عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌صدوسوم] منقلب شدم .. اصلا گیج شدم... تا چ
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ با صدای زنگ تلفنم ، به اتاق رفتم . با شک به شماره ناشناس نقش بسته روی گوشی ام چشم دوختم با تردید پاسخ دادم : بله ! _ سلام ، خانم تاجفر ؟! هر چقدر فکر کردم که این صدای تا حدودی آشنا متعلق به کیست ؟! ذهنم یاریم نکرد : خودم هستم بفرمایید _ من شاهرودی ام ، از بسیج دانشگاه زنگ زدم گلم به طرف ستاره های آویزان از سقف اتاقم رفتم : بله بله شناختم خوبین ؟! _ الحمدالله، غرض از مزاحمت خانم عکاس ، عکس های مراسم چیشد پس؟! با دست به پیشانیم کوبیدم و لعنتی فرستادم به حواس پرتی این روز هایم ! : وای شرمنده کلا فراموش کرده بودم ، من فردا بعد کلاسم میارم براتون _ عزیزززم ، دشمن اهل بیت شرمنده ، پس من فردا منتظرم فعلا یا علی با دست ستاره را برگرداندم: چشم حتما لپتاپ را روشن کردم و نگاهی گذرا به عکس ها انداختم و بعد تمام شان را روی فلش ریختم ! مادرم نیم ساعتی بود که با تلفن حرف می زد ، آنطور که شنیدم آن طرف خط معصومه خانوم بود ! نمیدانم چه می گفت که چشمان مادرم برق می زد ! تا شب عین روح سرگردان میان پذیرایی و اتاقم رفتم و آمدم و مادرم لام تا کام حرفی نزد فقط می گفت : به وقتش ! وقتش کِی بود الله اعلم! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal