بسم الله القاصم الجبارین
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ماجرای امضای🖋#سردار_سلیمانی بر کتاب جوا
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 💫حضور سر زده در مجلس خواستگاری💐فرزند ادامه از زبان فرزند .... خاطره ای از پسر شهید مدافع حرم میگه رفتم خواستگاری دختری ،پدر دختره و جانباز بودن گفت چرا بابات نیاوردی گفتم بابام تو سوریه شده ،معذرت خواهی کردن و گفتن اگه به تفاهم برسین هفته دیگه پنج شنبه خواستگاری رسمی بیایین. میگه اومدم خونه رفتم تو حال روبرو عکس پدرم گفتم بابا چرا تنهام گذاشتی،چرا رفتی سوریه ،یه پسری داشتی من داماد می کردی بعد می رفتی شهید می شدی .میگه این قدر با عکس📸 پدرم دعوا کردم تا خواب رفتم . تو عالم خواب دیدم بابام اومد گفت پسرم زنده و حاضرن، شب خواستگاری یکی از دوستام میگم بیا تو مراسم که همه مجلس بدست بگیره . از خواب بیدار شدم سریع کاغذ 📃و خودکار🖌برداشتم شروع کردم نوشتن الان ساعت 3 شب 🕒بابام قول داده شب مراسم یکی را بفرسته تو مراسم. مادرم داشت نماز می خوند نامه✉️را دادم گقتم بزار تو کیفت شب تو مراسم بده من. شب مراسم نامزدم زنگ زد گفت همه خاله ،عمه ,عمو هام هستن شما کی میاد گفتم من تنها با مامانم میام ‌. شب میشه میگه با هزار استرس تنها و بی کس رفتم خونه عروس همه بودن منم تنها ،یه لحظه خیلی دلم💔 گرفت .یاد خوابم افتادم دلم آروم♥️ شد . حرف و بحث ها شروع شد یکی زنگ زد به گوشی📱 مامانم . دیدم مامانم پر آشوب و استرس شد ، گفت شما الان تو این خیابان هستین ،بیایید فلان کوچه و پلاک گوشی📱 قطع کرد بعدم گفت صبر کنید منم یه مهمان دارم. در باز شد وارد شد همه شروع کردن گریه و زاری ..میگه تا نیم ساعت هنگ😟 بودم ،همه گریه می کردن😭 ،عکس📸 یادگاری می گرفتن. به خودم اومدم دیدم حاج قاسم سلیمانی مجلس دست گرفته داره در مورد مهریه صحبت می کنه ، نامه✉️ را نوشته بودم دادم گفتم بخونید شروع کردن خواندن اشک ریختن... بعد خوندن گفت همین جا قول بدین از ماجرا کسی نفهمه تا زنده ام....... اینجا بود اعتقاد پیدا کردم زنده و همه جا حاضرم.