eitaa logo
- Rusty lake !
126 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
166 ویدیو
3 فایل
- 🌑🔭 - - خودش را متعلق به این جهان نمیدید. - Talk?! https://harfeto.timefriend.net/17127093974037 ~ ‌•| Tel: https://t.me/+PPfgvHNp1VQ5MDg0 .
مشاهده در ایتا
دانلود
Fuck
دلم میخواد یه روز بزنم از خونه بیرون و همونطور که باعجله توی پیاده رو راه میرم دست یه آدمو بگیرم بگم میشه بیای بریم یه جا بشینیم حرف بزنیم؟دیگه نمیتونم حرفامو نگه دارم. اونم نترسه و باهام بیاد. بعد مثل آدمای هول و دست پاچه چهار زانو جلوش بشینم و با دستایی که میلرزه موهای کوتاهمو پشت گوشم ببرم و بگم من نمیخوام ازت که کمکم کنی فقط لطفا به حرفام گوش بده. بعد همونجور که اون آدم با چشمای گرد شده داره نگاهم میکنه با یه تک سرفه شروع کنم بگم و بگم و بگم از منو و زندگی ای که معلوم نیست چه به روزش داره میاد. از گذشتم و کلیشه های نهفته درونش. از تو و منی که معلوم نیست تو کدوم گورستونی داریم به سر میبریم. از هر چیزی که به حال خودشون رهاشون کردم . بگم تا صبح از افکارم،ازخوابایی که میبینم،از نقاشیایی که میکشم،ازکتابایی که میخونم،از داستانای مزخرفی که مینویسم از علاقه ها و استعداد هایی که سرکوب شدن، از لباسایی که میپوشم. از حالی که دارم. بگم و خودمو از این همه تعفن وجودم خالی کنم .بگم و بگم دارم به تنهایی با خودمون چیکار میکنم. بگم از اینکه خودمم نمیدونم چی میخوام.تکلیف آیدنم مشخص نیست. رویاهام که میدونم هیچوقت به حقیقت نمیپیونده چون هیچکدومشون به دست من براورده نمیشه.مثل احمقا درحالی که میخندم جلوش اشک بریزم و بگم توروخدا اینطوری بهم نگاه نکن من خودم میدونم از این بدتر تو لجن کشیده نمیشم و بعد کلی حرف زدن بهش بگم حالا بهم بگو توهم مثل همه آدما فکر میکنی من یه دیوونم؟!
سه چهار صبح،فقط منو آروم میکرد چشمایِ تو.
متوجه هستید با حضورتون دارید تنهاییمو نابود میکنید خانم؟!
دارم به کسی تبدیل میشم که همیشه ازش متنفر بودم.
دوست Exxx میخوام چیکار وقتی رفیقای Ixxx ام خودشون پیشنهاد بیرون رفتن بهم میدن و در حد شوخیای پسرونه باهام پاین؟!
به شدت از اینکه کسی بدون اجازه دست به وسایلم بزنه احساس تنفر میکنم.
تو شاید در ظاهر دوستِ من باشی؛اما برای من فراتر از هر چیزی هستی که تصورشو بکنی. نمیشه روت اسمی گذاشت،نمیشه گفت دوستمی،رفیقمی،و یا حتی مثل خواهرم میمونی.تو نه برام حکم خواهر داری و نه رفیق.. تمام وقتایی که کنار تو هستم تنها چیزی که دلم میخواد تو این تایم اتفاق بیوفته اینه که زمان به احترامت دست از حرکت برداره و من با خیال راحت بتونم به لبخندای عمیقت وقتی نگاهم میکنی،به چشمات که بخاطر خنده هات تنگ شدن،به موژه هات که عکسشون بخاطر آفتاب توی اون رنگِ چشمای خاصت افتاده،به مدل ابروهات که هر وقت نگاهم بهت میوفته باخودم میگم که چقدر زیبان؛به دستای کشیدت که از خاص بودنشون میتونم دست از همه کارام بردارم و فقط نگاهشون کنم؛به نوع نشستنت،نوع راه رفتنت،نوع قلم دست گرفتنت وقتی چیزی مینویسی و به هرچیزی که توی وجودت هست و نیست زل بزنم و تو دلم بگم که یه موجود چطوری میتونه انقدر دوست داشتنی باشه. هیچوقت این جمله رو از زبونم نمیشنوی اما انقدر پیش چشمام خاص هستی که تمام وقتایی که جلوی رومی،تمام کارات برام اسلوموشنن.. از پلک زدنت گرفته تا منقبض و منبسط شدن ماهیچه های صورتت،بخاطر تغییر ریکشنت برای حرفایی که با عطش برات تعریف میکنم.. تو نه دوستمی و نه رفیقمی و نه حتی خواهرم. تو یه تیکه از روحمی که تمام زیبایی های جهان،درونش گنجونده شده. چطوری میتونی انقدر زیبا باشی؟!