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خودرویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... ساعت حدود ۹ شب حاجی از بیروت به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند. سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسید بشم! باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _ که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت:میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته!بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ساعت ۱۲ شب هواپیما پرواز کرد ساعت ۲ صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود. «در آن نوشته بود مرا پاکیزه بپذیر»