‹🇮🇷شهیدجهادعمادمغنیه🇵🇸›
تولد برای آرمان عزیز:) مینویسم برای تو از زمان شهادتت تهران نبودم ولی دلم برای تو خون شد وشکست...غصه ات راخوردم...گریه کردم برای مظلومیتت...شهادت تو من رو ناخودآگاه یاد اقاامام حسین (ع)می انداخت😭😭 تااینکه پدرت را در همان حوالی درمراسمی دردانشگاه شهرمان اصفهان دیدم... به ایشان گفتم هرطورشده من برای پسرتان مراسم میگیرم ... دوست داشتم کاری انجام دهم... غم غربت وغریبی شهادتش مرا رهانمیکرد درطی این مدت ازابان تا تیربه فکراین بودم که چه طوری برنامه بچینم که به تهران روزمراسم بروم... انگار تنهایی قسمت نبود کاروانی راه انداختیم وگروهی امدیم😍 ومطمئنن خود شهید تک تک اسم بچه هارونوشته بود ازسفرقم گرفته به یادبرادرشهیدمان شهیدجهادمغنیه بودیم تا حرم شاه عبدالعظیم حسنی و مرقد امام تارسیدیم به مقصداصلی🥺 ازمرقد اسنپ گرفتیم بابچه های گروه جهادیمون ۷.۸نفری نشستیم تو ماشین😁 راننده تافهمید ماازشهردیگر امدیم برای اقاارمان مراسم بگیریم گفت من هم میخواهم شریک باشم وهزینه ای ازما نگرفت:) بااینکه چندروز نخوابیده بودیم سراسر ذوق بودیم نه گرما ونه هیچ چیز انرژی مارو نمیگرفت نمیدانم چه جاذبه وکششی دارد که انگار خودش مارا سرپا نگه داشته بود درست مثل سفر اربعین... وامااا.... به لطف خدا مراسم های زیادی برای شهدا گرفتیم اما هیچ مراسمی مثل سه شنبه نبود انگار واقعا خودش حضورداشت🥺🥺🥺... خیلی باشکوه بود خیلی... هیچ وقت یادم نمیرود چه قدربه تو مدیونم... تو رفتی تا امنیت باشد تاکسی چادرازسرمانکشد... ازماپیش ارباب یاد کن آرمان عزیز❤️ ✌️ (عج)