🔴 نمونه ای از منع تفسیر قرآن، در دوره حکومت خلیفه دوم(عمربن خطاب)
🔶شخصی به نام ( صَبیغ بن عِسل تمیمی ) ، از اشراف قبیله تمیم بود که در اسکندریه،از اصحاب پیامبر(ص) که در آنجا بودند،
#تفسیر قرآن می پرسید. عمروعاص، عمربن خطاب را خبر کرد.
عمر گفت:او را با یک پیک حکومتی نزد من بفرست!!!
🔸وقتی(صبیغ)،به همراه پیک به مدینه رسید،عمربن خطاب او را نشاند و با عُرجونی [خوشه ی خرمایی که بدون خرما باشد] که نزدش بود، آنقدر به سر او زد که گفت: ....بس کن، آنچه را در سرم بود ، یادم رفت!!
وقتی بلند شد،خون از سر او بر پیراهنش و از پیراهن بر زمین می چکید.
🔻برای بار دوم،عمربن خطاب،او را طلبید.این دفعه او را روی زمین خوابانید و صد تازیانه به پشت او زد که از پشتش خون جاری شد.
🔻دفعه ی سوم، که او را آوردند،صبیغ گفت:
...اِن تُریدُ قَتلی فَاقتُلنی قَتلا جَمیلا؛ اگر می خواهی من را بکشی،بی زجر و آزار بکش!!!
🔹عمر، او را به بصره ، نزد ابوموسی اشعری_والی بصره_ فرستاد و به او دستور داد که مردم را از سخن گفتن با او منع کند.این شخص به مسجد که وارد می شد، هرکجا که می نشست مردم از اطرافش پراکنده می شدند...
📔برگستره کتاب و سنت ص۲۲۹
✅مطالب درباره علامه عسکری🔰
http://eitaa.com/joinchat/3534880770Ccde1211695