eitaa logo
یارقیه
143 دنبال‌کننده
660 عکس
945 ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. و حضرت رقیه گوشه ی سرد خرابه منتظرم که بیایی خیلی دلم تنگه واست بگو بابا جون کجایی کجایی بابا ببینی نمی تونم پاشم آز جام کجایی بابا ببینی کبودیه زیر چشمام بعد تو لحظه ای خوشی ندیدم بعد تو خیلی ناسزا شنیدم دیگه از زندگی بابا بریدم بعد تو هر چی نبودش که دیدم بعد تو با لگد از خواب پریدم به سختی بابا نفس کشیدم من الذی ایتمنی‌ بابا 3 تنوره سینه من امشب . داغه مثل تنوره خولی امشب فقط من و تو هستیم امشب از ما دوره خولی چند شب و چند روزه بابا روی تورو سیر ندیدم عکس تورو روی خا کا با نوک انگشت کشیدم آرامشم تنها صدای تو بود تصویر هرلحظه م چشای تو بود روی گونم جای لبای تو بود کناره تو آرامشی داشتم تورو داشتم غم و غصه نداشتم سرم و روی زانوهات می زاشتم من الذی ایتمنی‌ بابا.      3 سه سالمه ولی می بینی پیرمو قامت کمونم‌ به دلم افتاده دیگه تا سحر. زنده نمونم کاشکی  میشد پیش من تو بمونی به قدر کافی کاشکی میشد مث قدیما بازم موی من و ببافی دخترت بابا از زندگی سیره خدا کنه امشب دعام بگیره رقیه در کناره تو بمیره گریه های من امشب بی امونه روی لبات جای لخته خونه این اثری از چوب خیزرونه من الذی ایتمنی‌ بابا 3 👇
🌻ماجراي نبش قبر حضرت رقيّه(ع) در سال 1242 و جسد مطهر در کمال سلامت🌻 👌پیشاپیش شهادت باب الحوائج دختر سه ساله امام حسین حضرت رقیه سلام الله علیهما  را تسلیت میگوئیم🌷🌷🌷 👈  ملا محمدهاشم خراسانی (ره) حکایت  نبش قبر سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آب‌گرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه (س) در سال ۱۲۸۰ هجری،را نقل میکند : 👈 جناب آقا سيّد ابراهيم دمشقي كه نَسَبش به سيّد مرتضي علم‌الهدي منتهي مي‌شد بعد از نبش قبر حضرت رقیه (س)، مدام از شدت گریه و غصه غش می‌کرد. چون به هوش می‌آمد، قضیه کبودی را برای مردم تعریف می‌کرد😢😢😢 👈می گفت بدن مطهّر ایشان در پارچه سیاهی (چادر  یا لباس سیاه) پیچیده و کفن شده بود. بخشی از صورت منّور ایشان را دیدم که هنوز از آثار سیلی، کبود و مجروح بود. سپس به همراه شیون ایشان، صدای ضجه و زاری از مردم بر می‌خواست.😭😭 👈 اما حکایت : قبر دچار آب گرفتگی شده بود و علما شیعه درخواست تعمیر قبر مطهر را داشتند. والي به علماء و صلحاء شام از شيعه و سنّي امر كرد كه غسل كنند و لباس‌هاي پاكيزه بپوشند، به دست هر كس قفل ورودي حرم مطهّر باز شد، همان كس برود و قبر مقدّس او را نبش كند، پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند. صلحاء و بزرگان از شيعه و سنّي در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست هيچ كس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيّد، و چون ميان حرم آمدند كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيّد ابراهيم. حرم را قُرق كردند و لحد را شكافتند. ديدند بدن نازنين حضرت رقيه سلام‌الله عليها، ميان لحد و كفن صحيح و سالم است اما آب زيادي ميان لحد جمع شده است. سيّدابراهیم در قبر رفت، همين كه خشت بالاي سر را برداشت ديدند 😢سيّد افتاد. زير بغلش را گرفتند، 😭😭هي مي‌گفت: «اي واي بر من.. واي بر من.. 