مادر : همیشہ با من درباره‌ے شہادت صحبت مےکرد کہ من نباید ناراحت بشوم و مےگفت: من یقین دارم کہ قوے و صبور هستے. در خواب دیدم کہ خوشحال آمده بود و من و با خودش برد. پرسیدم: مامانے حالت چطوره قربونت برم؟ هنگام شہادت چہ احساسے داشتے؟ گفت: من خیلے خوشحالم.. و اون لحظہ هیچ احساسے بہ جز خوبے نداشتم! هنگامے کہ نزدیک یہ قبرستان شدیم گفتم: من از لحظہ مرگ خیلے میترسم… گفت: نترس، من با یہ چیز خوب منتظرتم💛✨ 🍃 ! کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995