eitaa logo
ر࣫͝وناک𐙚ִִ
278 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
658 ویدیو
11 فایل
هرجاییارو تحویل نگیر، هرجایی نرو شأن داشته باش. «شایع آدم بدی نیست، عزیزِ من»
مشاهده در ایتا
دانلود
اینقدر بی حوصلم که تقدمی هارو فور میکنم ولی نگا نمیکنم چی تقدیمم شده اینقدر بیحوصلم که پیامای حمایتی رو فور میکنم اما تگ نمیفرستم ناشناس میزآرم نگانمیکنم پیام اومده یا نه
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
من از قحط سالی مصر هم کمی پا را فراتر گذاشته ام هیچ کاهِنی کابوس های شبانه ام را تعبیر نکرد ! حتی از دست یوسف پیامبر هم کاری ساخته نیست ! در خواب دیدم که یک قاب عکس یک آدم را .. در خود میبلعید !! _فرزانه ایروانی
زودتر بیا کمی قبل تر از آلبرت انشتین که رابطه ی الکترون ها با نترون را کشف نکرده باشد قبل از پیکاسو دست به قلمو ببر و مرا نقاشی کن ؛ . . . آری کمی زودتر بیا پیش از آنکه محمود درویش فلسطین را شعر کند
ر࣫͝وناک𐙚ִִ
زودتر بیا کمی قبل تر از آلبرت انشتین که رابطه ی الکترون ها با نترون را کشف نکرده باشد قبل از پیکاسو
اما تو که نیامدی ، در من انفجار هیروشیما رخ داد تصویری که از تو در ذهنم بود را به حراج گذاشتم کتاب شعر تمامِ ولادیمر ها و فروغ ها را دوباره میخوانم مگر شعر تو را برگرداند !
بعضی از آدما اینجورین که [وای چرا هیشکی به من اهمیت نمیدههه] بعد میبینی طی دو ساعت صد تا نامه وهدیه و کوفت و زهر مار گرفتن 🥲 عزززززیزم تو حق ماروهم خوردی دیگه دنبال چی ای؟
در خانه یک انگشتری جا مانده است .. یک قاب عکس و پیراهن چهارخانه انگشترت را در دستم نگه می‌دارم قاب عکست را بغل میکنم پیراهنت را میپوشم و با خاموش کردن چراغ‌ها خودم را به آغوش میکشم ...
هر وقت فال قهوه میگیرم همیشه در تهِ فنجان میمانی ! یا تو آمدن به بخت مرا بلد نیستی یا فال‌گیر ها نمی‌توانند تو را از فنجان قهوه ... بالا بیاورند !
مرا در دریا رها کن با دو قلم در دست هایم تا شعر را پارو بزنم ! با ماهی‌ها شنا خواهم کرد با لاک‌پشت ها از گذر زمان حرف خواهیم زد . فقط از این می‌ترسم که یک لحظه به تو فکر کنم و ناگهان با وال ها دسته جمعی برای خودکشی به ساحل بزنیم ...
همچون تندیس برنزی که در میدان شهر بدون روح ایستاده است در خیابان منتظرت هستم . همچون مترسکی که مزرعه را قُرُق میکند در هر دو صورت تنها مانده ام در میدان شهر که عاشقان با تنهایی ام سلفی میگیرند یا در مزرعه که کلاغ ها تنهاییِ مرا گاه و بی‌گاه قار قار میکنند !
مرا در بند شعر کشیده ای دو مصرع که شبیه دست بند آهنیست .. و زنی که در این بیت حصر خانگی میکِشد تو خودت یک شعر کوتاهی که هنگام خواندنت باید وینستون قرمز با قطران بالا کشید ،.. کمی صبر کن ! مصرع بعدی را نگه دار تا زیر سیگاریم را خالی کنم !