#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
گرفتارم گرفتارم گرفتار
بد آوردم، کمک ای ربّ غفّار
گدا در میزند هرچند دیر است
شنیدم خانهات سائلپذیر است
به رویم باز کن در را نگارم
من آنم که گره خوردهست کارم
جوانی رفت و پیری آمد از راه
زمان سربهزیری آمد از راه
ولی خُرجین من خالیِ خالیست
گرفتاریِ من از بیخیالیست
نه اَعمال درستی، نه نمازی
نه حتی روزه و راز و نیازی
زمان کشت، محصولی ندارم
خدایا حجّ مقبولی ندارم
گنه از هرطرف آمد حیا رفت
هر آنچه داشتم پای ریا رفت
به نان سفرهام دقت نکردم
دلم را از گنه خلوت نکردم
امان از مرگ امان از احتضارم
کسی دیگر نمیماند کنارم
به روی سینه سنگینی سنگ است
خدایا قبر تاریک است و تنگ است
شب قدر است قدر ماست زهرا
چراغ ظلمت دنیاست زهرا
همیشه مادری کرده برایم
فدای بچههایش بچههایم
زیادی گناهم را تو کم کن
بهجای عدل خود بر من کرم کن
خودت گفتی کریمی افتخار است
هنر بخشش زمان اقتدار است
پس امشب نشکن ای ساقی سبو را
ببخش این سائل بیآبرو را
به جز زشتی نیاوردم ببخشی
غلط کردم، غلط کردم ببخشی
اگرچه تا گلو در زیر دِینم
ز نوکرهای دربست حسینم
تمام سال من وقف غمش شد
همیشه سایبانم پرچمش شد
میان آتشت بانگی برآیم
خدایا من حسین را دوست دارم
حسینی که در آن ساعات و اوقات
لبش ساکت نمیشد از مناجات
حسینی که سرش ذبح از قفا شد
نگینی بر رکاب نیزهها شد
همین که روی نیزه سر علم شد
زمان غارت اهل حرم شد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