‹‹قسمتچھاࢪم🌱››
منم وابستش شده بودم؛ قبول کردم که کمکش کنم
اسمش علی بود. پسر بداخلاقی هم بود😅
حس میکردم قراره باهاش ازدواج کنم...
همون روزا ۱۵ سالم تموم شده بود.
و سر یه سری مسائل
دعوامون شد.
گفت پس دروغ میگی که دوستم داری.
اعصابم ازش خیلی خورد بود.
باز دعوامون شد بهش گفتم که اینا چیه و اونم بیخیال نمیشد...💔
وقتی دعوامون شد رفتم و تا صبح ان نشدم
فرداش گفت کجا رفتی اینه دوست داشتنت؟
نمیدونستم واقعا چیکار کنم.
❁ ¦↫
#ࢪمان