هدایت شده از قهوه ی سرد آقایِ نویسنده
من خیلی آدم "میرم غیب میشم تا وقتی که حالم خوب شه" ای هستم.
خسته ام
ولی میخوام کسی نفهمه
بریدم
ولی به صمیمی ترین رفیقمم نمیگم
میخوام گریه کنم
ولی جلوشونُ گرفتم و بغض رو قورت میدم
بدنم سنگینه،نفسام پر فشارِ
اما مهم نیست که...،(:
امیدوارم امشب بگذره؛
نمیدونم دیگه به کی بگم نمیخوام ببینمش ...
اون توی زندگی من جایی نداره
من زندگیِ بدون اون عادت کردم
ولی چرا ،چرا متوجه نمیشوند
#خط_خورده
خانم گل بازم بیا بگو؛ بشین ببینم چیه تو خودتی ، لبخنداتو کی دزدیده ...
بغلم کنی ُ بگی خودتو ناراحت نکن ،
میگذره...(:
منم باز آرامش بگیرم،
بازم لبخندبرگرده رو لبام "
فکرهای ِموهون دور شوند و من آسوده شوم...
#خط_خورده
هدایت شده از Paradox!cal Scarecrow
کافیه ذوقی که نسبت بهت داشتم و کور کنی دیگه هیچوقت پرم به پرت نمیخوره .
هدایت شده از -آیــ𓂆ـه-
موقع حرف زدن راجع بهش، نه دلتنگ شدم و نه حتی ناراحت. فقط دلم سوخت و اشک ریختم واسه اون منِ احمقی که خیلی هم طفلکی بود. و البته برای اون بخش بزرگی از احساساتم که انگار قتلعام شد.