بسم الله الرحمن الرحیم
ظرفیت های تاریخ برای نوشتن رمان
اهمیت تاریخ
ای بنی، انی و ان لم اکن عمرت عمر من کان قبلی، فقد نظرت فی اعمالهم، و فکرت فی اخبارهم، و سرت فی آثارهم؛ حتی عدت کاحدهم
بخشی از نامه ۳۱نهج البلاغه
تاثیرات موضوع تاریخی
۱-اسطوره سازی
نوجوانان و جوانان ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در زندگی خود به دنبال قهرمان و اسطوره هایی هستند که در رفتار، پوشش،هدف و سبک زندگی از آن ها الگو بگیرند.
انتخاب با ماست که این الگو را ما معرفی کنیم یا تمدن غرب.
اگر به تمدن غرب و الگوهایی که معرفی میکند باور داشته باشیم نیازی به زحمت کشیدن برای معرفی اسطوره بومی نداریم اما، نباید توقعی از جوان امروزی داشته باشیم ونیاز چندانی هم به روضه شب های ششم و هشتم محرم نداریم و یا حداکثر با نگاهی صرفاً عاطفی به این دو شب بنگریم و اشک بریزیم.
اما اگر به اسلام به عنوان مکتبی الگوساز مینگریم باید تربیت یافتگان این دین را به جوانان امروز معرفی کنیم.
اینجا دوراه پیش روی ماست
۱-قهرمان های خیالی
۲-قهرمانان واقعی
در قسم اول دست نویسنده باز است، در بند مستندات نیست اما، قهرمانی که نویسنده خلق میکند هرچند واقع گرایانه اما به دلیل تخیلی بودن، سخت میتواند یک الگو را معرفی کند. چه آنکه کسی که پر از نقص است، چگونه میتواند الگو بیافریند؟
ولی در قسم دوم، هرچند دست نویسنده را دقت های تاریخی میبندد ولی الگویی در دست دارد که پرورش یافته حقیقی و نه خیالی اسلام است و تنها نیاز به معرفی دارد نه دمیدن روح قهرمانی.
اگر اسلام را به عنوان دین کامل برای هدایت میپذیریم پس الگوهای اسلامی را باید بپذیریم.
بعد ذکر این مقدمه طولانی باید گفت که اسلام اسطوره های غیر معصومی را خلق کرده است که اگر کریستوفر نولان و برادرش جاناتان، از آن ها میشنیدند، هالیوود را مزین به این قهرمانان میکردند.
آیت الله جوادی آملی میفرمود ای کاش بعد از دفاع مقدس، فردوسی شاهنامه را میسرود. رستم و سهراب کجا و جوانان بسیجی مظلوم کجا؟
چه بخواهیم و چه نخواهیم شخصیت هایی مثل جومونگ و هموسو، برای جوان ما تبدیل به اسطوره شدهاند. به راستی در تاریخ شخصیت هایی شورانگیز تر از این دو برای معرفی نداریم؟
شما بروید در شهر رشت، از جوانان آن شهر بخواهید پنج دقیقه، فقط پنج دقیقه در مورد میرزا کوچک خان جنگلی صحبت کند، چند نفر میتوانند؟
یا به تنگستان بروید و همین سوال را از جوانان آن شهر در مورد رئیسعلی دلواری بپرسید، چه جوابی خواهید گرفت؟
یا در خیابان های شاهین شهر از شهیده زینب کمایی بپرسید. چند دختر نوجوان ایشان را میشناسد؟
همین سوال را در مورد هری پاتر بپرسید، چه جوابی خواهید گرفت؟
سری به رمان های عاشقانه مجازی بزنید، کدامشان بوی عشق علی و فاطمه میدهد؟
شاید در دل بگویید آنها معصومند، مگر میشود مثل معصوم شد؟
پس چرا وداع میرزا کوچکخان وهمسرش بوی علی و فاطمه میدهد؟ تصویری عاشقانه تر از این وداع در کدام رمان عاشقانه پیدا میکنید؟
الگوی اسلام برای زن، امثال همسر میرزا کوچکخان اند که بوی فاطمه وزینب میدهند؟ یا رمان های به اصطلاح مذهبی ایتا که بوی تعفن غرب میدهند؟ آیا ارزش زن به گریستن است؟ به چهره اوست؟ به احساسی بودن مفرط است؟ اگر از رمان های مجازی بپرسید، میگویند آری!
اما اگر از اسلام بپرسید، حضرت فاطمه زهرا، حضرت زینب، حضرت معصومه، حضرت خدیجه، حضرت رباب سلام الله علیهم اجمعین را نشان میدهد.
میگویید از اهل بیتند؟
اسلام همسر علامه طباطبایی را نشان میدهد. همسر میرزا کوچکخان، همسر آیت الله بهجت، همسر زهیر و همه زنانی که مردشان را روبهروی گلوله فرستادند نشان میدهد. چقدر این قسم دوم را معرفی کرده ایم؟
باور کنید، اگر رمانی بنویسم که یک دهم کیفیت رمان خارجی باشد ولی الگوی ایرانی اسلامی معرفی میکند، جوان ما رمان ایرانی را انتخاب میکند. چون الگوهای ایرانی را دوست دارد. هرچند ضعیف تر نسبت به مشابه خارجی پرداخته شده باشد.
ولی افسوس! نه در این زمینه مینویسیم و نه دغدغه نوشتن را داریم. دلمان هم خوش است که انقلابی هستیم!
ای کاش ویکتور هوگو زنده بود و از دفاع مقدس مینوشت. دفاع مقدس را تحلیل میکرد، همانگونه که جنگ ناپلئون را تحلیل کرد. اگر هوگو زنده بود، با این اسطوره های دفاع مقدس چه میکرد؟ ویکتور هوگویی که در مدح ساده زیستی وعدالت مینوشت درباره عدالت علیه السلام و نعلین پینه دوزش چه میگفت؟
ای کاش کریستوفر نولان ایرانی بود! خالق شوالیه تاریکی و میان ستارهای، در رثای میرزا کوچک خان چه میساخت؟
ای کاش جانگ هیو سو و چوی وان کیو از رئیسعلی دلواری می شنیدند و چه شاهکاری که خلق نمیکردند.