زندهایم تا ابد
قطره قطره، رود رود، قصه را مرور کرد
از میان صخرهها و درهها عبور کرد
دست رود را گرفت و با خودش به راه برد
از تمام رودخانه، دل به یک نگاه، برد
از تمام سنگها، بهار را سؤال کرد
چشمههای در مسیر خویش را زلال کرد
این مسیر اگر پر از فرازها، فرودهاست
مقصدش ولی شکوه چشمهها و رودهاست
در گذارِ هر گذر به صخرهها سلام کرد
ناخدای باخدای ما به ما سلام کرد
کشتی به گل نشسته را به دست آب داد
به سؤالهای بیجواب ما جواب داد
در میان شب، به ما سلاح آفتاب داد
سر به سر به هر سری که شور انقلاب داد...
دستهای بسته را به یک اشاره باز کرد
چشمهای خوابرفته را دوباره باز کرد
او به ما دوباره یاد داد زندگی کنیم
با شعار «عشق زندهباد» زندگی کنیم
ما طلوع میکنیم در غروب حرفها
ما شروع میشویم از میان برفها
آتشیم و آنچه یخ زدهست دست دشمن است
ابتدای راه ما طلوع ماه بهمن است
چشمهچشمه، رود رود، صخرهصخره، کوهکوه
در کنار هم همیشه سربلند و باشکوه
این شکوه ما غرور باد را شکسته است
رستمانه حیلۀ شغاد را شکسته است
ریشههای ما به برکۀ غدیر میرسد
ما هنوز زندهایم و زندهایم تا ابد
✍🏻
#مجتبی_حاذق
🏷
#انقلاب_اسلامی |
#امام_خمینی قدسسره
🇮🇷
@Shere_Enghelab