پیشکش به .............. یک آسمان آبی، در قاب تن گرفتار چون ماهیِ شب عید، در تُنگِ «من» گرفتار از بی‌کرانه ها پُر، از خانواده...خالی در بی تفاوتی ها، یک پیرزن گرفتار دور از تمام شهر و... با هرچه کینه، قهر و... آزاد از جهان و... بر «پنج تن» گرفتار هم با صفا و ویران، هم روی پا و لرزان چون خانه کلنگی، در خویشتن گرفتار جن ها پی صدایش، ارواح در اتاقش مثل جنازه ای که شد در کفن گرفتار بارید تکه ابری... از آنچه بر سرش رفت یک تکه ابرِ تنها... دور از وطن... گرفتار قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15