🟢 چند خاطره از شهید محمدرضا افیونی
(جانشین عملیات سپاه کردستان)
💠 لباس عید برای بچه ها خیلی مهم و دوست داشتنی است. یک روز محمد از مدرسه وارد خانه شد. لباس نویی را که تازه برایش خریده بودم به همراه برد وقتی از او سوال کردیم، گفت: یکی از همکلاسی هایم لباس عید نداشت، برای او می برم. آن سال با لباس های قبلی خود عید را پشت سر گذاشت.
از کودکی عاشق نماز خواندن بود. وضو گرفتن و نماز خواندن را از هنگامی آغاز کرد که معمولاً بچه ها توجهی به آن ندارند. هنگامی که بچه های فامیل به خانه ما می آمدند، از نماز و قرآن برایشان صحبت می کرد. بیش از همه ما در روضه خوانیها شرکت می کرد. مرتب به مسجد محل می رفت و در دسته های زنجیر زنی شرکت می کرد. با پشتکار عجیبی درس می خواند. (مادر شهید)
💠 در اوایل جنگ کردستان، جو بسیار بدی شایع شده بود و کمتر کسی دوست داشت د ر کردستان بماند. یک روز عملیاتی در محور طاو سر چین در جاده سنندج – کامیاران رو به روی گردنه مروارید انجام شد. پس از عملیات ما وارد روستای سر چین شدیم. شور عجیبی را شاهد بودم. مردم و به خصوص بچه ها از ما استقبال کردند و با شعار های الله اکبر و پخش نقل جلوی ما آمدند. فریاد الله اکبر ایشان، لبخند رضایتی روی لبهای رزمندگان ظاهر کرده بود. خیلی خوشحال بودیم. بنده به محمد افیونی گفتم: محمد؛ آینده کردستان این بچه ها هستند. اگر الان اینها را رها کنیم و برویم به اینها خیانت کرده ایم.
صحبتهای من، منظره فرح بخش آن روز و انگیزه های پاک الهی شهید افیونی باعث شد، ماندن در کردستان را تکلیف خود بداند و تا زمان شهادت با رشادت تمام در صحنه های مختلف کردستان باقی بماند. او با دلسوزی و شفقت اسلامی، برای مردم کرد خدمات شایسته ای انجام داد. (سردار شهید اکبر آقابابایی )
💠 در کردستان کار کردن بسیار مشکل تر از جنوب بود، چرا که ممکن بود در یک لحظه محاصره شوی یا در اثر کمترین سستی همه قتل عام شوند. جدیت و قاطعیت و تصمیم به موقع، تاثیرات عجیبی در کار داشت. برادر افیونی از نادر کسانی بود که با جدیت و تلاش بی مانند، بهترین تصمیم ها را در موقع مناسب می گرفت. در عملیات قائم، محمد با شدت و قدرت تمام ایستاد و با قاطعیت تمام نیروها را تهیه کرد و با مقاومت دلیرانه منطقه تصرف شده را تثبیت نمود و ضد انقلاب را در آن منطقه سر کوب نمود. با این روحیات بالا، تنها آرزویش آباد کردن کردستان اسلامی بود. هر کجا می رفت، غیر از کار نظامی، کار عقیدتی، فرهنگی، آبادانی و حتی کمک به محرومان منطقه نیز، شخصاً در کمال تواضع انجام می داد. روحیات یک مومن واقعی را به راحتی از رفتار ایشان می شد فهمید. (شهید آقابابایی)
💠 محمد با دوستان وهمکاران، رفیق و صمیمی بود. از زمانی که فرمانده یگان جند الله شده بود با رفتار صمیمی، قلوب همه افراد را به هم نزدیک کرده بود. بسیاری از سربازان ارتش و ژاندارمری به او علاقمند شده بودند و این علاقه تاثیر اساسی در پیشرفت کار داشت. به جهت جاذبه و حسن برخوردی که محمد داشت، مردم کرد نیز همه او را دوست داشتند. در روستای دولاب که در حمله ضد انقلاب ویران شده بود، با دستهای خود برای مردم خانه ها بنا کرد. در آن محل دور افتاده؛ ماه ها در میان کوه های پر از برف که سر به فلک می سایند در بین مردم ماند و با تجهیز و تشجیع، آنها را برای دفاع از محل خودشان آماده کرد. کوچکترین نیاز مردم فقیر را نیز به واسطه ارتباطی که داشت تامین می کرد و به آنها می داد. در مقابل، با ضد انقلاب آنچنان به شدت بر خورد کرده بود که آنها از شدت عصبانیت در جلسات خصوصی خود گفته بودند که اگر افیونی اسیر شود، او را نمی کشیم بلکه ذره ذره و با شکنجه او را قطعه قطعه می کنیم. روحیات وی منبعث از ربیت صحیح اسلامی بود. اشداء علی الکفار رحماء بینهم. در رفتار ایشان به خوبی متبلور بود. (شهید آقابابایی)
ادامه👇👇