🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
🌹🌿بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ‌‌‌‌... 💌🍃عجب حرفی! یکبار یکی از بچه‌های هیئت آمد و به سید گفت: توی مراسم
🌹🌿بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ... 💌🍃شالِ سبز... من کنار سید نشسته بودم و سید هم طبق معمول شال سبزش را روی سرش انداخته بود و با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن زیارت عاشورا و مداحی بود. بعد از اتمام مراسم ناگهان شال سبز خود را بر گردن من گذاشت. یا تعجب پرسیدم: این چه کاری است؟ گفت: بگذار گردن تو باشد‌. بعد از لحظه‌ای دیدم جمعیت حاضر به‌سوی من آمدند و شروع کردند به بوسیدن و التماس دعا گفتن. با صدای بلند گفتم:« اشتباه گرفته‌اید، مداح ایشان است!» اما سید کمی آن طرف‌تر ایستاده بود و با لبخند به من نگاه می‌کرد. 🌸 ❤️🕊 🌼🍂★| @dehghan_amiri20