8.06M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
💢 او رهایم نمی‌کند. 🔹پسرک برادرش شهید شده دستای کوچکش رو گرفته تا آفتاب برادرش رو اذیتش نکند 🔹هرچه کفر جلی‌تر می‌شود و پستی و بی‌شرفی جبهه باطل عیان‌تر و برملاتر می‌گردد، انسانیت بیشتر می‌جوشد و ظرفیت فوق خاکی بشر منورتر و مشعشع‌تر می‌شود. و من پرسشی سهمگین یقه‌ام را رها نمی‌کند که در این درماندگی و عجزی که در پایان دادن به این سلاخی دارم، سهمم از «بروز خباثتهای طاغوت و طاغوت‌یان» بیشتر است یا از «رویش جدید انسانیت و زباندار شدن رنج فروخفته میلیاردها انسان در مظلومیت و مقاومت مردم غزه» 🔹آه می‌کشم. نمی‌توانم آه نکشم. بی قرارم. شرمنده‌ام و شاکی . اشتباه نشود اصلاً مردّد نیستم؛ من در این ایام، با تلاشی بیشتر پای ارتقا و صلابت جمهوری اسلامی به عنوان پایگاه اصلی مقاومت انسان در برابر ضد انسان ایستاده‌ام. 🔹اما باز نمی‌توانم آه نکشم. نمی‌توانم عبور کنم. شاید عبارت دقیق‌تر این است که «او رهایم نمی‌کند... » بله؛ اوست که اسیرم کرده است ... نه می‌توانم از این پسرک چشم بردارم و نه می‌توانم به آن نگاه کنم . من ایستاده‌ام و آب می‌شوم. من درد می کشم. شاید تاکنون معنای این واژه را چنین حضوری نفهمیده بودم: «جان‌کاه» حال عجیبی است که بایستی و در عین حال هیج امیدی جز فرج الهی نداشته باشی: إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ،..عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ @alimohammadi1389 🇵🇸موسسه متا