هیچ وقت نمیتونم با مامانم جدی باشم. حتی وقت هایی که عصبانیم و خودم رو پیشش خالی میکنم اون شخصیتی که پیشِ بقیه آدم ها، مواقع مهم نشون میدم پیش مامانم غیر ممکنه که بروز بدم چون حینِ حرف ها و اعتراض هام بهم میخنده و باعث میشه تو اوج عصبانیت منم خندم بگیره و اون شخصیت قوی مو از دست بدم.
هر وقت میخوام از وضعیت کشورم اعتراض کنم یادِ کره شمالی میوفتم و دهنم بسته میشه.
خیلی چیزا بابِ میلمون نیست ولی خداروشکر که حداقلش کره شمالی زندگی نمیکنیم.
- Rusty lake !
سلام هانا تخم گذاشته. خدافظ.
سلام
هانا تخمِ دومشم گذاشت.
خدافظ.
- Rusty lake !
سلام هانا تخمِ دومشم گذاشت. خدافظ.
سلام
هانا تخمِ سومشم گذاشت.
خدافظ.