نیاز دارم ببینمت؛تمام حرف هایی که از سر عصبانیت روی هم،تو دلم تلنبار کردم رو تو صورتت بکوبم،ببوسمت،در آغوش بکشمت،عذر خواهی کنم و در آخر از زندگیت محو شم.
- Rusty lake !
من اونجایی فهمیدم از زندگی بریدم که انداختن شاخه گیلاسا پشت گوشم به عنوان گوشواره دیگه برام اهمیتی ن
من اونجایی فهمیدم از زندگی بریدم که دیگه بیرون زدن پام از زیرِ پتو برام مهم نبود.
کاش آدمای دور و برمو مثل درخت و تپه ببینم که نخوام باهاشون وارد رابطه ای بشم و گند بزنم به تمام احساساتِ مسخره ای که توی وجودم دارم.