هدایت شده از طاهره قاسمی 🇯🇴
چند وقتی می شد، که کتابی را از کتابخانه امانت گرفته بودم. اما هر وقت؛ که سراغ کتاب می رفتم. هیچ رغبتی در خودم برای خواندن نمیدیم. دلم هم هیچ جوره راضی نمیشد که کتاب را پس بدم. ذهنم بابت این قضیه مشوش شده بود. خسته از اینکه هر دفعه مهلت کتاب را تمدید کنم. این خود در گیری ادامه شد تا اینکه حریف خودم شدم. " شروع به خواندن کتاب کردم. هر چه بیشتر جلوتر میرفتم؛ عطشم برای خواندن این کتاب بیشتر میشد. قصه ی شیرنی؛ که روایت آدم هایی از جنس خودمان را داشت. آدم هایی که چه زیبا قصه ی زندگی شان را سر مشق آیندگان کردند.