🔹🔸تقدیم به قمر منیر بنی هاشم علیه السلام🔸🔹 آفتاب دیگری از آسمان سر می‌زند گوش کن! یک آشنا آهسته بر در می‌زند واژه‌هایت را صدا کن، دفترت را باز کن! عشق بی‌تاب است و دارد شعر پرپر می‌زند یک بهار تازه در راه است، مشتاقان! نوید! حُسن یوسف در مدینه حلقه بر در می‌زند پلک بر هم می‌زند «لاحَوْل» می‌‌خواند جهان نور از این کاشانه تا خورشید معبر می‌زند چشم وا کن! صورت ماهش نماز واجب است ابرُوانش طعنه بر محراب و منبر می‌زند مادرش می‌گفت: «چشمانش به من رفته ولی ای به قربانش! که دستانش به حیدر می‌زند» مادرش از چشم‌زخمِ تیره‌شب‌های حسود حرز بر بازوی این ماهِ دلاور می‌زند بیشتر اسپند و کُندُر دود کن، اُم‌ّالبَنین! چشمِ شورِ روزگار آتش به مجمر می‌زند دست سقّا و لبِ ساقیّ کوثر را ببین! گوییا دارد خدا ساغر به ساغر می‌زند می‌چکد «یا کاشفَ کَرْبِ الحُسین» از هر لبی حکم بطلان روی تقدیر مقدّر می‌زند! دل که می‌افتد به یادش، مطربِ عشق از حجاز می‌زند راه عراق و ساز دیگر می‌زند از همان روز تولّد خواهرش آهسته گفت: «مثل یک دریا دلم شور برادر می‌زند» ساقی عطشان چه ترکیب غریبی ساخته‌ست یاد مشک تشنه‌اش، آتش به دفتر می‌زند وای از آن دم! که ببیند کودک شش ماهه‌ای با لبان خشک، در گهواره پرپر می‌زند پهلوان سخت است در میدان نباشد، غصّه‌ای بر گلویش ناجوانمردانه خنجر می‌زند با نگاه خشمگینش، لشکری را کشته است مثل حیدر چشم می‌چرخاند و سر می‌زند می‌خورد از هر طرف امّا نمی‌داند عدو تیغ عبّاس است یا شمشیر حیدر می‌زند آه از آن دم! که حسین أدرِکْ أخایی بشنود یک‌تنه می‌تازد و بر قلب لشکر می‌زند آه! بابا رفت دنبال عمو، یعنی چه شد؟ قلب خیمه تا کنار علقمه پر می‌زند گفت ای ماه حرم! خورشید را آتش مزن! یک برادر باز هم رو بر برادر می‌زند... ✨گروه هیئت الشعرا✨ 🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷 https://eitaa.com/heiatoshoara 🔹در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔹