🌕⃢☀شعر و زندگیꕥ گر من ز محبتت بمیرم دامن به قیامتت بگیرم از دنیی و آخرت گزیر است وز صحبت دوسـت ناگزیرم ای مرهم ریش دردمندان درمـان دگـر نمـی‌پذیرم آن‌کس‌که به‌جز تو کس‌ندارد در هر دو جهان من‌آن فقیرم ای‌محتسب‌از جوان‌چه‌خواهی من توبه نمی‌کنم کـه پیرم یک روز کمـان ابروانش می‌بوسم و گو بزن به تیرم ای باد بهـار عنبرین بوی در پای لطافت تو میرم چون می‌گذری به خاک شیراز گو مـن به فلان زمین اسـیرم در خواب نمی‌روم که‌بی‌دوست پهلو نه خوش است بر حریرم ای مونس روزگار سعـدی رفتی و نرفتی از ضمیرم «سعدی» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌『🦋 ‌‌‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣• ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』