انگشر بابای شهیدم
از وقتی بچگیم رو یادم میاد بابا همیشه وضو میگرفت و بعد انگشترش را می پوشید، خیلی دوس داشتم منم بپوشمش.
وقتی میگفتم بابا یه کم بهم میدی میگفت: وضو بگیر، بیا.
میرفتم دست و صورتم رو خیس میکردم و میومدم میفهمید وضوی بچه گونه گرفتم☺ لبخندی میزد و میگفت بزرگ بشی مثل همین میگیرم واست.
بابا اگه میفهمیدم قراره انگشتر خودت رو بهم بدی هیچوقت بزرگ نمیشدم.
کاش بودی و ابهت نگین شرف الشمس با کنده کاریه
#حضرت رقیه(س) را روی دستان مهربان تو میدیدم
حالا هرروز
#دلتنگتم مخصوصا این روزهای حال و هوای
#حسینی؛
وضو میگیرم، پیرهن مشکیم رو میپوشم، یادگارت را دست میکنم و به دیدارت می آیم.
از دلتنگی هایم میگویم از خاطراتمان، میدانم خوب میشنوی، آرام میشوم ولی
#دلتنگ دیدار رویت هستم😔
#دلتنگی
#فرزند_شهید
#شهید_علی_اکبر_رنجبر
#یا_رقیه
#شهید