4_5974419514417220956.mp3
13.44M
ساقیا باده ای اور ‌، به کرامت برِ ما ... باده ای دِه که دگر، هوش رًوَد از سرِما ، قَسًمَت میدهم ای ساقی دل ، جامم ده . واای برمن که بشد ،  از برِما دلبرما ، ساقیا هیچ مگو ، جام تهی گشتُ و تهی .. نیست معلوم سحر ، خاک شود پیکر ما ، شرح این قصه مگو ، بر کس وُ بر رهگذری ، بی رخش خون دلست ، جوهره ی ساغر ما ، آمدم اشک فشان سینه خراشیده ز غم .. نیست در عالم ما ، روشنی اختر ما ، کار این دل دگر از ، شعر و تلاوت بگذشت ... زهر غم ریخت فلک ،  بر غزل و دفتر ما ، ساقیا باده بیاور برهان ، از خویشم ، اتش عشق فتادست به خشک و تر ما ، کام دل تلخ شد از ،  هجر و فراق و غم یار .. سوخت جان و دل ما ، سوخت پَر و شهپر ما ، ساقیا پیک دگر ریز ز ان جام زرت .. مگر از جام تو آید ، گُهر و کوثر ما ، دل وجانم ، همه اعضای تنم منتظرند .. تا که مستی چه کند بر شرر و اذر ما ، از غم هجران چه توانم گفتن ؟ بنگر ،  سوز دل وُ آتش وُ... خاکستر ما ، آوای ماندگار°🎼؎ ↯ @Avaiemandeghar