😭🌹 نمی دونم چرا دلم گرفته
چرا خودکار قرمزم، خودش رو روی دفترم انداخته
انگار اونم دلش گرفته و حرف داره
حضرت باران
......................
«کعبه»، «احرام» به دیدار عزیزی بسته
دل به دریا زده... با شوق به او پیوسته
می رود حضرتِ باران به تماشای کویر
می رود با همه ی خویش ولی دلخسته
خورد خرمایی و گفت: آه...کجایی مادر!؟
کرد تسبیح درست از دلِ چندین هسته
کوفه آمد سر راهش که تلافی بکند -
هرچه خوبی که علی کرد، همان وارسته
از علی گفتم از آن بلبل محزونی که
نام او می رسد از حنجر هر گلدسته
کربلا، مقصد و... پایان جهان، عاشوراست
می رسد...! هر که به اولاد علی دل بسته
نگذارید بگویم که چه ها کرد سنان
بگذارید بخوانم غزلی سربسته
تبری آمد و با بادِ پَرَش پرپر شد
بر سر شانه ی او شاخهْ گلی نورسته
همه ی دشت پر از زینب کبری شد آه
همه دیدند که از پا نفسی ننشسته
حال باید که چگونه بکَند دل از او
او که بوده ست همهْ عمر به او وابسته!؟
«عید قربانِ» حسین است به گودالِ عطش
در «حرم»، زمزمه ی وا اَسَفا... پیوسته
عده ای «سعی» نمودند و به او سنگ زدند
عده ای سنگ شدند، آه از آن یک دسته
فقط آنقدر بگویم که به لطف ده تن
سینه ی حضرت ارباب شده برجسته
#محمد_عابدی#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15