✨داستانی قابل تامل👌👇
✍️....روزگاری حاکمی اعلام کرد به هنرمندی که بتواند آرامش را در يک تابلو نقاشي بياورد، جايزه ای نفيس خواهد داد. بسياری از هنرمندان سعی کردند وحاکم همه تابلو های نقاشی را نگاه کرد و از ميان آنهادو تابلو پسنديد و تصميم گرفت يکی از آنها را انتخاب کند.
اولی نقاشی يک درياچه آرام بود؛ درياچه مانند آينه ای تصوير کوههای اطرافش را نمايان ميساخت، بالای درياچه آسمانی آبی با ابرهای زيبا و سفيدبود، هر کس اين نقاشی را ميديد حتما آرامش را در آن می يافت.
در دومی کوههایی بودناهموار و پر صخره؛ آسمان پر از ابر های تيره، باران ميباريد و رعد و برق ميزد، از کنار کوه آبشاری به پايين ميريخت،در اين نقاشی اصلا آرامش ديده نميشد.
اما حاکم با دقت نگاه کرد وپشت آبشار بوته اي کوچک ديد که در شکاف سنگی روييده بود. در آن بوته پرنده ای لانه کرده بود ودر کنار آن آبشار خروشان و عصبانی، پرنده ای در لانه ای با آرامش نشسته بود.
حاکم نقاشی دوم را انتخاب کرد.
وگفت:"آرامش به معناي آن نيست که صدايی نباشد، مشکلی وجود نداشته باشد, يا کار سختی پيش رونباشد،آرامش يعنی درميان صدا، مشکل و کار سخت، دلی آرام وجود داشته باشد....
✨أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ✨
🆔
@Javadpanahi 🌺