💥 🤤 به یاد شهدا 🏵️سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید: این روزها شهدای زیادی رو پیدا می‌کنن و میارن ایران، به نظرتون کار خوبیه؟ کیا موافقن؟ کیا مخالف؟ 🌹اکثر دانشجویان مخالف بودن! 🏵️بعضی‌ها می‌گفتن: کار ناپسندیه. نباید بیارن. 🌹بعضی‌ها می‌گفتن: ولمون نمی‌کنن. گیر دادن به چهار تا استخون. ملت دیوونن! 🏵️بعضی‌ها می‌گفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته! 🌹تا اینکه استاد درس رو شروع کرد. ولی خبری از برگه‌های امتحان جلسه قبل نبود! 💫همه سراغ برگه‌ها رو می‌گرفتن، ولی استاد جواب نمی‌داد. 🌹یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت: استاد برگه‌هامون رو چیکار کردید؟ شما مسئول برگه‌های ما بودید؟ 🏵️استاد روی تخته کلاس نوشت: من مسئول برگه‌های شما هستم. 🌹سپس گفت: من برگه‌هاتون رو گم کردم و نمی‌دونم کجا گذاشتم. 🏵️همه دانشجویان شاکی شدن. 🌹استاد گفت: چرا برگه‌هاتون رو می‌خواین؟ 🏵️گفتن: چون واسشون زحمت کشیدیم، درس خوندیم، هزینه دادیم، زمان صرف کردیم. 🌹هر چی که دانشجویان می‌گفتن استاد روی تخته می‌نوشت. 🏵️استاد گفت: برگه‌های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم، هرکی می‌تونه بره پیداشون کنه؟ 🌹یکی از دانشجویان رفت و بعد از چند دقیقه با برگه‌ها برگشت. استاد برگه‌ها رو گرفت و تکه‌تکه کرد. صدای دانشجویان بلند شد. 🌹استاد گفت: الان دیگه برگه‌هاتون رو نمی‌خواین! چون تکه‌تکه شدن! 🏵️دانشجویان گفتن: استاد برگه‌ها رو می‌چسبونیم. 🌹برگه‌ها رو به دانشجویان داد و گفت: شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید. پس چطور توقع دارید مادری که بچه‌اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ، الان منتظر همین چهار تا استخونش نباشه!؟ بچه‌اش رو می‌خواد، حتی اگه خاکستر شده باشه. مارابه دوستان خود معرفی فرمایید🌞 ✨ https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5https://rubika.ir/joinc/BACABCGD0MUMTGKIGVSRZIMUDOHDRODC