😭😭به ما گفته بودند يزيد لعنةالله عليه، زن غسّاله و كفن فرستاده ولي اکنون فهميدم دروغ بوده، چون دختر با پيراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمي‌كنم، مي‌ترسم بدن را منتقل كنم  و ديگر به عنوان "رقيّه بنت الحسين" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. سيّد بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد و بر روي زانوي خود نهاد و سه روز بدين گونه بالاي زانو خود نگه داشت و گريه مي‌كرد تا اينكه قبر را تعمير كردند.😭😭 وقت نماز كه مي شد سيّد بدن حضرت را بالاي جايي پاكيزه مي‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برمي‌داشت و بر زانو مي‌نهاد، تا اينكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند، سيد بدن را دفن كرد. و از معجزه آن حضرت اين كه سيّد در اين سه روز احتياج به غذا و آب و تجديد وضو پيدا نكرد و چون خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسري به او عطا فرمايد. دعاي سيّد به اجابت رسيد و در سن پيري خداوند پسري به او لطف فرمود که نام او را "سيّد مصطفي" گذاشت. آنگاه والي واقعه را به سلطان عبدالحميد عثماني نوشت؛ او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف حضرت رقيّه و امّ كلثوم و سكينه را به سيد ابراهيم واگذار کرد. اين قضيه در سال 1242 هجري شمسي رخ داده و در کتاب «معالي» هم اين قضيّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: «فَنزلَ في قبرها و وَضع عليها ثوباً لفَّها فيه و أخْرجها، فإذا هي بنتٌ صغيرةٌ دُونَ البُلوغِ و كانَ متْنُها مجروحةً مِنْ كثرةِ الضَّرب» « آن سيّد جليل وارد قبر شد و پارچه اي بر او پيچيد و او را خارج نمود، دختر كوچكي بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، و پشت شريفش از زيادي ضربات مجروح بود.»😭😭 پس از درگذشت سيّد ابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سيّد مصطفي و بعد از او به فرزندش سيّد عبّاس رسيد.فرزندان سيّد ابراهيم دمشقي معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه هستند اين موضوع پيش از اين به صورت روضه‌خواني از سوي حجت‌الاسلام سيد حسين مؤمني و حجت‌الاسلام سيد عبدالله فاطمي‌نيا، در حرم مطهر امام رضا(ع) خوانده شده و مورد تأييد علما نيز قرار گرفته است.
Mohjat.NetFatemieh Aval 1403 Ranaie [Mohjat_Net] (5).mp3
زمان: حجم: 1.31M
مثل زینب علویه اقتدارش جان میدهم فقط به افتخارش هر کجا نوکر میخوره به بن بست یا رقیه میگه راه میفته کارش جان ابالفضله جانان ابالفضله واسه هر دردی درمان ابالفضله مَحرَم اسراره دلدار علمداره ای بنازم نوه ی حیدر کراره والا رقیه تعالی رقیه شاهدخت کربلای معلی رقیه بانو رقیه علوی خو رقیه عالم به پای تو زده زانو رقیه یا بنت الحسین **** همه عالمه فدای تبارش شدن اهل آسمونا بی قرارش آرزوی قلب هر سینه زن اینه حک بشه نام رقیه رو مزارش دلبر اربابه تاج سر اربابه همه دنیای علی اکبر اربابه کوثر اربابه نیلوفر اربابه قُوَت قلب و دل خواهر اربابه رویا رقیه کیمیا رقیه ای عهده دار مردم دنیا رقیه زیبا رقیه زهرا سیما رقیه جونم فدای ام ابیها رقیه یا بنت الحسین 🔹جدید 🔸شور فاطمیه دوم 1403
