❢💞❢
❢
#عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《
#رایحه_حضور 》
[
#قسمت_صدوچهارم]
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
با صدای زنگ تلفنم ، به اتاق رفتم .
با شک به شماره ناشناس نقش بسته
روی گوشی ام چشم دوختم
با تردید پاسخ دادم :
بله !
_ سلام ، خانم تاجفر ؟!
هر چقدر فکر کردم
که این صدای تا حدودی آشنا متعلق به کیست ؟!
ذهنم یاریم نکرد :
خودم هستم بفرمایید
_ من شاهرودی ام ، از بسیج دانشگاه زنگ زدم گلم
به طرف ستاره های آویزان از سقف اتاقم رفتم :
بله بله شناختم خوبین ؟!
_ الحمدالله، غرض از مزاحمت خانم عکاس ،
عکس های مراسم چیشد پس؟!
با دست به پیشانیم کوبیدم
و لعنتی فرستادم به حواس پرتی این روز هایم ! :
وای شرمنده کلا فراموش کرده بودم ،
من فردا بعد کلاسم میارم براتون
_ عزیزززم ، دشمن اهل بیت شرمنده ،
پس من فردا منتظرم
فعلا یا علی
با دست ستاره را برگرداندم:
چشم حتما
لپتاپ را روشن کردم و نگاهی گذرا به عکس ها انداختم
و بعد تمام شان را روی فلش ریختم !
مادرم نیم ساعتی بود که با تلفن حرف می زد ،
آنطور که شنیدم
آن طرف خط معصومه خانوم بود !
نمیدانم چه می گفت که چشمان مادرم برق می زد !
تا شب عین روح سرگردان میان پذیرایی
و اتاقم رفتم و آمدم
و مادرم لام تا کام حرفی نزد
فقط می گفت : به وقتش !
وقتش کِی بود الله اعلم!
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal