علی را می‌فرستد سمت میدان یا محمد را قلم بنویس با خون شرح این اندوه بی‌حد را چه حالی می‌شوی وقتی میان لشکر دشمن عزیزت مرکبش در معرکه گم کرده مقصد را چه حالی می‌شوی وقتی ببینی که پذیرا شد تنش شمشیرهای تشنه‌ی در رفت و آمد را چه حالی می‌شوی وقتی بدانی که دمی دیگر به خون آغشته خواهی دید گیسویی مجعد را چنان جان اذان را تیغ‌هاشان اربا اربا کرد که دیگر در دم آخر فقط می‌خواند اشهد را رشیدا اکبرا جانا تنت چون آیه‌ای گشته که وقت خواندنش قاری فراوان می‌کشد مد را به آهی که کشید از سینه راحت شد ولی بگذاشت به روی سینه‌ی ارباب عالم آه ممتد را اگر دنبال مفهومی برای عشق می‌گردی بیا در کربلا بنگر علی نامی، محمد را @Aftab_gardan_ha