1_19132991329.mp3
زمان: حجم: 2.74M
علیه‌السلام علیهاالسلام 🔹یا باب نجات الاُمّة🔹 دست خالی اومدم به محضرت ارباب آبروداری کن ای مسبب الاسباب می‌خونم با گریه تو تاریکی هیأت توی تاریکی قبرم تو منو دریاب تو منو دریاب در شب اول قبرم تو منو دریاب زود بیا که کمه صبرم تو منو دریاب ای حسین جان ایشالله با مرغ آمین می‌رسی موقع تلقین می‌شه اون لحظه‌ها شیرین «یا باب نجات الاُمّه» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فکری به حال نزار من رسوا کن مثه دنیا اونجا هم با من مدارا کن نذا گم بشم توی شلوغی محشر تو رو به جون رقیه منو پیدا کن منو پیدا کن میون صحرای محشر منو پیدا کن توی وانفسای محشر منو پیدا کن ای حسین جان اونجا صاحب‌‌اختیاری ایشالله هوامو داری بگو تنهام نمی‌ذاری «یا باب نجات الاُمّه» شاعر و نغمه‌پرداز:
. و حضرت رقیه گوشه ی سرد خرابه منتظرم که بیایی خیلی دلم تنگه واست بگو بابا جون کجایی کجایی بابا ببینی نمی تونم پاشم آز جام کجایی بابا ببینی کبودیه زیر چشمام بعد تو لحظه ای خوشی ندیدم بعد تو خیلی ناسزا شنیدم دیگه از زندگی بابا بریدم بعد تو هر چی نبودش که دیدم بعد تو با لگد از خواب پریدم به سختی بابا نفس کشیدم من الذی ایتمنی‌ بابا 3 تنوره سینه من امشب . داغه مثل تنوره خولی امشب فقط من و تو هستیم امشب از ما دوره خولی چند شب و چند روزه بابا روی تورو سیر ندیدم عکس تورو روی خا کا با نوک انگشت کشیدم آرامشم تنها صدای تو بود تصویر هرلحظه م چشای تو بود روی گونم جای لبای تو بود کناره تو آرامشی داشتم تورو داشتم غم و غصه نداشتم سرم و روی زانوهات می زاشتم من الذی ایتمنی‌ بابا.      3 سه سالمه ولی می بینی پیرمو قامت کمونم‌ به دلم افتاده دیگه تا سحر. زنده نمونم کاشکی  میشد پیش من تو بمونی به قدر کافی کاشکی میشد مث قدیما بازم موی من و ببافی دخترت بابا از زندگی سیره خدا کنه امشب دعام بگیره رقیه در کناره تو بمیره گریه های من امشب بی امونه روی لبات جای لخته خونه این اثری از چوب خیزرونه من الذی ایتمنی‌ بابا 3 👇
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 آرزوهایی که داشتم بعد تو نقش بر آب شد کوه رویای من از بعد رفتنت خراب شد جای شکرش باقیه با اینکه از غمت میسوزم زیر سایه تم چقدر خوبه کنارمی هنوزم دیگه دنیا بدون تو به من نمیسازه می‌بینمت چشمت هنوز بازه برا تو میخونم لالایی به اصرار عمه منم یه خورده آب خوردم ببین برای تو هم آوردم ولی تو روی ▪️من این پایین تو اون بالا علی بالام من میخواستم وایسی رو پای خودت نه روی نیزه همه دنیامو میدم توو بغلم باشی یه لحظه من چشمام همش سیاهی میره مثل روزگارم برا مردنم همین کافیه که تو رو ندارم تو این عالم به تازه عروس پسر مرده همش از این و اون کتک خورده کی آخه انقدر می خنده همش میگم الهی چشم حرمله کور شه بگو که از محمل من دور شه یا اینکه چشماشو ببنده ▪️من این پایین تو اون بالا علی بالام این سه شعبه زندگیمو به سه قسمت کرده تقسیم قبل تیر و بعد تیر خوردن به هستیم قول میدم اگه ورق برگرده و علی نمیره جوری لالایی بخونم حرمله گریه اش بگیره تلاش کردم حسین ازت بشنوه بابایی عصای دست نیزه دارایی بی تو از این زمونه سیرم آی گل یاسم بگو کی از شاخه تو رو چیده لبت هنوزم بوی شیر میده دخترای اهل شامُ هیچ وقت بابا نمی بخشم مردم بی احترامُ هیچ وقت بابا نمی بخشم لباسای پاره مو با دست نشون دادن به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇 هشتک کانال حذف نشود ❌
کربلایی وحید محمدی1_19526969193.mp3
زمان: حجم: 11.37M
شور حضرت رقیه سلام الله علیها محرم ۱۴۴۷ ه.ق دنیای منه رقیه، رویای منه رقیه شیرینی زندگی، آقای منه رقیه ای سلاله ی اباعبدالله باغ لاله ی اباعبدالله عمرمون فدای تو بی بی جان ای سه ساله اباعبدالله خاتونِ اباعبدالله، هم خونِ اباعبدالله اسمت میکنه ماها رو، مجنون اباعبدالله واللهِ تویی شیرین تر، از جون اباعبدالله یا رقیه مولاتی .......... ذکر هر لبه رقیه، ماه هر شبه رقیه پرچمدار فتح شامِ، عمّه زینبه رقیه ای ترانه ی اباعبدالله نور خانه ی اباعبدالله ای فرشته ی اباعبدالله نازدانه ی اباعبدالله زهرای اباعبدالله، دنیای اباعبدالله خنده ت علت لبخند، زیبای اباعبدالله جنگیدی توو شام و کوفه، هم پای اباعبدالله یا رقیه مولاتی ✍ محرم ۱۴۴۷ ه.ق # # در ایتا
زمزمه حضرت رقیه سلام الله علیها بد جوری زدنش بی حس شد بدنش توی خرابه آخر کار چادر عمه شد کفنش سر رو خاکا میذاشت، طفلکی ۳ چشماش که سو نداشت، طفلکی ۳ پای پر آبله ش، خسته بود ۳ دستاش توی طناب، بسته بود ۳ _ بازوشو که نگو پهلوشو که نگو شبا همین که ماهو می دید گریه می کرد به یاد عمو تا چشماش رفت رو هم، زجر اومد ۳ سیلی، ضرب لگد، حرف بد ۳ موهای سوختشو، می کشید ۳ پیر شد از بس غم و، غصه دید ۳ _ نزدیک سحره دلتنگ پدره با سر سوخته میرسه که دخترو با خودش ببره خم شد با دستای، بی رمق ۳ روپوشو زد کنار، از طبق ۳ فهمید از راه دور، اومده ۳ انگار از توو تنور، اومده ۳ # # در ایتا
سلام الله علیها از بازار، می ترسم من از اون روز که با دست بسته بردنم تو انظار می ترسم اگه ماجرای اون روز بشه تکرار می ترسم نه فقط من همه دخترا ترسیدن واسه معجرا ترسیدن همه ی زنا ترسیدن نه فقط من همه دخترا افتادن از رو ناقه ها افتادن زیر دست و پا افتادن از مصیبتای راه، نگم بهتره از زنای بی پناه، نگم بهتره چی کشیدم این یه ماه... نگم بهتره چی کشیدم این یه ماه... نگم بهتره __ هی زخمام می سوزه این یه ماهه بس که گریه کردم از داغ تو چشمام می سوزه دل عمه زینب انقد واسه پاهام می سوزه نه فقط روز شب و نیمه شب جا موندم زجر بی ادب ترسوندم با موی سرم تابوندم نه فقط روز شب و نیمه شب باریدم روی سنگ و خاک خوابیدم خوابتو همش می دیدم از شبای قافله، نگم بهتره از پاهامو آبله، نگم بهتره از نگاه حرمله، نگم بهتره چی کشیدم این یه ماه... نگم بهتره # # در ایتا